شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۳:۳۵
کد مطلب : 85937
گفت‌وگو به مناسبت میلاد آخرین حلقه از انسان ۲۵۰ ساله

سیره ائمه(ع) را با چه نگاهی مطالعه كنیم؟

سیره ائمه(ع) را با چه نگاهی مطالعه كنیم؟

هشتم ربیع‌الثانی مصادف است با سالروز ولادت امام حسن عسكری عليه‌السلام در سال ۲۳۲ ه.ق.
ایشان به عبارتی آخرین حلقه از انسان ۲۵۰ ساله هستند: «زندگى ائمه از اميرالمؤمنين تا امام عسگرى عليهم‌السّلام را باید زندگی یك انسان به حساب آوریم، یك انسان ۲۵۰ ساله؛ تمام كارهای ائمه در طول این ۲۵۰ سال كار یك انسان با یك هدف، با یك نیت و با تاكتیك‌های مختلف است. ائمه عليهم‌السلام وقتی احساس كردند كه اسلام رو به غربت افتاد و جامعه‌ اسلامی تشكیل نشد، چند هدف را اهداف اصلی خود قرار دادند. یكی «تبیین اسلام به شكل درست.»... كار مهم دیگر تبیین مسأله‌ «امامت» بود. امامت یعنی زمامداری جامعه‌ اسلامی. اگر ائمه عليهم‌السلام غیر از این دو كاری كه گفتم هیچ كار دیگری نداشتند، كافی بود كه ما بگوییم زندگی ائمه از اول تا به آخر یك زندگی سیاسی است.»۱
در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین نجم‌الدین طبسی، استاد حوزه‌ علمیه‌ قم و مدرس خارج فقه و اصول به بررسی سیره‌ این پیشوایان هدایت پرداختیم.
***
همان‌طور كه استحضار دارید مطالعه‌ زندگی اهل‌بیت عليهم‌السلام از این جهت اهمیت دارد كه روش و منش آن بزرگواران برای ما به عنوان یك الگو مد نظر است. حال گاهی به صورت جداگانه به حیات هر یك از ائمه عليهم‌السلام توجه می‌كنیم، گاهی هم به صورت كلی حیات تمام این بزرگواران را بررسی می‌كنیم. به نظر شما در آن نگاه كلی آیا ما می‌توانیم بگوییم كه یك روح واحد بر سیره‌ی ائمه عليهم‌السلام حاكم است؟
در ارتباط با امامان معصوم عليهم‌السلام ما روایات متعددی با الفاظ مختلف داریم كه همگی به یك معنا اشاره دارند؛ این‌كه ائمه‌ طاهرین سوای این‌كه اهل‌بیت رسول‌الله هستند
«روحِ رسول‌الله» صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم هم هستند. به تبع، ایشان در هر مرحله‌ای از تاریخ باشند، مُبیّن خط مشی رسول‌الله و بیانگر این هستند كه رسول‌الله هم اگر در همین مقطع بود، همین بیان و همین موضع و همین دستور را می‌داد. این معنا را من از روایات متعدد به دست آوردم. پیامبر گرامی اسلام نسبت به امیرالمؤمنین عليه‌السلام می‌فرمایند كه «ما كان عندی فهو عند علی بن‌ابی‌طالب» و باز می‌فرمایند «فما كان عند علی ابن‌ابی‌طالب، عند حسن» و همین‌طور یك‌به‌یك ادامه می‌دهند. البته به لحاظ مقام تفاوت دارند. نبی مكرم، نبی خاتم است و ائمه‌ی طاهرین مقام نبوت را قطعاً ندارند. ولی نكته‌ای كه عرض كردم باید مد نظر باشد. روایت دیگری داریم كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند: «تا زمانی كه علی در بین شماست، من نمردم» و تعبیرات دیگری نیز پیامبر اكرم در همین زمینه دارند. یعنی حكمت و علمی كه خدا به ایشان داده، به علی بن‌ابی‌طالب هم داده است. این همان «انا مدینة العلم و علی بابها» است.
به مثال دیگری اشاره كنم. ماجرایی در كوفه اتفاق افتاد و گروهی خواستند از امیرالمؤمنین عليه‌السلام سؤالی كنند. ایشان در كوفه نبودند، آن‌ها از امام حسن عليه‌السلام پرسیدند. سؤال فقهی بود و در باب حدود.
امام حسن عليه‌السلام خیلی تواضع كردند و گفتند كه اگر درست جواب دادم از امیرالمؤمنین است و اگر درست جواب ندادم از خودم است. حضرت جواب دادند و بعد كه پرسش‌كنندگان به امام علی عليه‌السلام رسیدند موضوع را مطرح كردند. امیرالمؤمنین سؤال كردند كه فرزندم چه گفت؟ گفتند این‌جور پاسخ دادند. حضرت فرمود «لوكنت انا المسئول لما كان عندی اكثر مما كان عند ولدی الحسن»؛ اگر از من هم سؤال می‌شد همین را می‌گفتم.
یا این‌كه امام باقر روحی‌فداه وقتی كه روی منبر صحبت می‌كردند و درس می‌دادند، می‌فرمودند كه قال رسول‌الله. از نظر تاریخی ایشان از تابعین بودند؛ در سال ۶۱ هجری -كه حدوداً نیم‌قرن از رحلت رسول‌الله گذشته - در كربلا تشریف داشتند و سنشان ۳ سال بود. از طرفی دوران امامت امام باقر عليه‌السلام تا سال ۱۲۰ هجری بوده است، یعنی حدود ۱۱۰ سال پس از رحلت پیامبر. با این وجود سر منبر و برای درس می‌گفتند قال رسول‌الله. قال رسول‌الله یعنی حرف‌ها حرف‌های خودشان نیست، حرف‌های پیامبر اكرم است.
این‌ها یك سلسله‌ی مرتبط به هم است؛ یعنی موضع‌گیری‌هایشان در طول حیات شریفشان، حركاتشان، سكناتشان، صحبت‌هایشان و حرف‌هایشان بیانگر و حكایت‌كننده‌ حركات و مواضع و سكنات پیامبر اكرم بود؛ چرا؟ چون همه این بزرگواران پیامبر را اسوه قرار دادند و اگر پیامبر اكرم هم در همان مقطع بود، تكلیفشان همین بود كه ائمه انجام دادند. بنابراین حركت و موضع‌گیری ائمه‌ی معصومین، در واقع همان موضع‌گیری و حركت رسول‌الله بوده است.
با این توصیف می‌توانیم بگوییم كه جهت و هدف تمام ائمه‌ طاهرین عليهم‌السلام یكی بوده است؛ اگر چه گاهی حركت تند می‌شده و گاهی كند می‌شده ولی جهت و هدف، واحد بوده است.
می‌خواهیم بگوییم ائمه طاهرین تماماً در برابر پیامبر اكرم به منزله‌ سایه و ظل هستند. وقتی سایه یك شخص باشند، تصمیمی هم كه می‌گیرند تصمیم رسول‌الله است. مثلاً قیام آقا امام حسین عليه‌السلام در واقع بیانگر مواضع خود پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در آن مقطع است. جنگ‌های امیرالمؤمنین روحی‌فداه، جنگ جمل با ناكثین، با كسانی كه مدعی بودند اصحاب پیامبر اكرم هستند، بیانگر موضع رسول‌الله است، از كجا می‌گویید؟ از آن‌جایی كه رسول گرامی خطاب به امیرالمؤمنین عليه‌السلام می‌فرمایند: «انا اقاتل علی التنزیل و انت تقاتل علی التأویل». موضع امیرالمؤمنین با قاسطین و مارقین هم بیانگر موضع رسول‌الله است. الان موضع حضرت امام بقیة‌الله روحی‌فداه مُبیّن موضع رسول‌الله است. امروز اقتضا كرده است كه سال‌ها امام غایب شوند، اما پیامبر اكرم هم غایب شدند، منتها اقتضای آن زمان یك غیبت چند روزه بود. وقتی كه حضرت از مكه به اجبار هجرت كردند ناپدید بودند. كسی خبر از ایشان نداشت.
به نظر حقیر تاریخ زندگانی هر كدام از ائمه طاهرین مكمل دیگر این بزرگواران است؛ یعنی اگر امام حسین عليه‌السلام در دوران امام باقر عليه‌السلام بودند، همان موضع‌گیری و برنامه ایشان را انجام می‌دادند. اگر امام باقر امامتشان در دوران امام حسین بود، همان برنامه‌ امام حسین عليه‌السلام را داشتند. باید با این نگاه تاریخ ائمه‌ طاهرین را مطالعه كنیم.
با مطالعه‌ سیره‌ پیامبر گرامی اسلام می‌بینیم پس از دشواری‌های آغاز دعوت در مكه؛ ایشان در اولین فرصتی كه در مدینه پیدا می‌كنند، حكومت اسلامی را بنا می‌نهند. آیا می‌توانیم بگوییم ائمه‌ بزرگوار هم از زمان وفات حضرت پیامبر تا زمان غیبت، داعیه تشكیل حكومت الهی در سرزمین اسلامی داشتند؛ ولو این‌كه هدف دراز مدت بوده باشد؟
همین‌طور است؛ یك مقدار بازترش كنیم. ائمه‌ طاهرین به تبع خود پیامبر اكرم دنبال ادای تكلیف بودند. تكلیف چیست؟ تكلیف، هدایت مردم به سوی اسلام است، نجاتشان از ضلالت است، هدایتشان به قرآن و رسول خداست و به سوی خداوند عزوجل است، این تكلیف است. خب انجام این تكلیف در سطح كلان به وسیله‌ تشكیل حكومت است.
بستر این‌كه این تكلیف‌ها را به صورت گسترده و عالمگیر و جهانی انجام بدهیم، نیاز به حكومت قوی دارد. حالا اگر حاكمیت میسور نشد، آیا دیگر امام از روشنگری دست بر می‌دارد؟ اگر دشمنان یك در هزار احتمال می‌دادند كه ائمه‌ طاهرین دست از تكلیفشان بردارند، هرگز با آن‌ها این‌جور برخورد نمی‌كردند.
در واقع دشمن این معنا را از ائمه خوانده بود؛ یعنی برداشت و قرائت دشمن از یك‌یك ائمه همین مطلب، یعنی تلاش آن‌ها برای ایجاد حكومت الهی در جامعه بود. دلیل من چیست؟ برایتان روایت می‌خوانم. امام عسكری عليه‌السلام فرمودند۲ كه بنی‌امیه و بنی‌عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را در برابر ما از رو بستند و موضع تندی داشتند: جهت اول این‌كه می‌دانند خودشان اهلیت برای خلافت ندارند و می‌دانند كه ما اهلش هستیم و می‌ترسند از ادعای ما، از این‌كه ما یك روز ادعا كنیم و خلافت به اهلش برگردد. به این خاطر همه‌اش با ما می‌جنگند.
جهت دوم این‌كه به خبرهای متواتری كه به آن‌ها رسیده، می‌دانند كه پایان حكومتشان، پایان حكومت ظالمین به دست امام منتظر است. امام زمان، یك نفر از اهل‌بیت است و می‌دانند خودشان ظالم هستند و آن شخص از این نسل است؛ لذا ما را می‌كُشند به طمع این‌كه آن موعود كشته بشود یا با كشته‌شدن پدرانش آن‌كه در صُلبشان هست متولد نشود.
می‌دانید این‌ها جنایت بزرگی در حق امام حسین عليه‌السلام و خانواده و یارانش رقم زدند، اما برخورد حكومت‌های بعد با ائمه طاهرین عليهم‌السلام از این بهتر نبود. از دستشان نمی‌آمد والّا همین برخورد را می‌كردند. مثلاً بعد از شهادت امام حسن عسكری عليه‌السلام به خانه‌ امام زمان عليه‌السلام حمله كردند، حمله بدی هم كردند، مادر امام را گرفتند به عنوان اسیر بردند و زندانی كردند. این برخوردهای خشن، آن هم نسبت به خانه‌ كسی كه تازه به شهادت رسیده و تازه به خاك سپرده شده است، حكایت از این دارد كه ائمه‌ طاهرین عليهم‌السلام واقعاً كسانی بودند كه اگر زمینه برایشان فراهم می‌شد لحظه‌ای از ادای تكلیف كوتاهی نمی‌كردند.
كما این‌كه در همان مقاطعی كه اقامه‌ی حكومت الهی میسور نبود، ائمه تا آن‌جایی كه توانستند مفهوم امامت را تبیین كردند. مفهوم امامت یعنی این آقایی كه الان حاكم است به‌جا نیست. یا تلاش كردند كه اسلام حقیقی را از طریق تلاش‌های علمی معرفی كنند. این هم برای خودش یك نوع مبارزه‌ی سیاسی با حاكم است كه به دنبال معرفی یك اسلامِ انحرافی بود.
به نكته خوبی اشاره كردید. حاكمان چون می‌خواهند بر امت اسلام حكومت كنند، به عنوان حاكمِ اسلامی باید باشند. اگر اسلام با همان لباس و چهره واقعی خودش مطرح باشد، خودبه‌خود این‌ها را طرد می‌كند. لذا این‌ها برای این‌كه حكومت كنند و موانعی سر راهشان نباشد، اسلام را منحرف می‌كنند؛ اسلامی كه با حكومت امویان و عباسیان بسازد؛ لذا فرهنگ را عوض می‌كنند. علمای درباری را، شخصیت‌هایی كه نان به نرخ روز می‌خورند، به آن‌ها بها می‌دهند و زمینه برای تحرك آن‌ها فراهم می‌كنند تا اسلامی را به مردم معرفی كنند كه با حكومت این‌ها هیچ تضاد و تعارضی نداشته باشد و بلكه برعكس، حامی‌اش باشند و اطاعت كنند. ائمه‌ طاهرینی كه زمینه‌ حكومت و حاكمیت برایشان فراهم نبود به این نكته پرداختند و در تبیین اسلام از اول شروع كردند؛ یعنی توحید.
این‌ها خدایی را معرفی كردند كه خودشان بشوند سایه‌اش؛ بشوند ظل‌الله! این خدا با آن خدای اسلام فرق می‌كند. آن خدایی كه این سلطان ظل او هست، این خدا عادل نیست، نعوذ بالله. لذا ائمه‌ طاهرین از توحید شروع كردند؛ خداشناسی، بعد نبی مكرم اسلام را معرفی كردند.
۲۵ صفحه امیرالمؤمنین راجع به پیامبر در احتجاج بحث می‌كند و مقامی از نبی مكرم بیان می‌كند كه همه بهتشان می‌زند. حالا گاهی تبیین حقایق اسلام در قالب دعاهاست. این دوران از دوران‌های بسیار سخت است. شاید یكی از رازهای طولانی بودن عمر امام زین‌العابدین هم همین بود كه این دوران را پشت سر بگذارند و زمینه برای امامت امام باقر و امام صادق علیهم‌االسلام فراهم بشود.
ائمه‌ طاهرین عليهم‌السلام یكی از وظایفشان در آن مقاطع، تبیین حقایق بود، این احتجاجات را نگاه بكنید، مبارزه با خطوط انحرافی بود، اصلاً مخصوصاً حكومت پشت سر خطوط انحرافی بود، پول می‌داد، پشتیبانی می‌كرد تا انحرافات ایجاد شود. اساس كارشان هم جعل روایات بود. با تمام فشاری كه به ائمه‌ طاهرین در این دوران وارد شد، اگر ایشان در این جامعه نبودند و تبیین حقایق نمی‌كردند، امروز صحنه‌هایی كه شما در سوریه از داعش و القاعده می‌بینید، در تمام جهان اسلام فراگیر بود. یعنی افرادی كه مسلمان‌ها از شر آن‌ها در امان نیستند، اما یهود و نصارا از آن‌ها در امان هستند و به اسم اسلام این كارها را می‌كنند! اگر ائمه نبودند و حقایق را تبیین نمی‌كردند، امروز كل عالم اسلامی تابع همین اسلام بود؛ اسلامِ آمریكایی كه امروز ان‌شاءالله تاریخ مصرفش رو به اتمام است. (khamenei.ir)

پی‌نوشت‌ها:
۱. خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، ۱۳۶۴/۱/۲۳
۲. قد وضع بنو امیه و بنی العباس سیوفهم علینا لعلتین احدا هما انهم كانوا یعلمون انه لیس لهم فی الخلافه حق فیخافون من ادعائنا ایاها و تستقر فی مركزها و ثانیتها انهم قد وقفوا من الأخبار المتواتره علی ان زوال ملك الجبابره و الظلمه علی ید القائم منا و كانوا لا یشكون انهم من الجبابره و الظلمه فسعوا فی قتل اهل بیت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و اباده نسله طمعا منهم فی الوصول الی منع تولد القائم علیه السلام او قتله

https://siasatrooz.ir/vdcbz9bw.rhbsfpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی