باراک اوباما رئيسجمهور آمريکا در ميان نظاميان در «وست پونت» ميگويد، اين اقتصاد آمريکاست که قدرت برتر آمريکاست و زمينهساز رويکرد کشورها به واشنگتن گرديده است.
در همين عرصه مقامات آمريکايي ازجمله کوهن که زماني مامور تحريمهاي اقتصادي ساير کشورها بوده و اکنون در مقام معاون رئيس سازمان سيا ايفاي نقش ميکند نيز در باب مذاکرات جمهوري اسلامي ايران و ۱+۵ ادعا ميکند که تحريمهاي آمريکا زمينهساز مشکلات بسياري براي ايران گرديده و تهران براي خروج از چالشهاي اقتصادي به مذاکره روي آورده است.
ادعاي آمريکا براي برجستهسازي قدرت اقتصادي و ناجي جهان بودن و اينکه هر کشوري که به دنبال حل چالشهاي اقتصادي باشد گزينهاي جز رويکرد به آمريکا ندارد در حالي مطرح ميشود که دو نکته در اين عرصه قابل توجه است.
اولا آمريکاييها در طول حداقل يک دهه اخير در کشورهاي بسياري حضور نظامي يافتهاند در حالي که ادعاي کمک به بازسازي و پيشرفت کشورها را داشتهاند.
نمونه عيني اين امر را در افغانستان، عراق، ليبي و... ميتوان مشاهده کرد. کارنامه اين کشورها به اذعان نهادهاي بينالمللي و سازمان ملل بيانگر يک حقيقت است و آن اينکه نيروهاي خارجي از جمله آمريکاييها نه تنها اقدامي براي حل چالشهاي اقتصادي اين کشورها صورت ندادهاند بلکه خود به عامل بحران و تخريب اين کشورها مبدل شدهاند. کارنامه کشورهاي مذکور به خوبي نشان ميدهد که آمريکا هرگز ناجي مناسبي براي آنان نبوده است به گونهاي که از مطالبات مردم اين کشورها را خروج نيروهاي آمريکايي تشکيل ميدهد.
ثانيا کشورهاي بسياري در سراسر جهان با آمريکا در ارتباط بوده و حتي منافع خود را بر منافع اين کشور برتري دادهاند. کشورهاي عربي منطقه نمونه بارز اين رفتارها هستند. کشورهاي اروپايي نيز در قالب طرح مارشال بسياري از سياستهاي آمريکا را اجرا کردهاند.
آنچه در جوامع عربي مشاهده ميشود فقر، بيکاري و عقبماندگي است به گونهاي که از يکسوم جمعيت کشورهاي عربي بيسواد هستند. در کشوري مانند عربستان ۳۰ درصد زير خط فقر هستند در مصر ميليونها نفر محتاج نان شب هستند و هزاران نفر شبها را در قبرستانها به سر ميبرند.
در باب دستاوردهاي کشورهاي عربي از وابستگي به آمريکا همين جمله حسنين هيکل انديشمند و روزنامهنگار مشهور مصري کفايت ميکند که ميگويد: در دهه ۸۰ انقلاب ايران و مصر هر دو به وقوع پيوست. ايرانيان راه استقلال و دوري از آمريکا را در پيش گرفتند و امروز ماهواره آنها در فضا قرار دارد و مصر راه همگرايي با آمريکا را برگزيد و امروز ميليونها نفر در گرسنگي به سر ميبرند.
در نهايت بايد گفت بررسي کارنامه سرزمينهايي که به اشغال آمريکا درآمدهاند و آناني که روابط دوستانهاي با آمريکا دارند نشان ميدهد که اقتصاد آمريکا هرگز آنچنان که بايد کمکي براي آنان نبوده و حتي در مواردي زمينهساز نابودي آنان شده است. يکي از اين دو گزينه مطرح است يا آمريکا توان اقتصادي کمک به متحدان را ندارد و يا با نيت قبلي از کمکهاي سازنده به آنها خودداري ميکند؛ هر کدام از اين دو سناريو که صحيح باشد گواه يك حقيقت است و آن بيصداقتي آمريکا در روابط با ساير كشورهاست.