چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۳
کد مطلب : 87648

غفلت مدیران و فیلمسازان از «غيبت» و انحصار آخرالزمان در هالیوود

نیمه‌شعبان، مصادف با تولد امام زمان‌(عج)، مهمترین و فراگیرترین رویداد شادی‌آفرین و امید‌ساز در نزد ملت ایران و تمام شیعیان جهان و...
غفلت مدیران و فیلمسازان از «غيبت» و انحصار آخرالزمان در هالیوود

نیمه‌شعبان، مصادف با تولد امام زمان‌(عج)، مهمترین و فراگیرترین رویداد شادی‌آفرین و امید‌ساز در نزد ملت ایران و تمام شیعیان جهان و نیز مسلمانان هم هست.
اعتقاد و باور به ظهور «آقا» در اسلام ناب محمدی(ص) با تمام تعابیر و تفاسیر جریانات طرفدار پوسته مهدویت (در بدنه شیعه) و نیز با موجودیت دیگر ادیان در زمینه انتظار و موعودگرایی تمایز و تفاوت آشکار دارد. این جان‌مایه اعتقاد شیعیان، مبتنی بر مستندات و عمق و کنه عدالت است. جدی‌ترین تحریف و انحراف در جامعه شیعی، متوجه جریان معروفی بود و هست که تاکید داشت تا اجتماع به فساد مطلق نرسد، آقا ظهور نخواهد کرد. در این نگره و باور سطحی و استعماری، انسان شیعه نباید فعل و اقدامی در جهت بهبود جامعه انجام دهد چرا که مانع از آمدن منجی می‌شود. در حالی که آنچه منطقا حکم می‌کند و در باورها و اعتقادات شیعیان اصول‌گرا و عمیق‌نگر (از جمله امام راحل) که برگرفته از درک و شناخت اسلام ناب است، بر شیعیان تکلیف است که بستر و فضا را پالوده و سالم‌سازی کنند تا حضرت بقیه‌الله تشریف بیاورند.
منتظران آن حضرت باید از تمام امکانات برای بهبود جامعه و اوضاع مادی و معنوی مردم استفاده کرده تا شرایط ظهور فراهم شود. در تفکر اصیل شیعی حتی قیام و جهاد به منظور برچیدن بساط کفر و کاهش معضلات و اصلاح امور توصیه شده است. دراین فرایند، نقش سینما در جایگاه موثرترین هنر - رسانه عصر حاضر برجسته و شاخص می‌شود. به واقع هم وسیله‌ای برابری کننده با سینما در زمینه تاثیرگذاری، آگاهی‌دهی و برانگیزنده وجود ندارد. وسیله‌ای که شاهدیم در دنیا به شدت کارکردی فرهنگ‌ساز، (مطابق امیال کنترل‌کنندگانش) دارد، از جمله این روند و روال، خدمت سینما به مقوله‌ای تحت عنوان آخرالزمان است.
موضوع «روز موعود»، «آخرالزمان» و (خاص‌تر) مسئله «انتظار»، بی‌تردید جهان‌شمول‌ترین دستمایه سینمایی برای ملت‌های مختلف و نفوس جهان است. انتظار کشیدن برای ظهور «نجات‌دهنده»، رویکردی اصلی در تمام ادیان است، از یهودیت و مسیحیت تا زرتشتیان، در عین اینکه مقوله انتظار، فی‌نفسه و مستقل از باورهای مذهبی، بی‌دینان و سکولارها را نیز شامل می‌شود. لذا کمتر موضوعی تا این حد جهانی است. برای همین است که سینمای غالب دنیا، اهتمام ویژه‌ای به این موضوع نشان داده و می‌دهد.
موضوع موعود‌گرایی و آخرالزمان در عرض و طول سینما همواره دستمایه قرار گرفته است. این بهره‌برداری بعضا غیر‌مستقیم و در قالب مفهوم انتظار بوده است و گاهی بنا به ضرورت، مستقیما به داستان‌های پیرامون ظهور ناجی پرداخته شده است. از سال ۱۹۱۰ با فیلم هایی مانند «ستاره دنباله‌دار» و «بازگشت ستاره دنباله‌دار» و بعدتر با «متروپلیس» و «سیلاب» و... تا سال‌های سپری شده از هزاره جدید و فیلمی مانند «۲۰۱۲» که در سال ۲۰۰۹ ساخته شد، سینمای غرب تا جای ممکن به بهره‌برداری ثواب و ناثواب از موضوع آخرالزمان دست یافته است. این رویکرد و دستمایه به دلیل جذابیت‌های متنوع بصری، اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق جهانیان به حاظر شدن ناجی، کشش‌های دراماتیک و... کمپانی‌های فیلمسازی و تهیه‌کنندگان را به سودهای بالفعل رسانده و پشت‌صحنه‌نشینان سینمای غرب و سیاسیون و امنیتی‌ها را به دلیل نمایش دادن کشورها، شخصیت‌ها و دانشمندان غربی درمقام ناجی، به اهداف کنترلی خود، نایل کرده است.
میانه قرن گذشته، بحران‌های سیاسی و جنگ سرد ایجاب می‌کرد تا سینمای غرب به خصوص هالیوود از پروژه‌های موعود‌گرایی و آخرالزمانی با ابزارهای فرهنگی (و به ویژه سینما که مخاطبان گسترده داخلی و جهانی داشت) به نفع سیاست‌های مقابله‌ای خود استفاده بهینه‌ای کند و با فیلم‌هایی مانند «درانتظار مسیح»، «روزی که دنیا به پایان رسید»، «جنگ دنیاها»، «سیاره میمون‌ها»، «سپیده‌دم مردگان» و... وعده‌سازی‌های کاذبی را در مردم نهادینه کند. همچنانکه از اواسط دهه ۸۰ میلادی به این‌سو، با موج بازگشت مردم به معنویت و پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظامی مبتی بر دین در این سوی جهان، بار دیگر هالیوود و سینمای در خدمت سرمایه‌‌داری حاکم، با کلید زدن پروژه‌های «نابودگر»ی، موج فیلم‌های آخرالزمانی را به حرکت درآورد. «روز استقلال»، «اپوکالیبس»، «آرماگدون» و تعداد قابل‌توجهی دیگر این راه را ادامه دادند تا آنجا که از هزاره جدید با آثاری مانند «گرد‌باد اتمی» این روند شدت گرفت و سرمایه‌های کلانی در راستای تولید فیلم‌های سوپر پروداکشن به موضوعاتی با رویکرد آخرالزمانی اختصاص یافت.
فیلم‌های آخرالزمانی غرب، عموما براساس منابعی مانند انجیل و تورات و در آمیختن با تخیل نویسندگان (اعم از سناریو‌نویسان تا کتاب‌های اقتباسی) و با توجه به واقیات سیاسی - اجتماعی روز، به منصه اجرا می‌رسند. این مضامین در قالب قصه‌ها و موضوعات مختلف، از سیل، گردباد، انفجارهای اتمی، حمله فرازمینی‌ها، برخورد سیارات، به حرکت درآمدن مردگان (زامبی‌ها)، جنگ‌ها و مقوله تروریسم (که در دو دهه اخیر پررنگ‌تر مورد توجه قرار گرفته است) دراماتیزه و به فیلم درآمده‌اند. مطابق برخی آمارها فقط از سال ۲۰۰۱ به این طرف تعداد ۲۰۰ فیلم با رویکرد نابودی جهان، موعودگرایی و آخرالزمانی ساخته شده است. نکته درخور توجه اینکه اغلب این آثار با تحریفات و قلب روایات (حتی مسیحی و یهودی) همراه بوده و دربسیاری موارد نقطه هدف و حمله اثر، به مسلمانان (درقالب اسلام هراسی و غیره) و انقلاب اسلامی بوده است. معمولا کشمکش اصلی قصه ها، رودررویی خوبی و بدی و تقابل خیر و شر است که دراین میان عامل شر به دنبال نابودی دنیا و قهرمان خیرخواه درتلاش ممانعت ازاین اتفاق، ماجراهای داستان را پیش می‌برند. در آثار با موضوع تهدید بشر و جهان از جانب تروریست‌ها، این مسلمانان‌اند که در جبهه شرند و مصمم به برانداختن تمدن جدید (تحت رهبری غرب و آمریکا) هستند. در این سینما هیچ تعهدی نسبت به منابع وحی احساس نمی‌شود، هر تمهیدی که بشود پول درآورد و به مقاصد سیاسی رسید مجاز است. از اهریمن را به جای فرشته نشاندن، خدایی کردن انسان، ایجاد هیجان با موهومات، نفی مقدسات، جایگزین فن‌آوری‌های جدید به جای معجزه و معجزه را به استهزا کشیدن و... اگر خروجی‌اش «ماتریکس» پول ساز شود مباح و حمایت می‌شود. متاسفانه تخریب و انهدام افکار عمومی مقصد سینمای آخرالزمانی، کار را به آنجا رسانده که زامبی‌ها، پرداختی با ویژگی اسلامی دارند. این روند سیری شتاب آلود و پرتعداد یافته چنانکه آمارها حکایت ازاین دارند که طی ۱۰ سال گذشته بیش از ۱۵۰ فیلم با کاراکترهای زامبی به سرانجام رسیده‌اند. البته این‌ها فقط در سینما قابل رصد هستند درحالی که شبکه‌های تلویزیونی فراوانی در قالب‌های متنوع، رویکردی به تبلیغ و ترویج موعودگرایی و موضوع آخرالزمان دارند. آماری که پیشترها منتشر شد حکایت از این دارد که نزدیک ۱۶۰ شبکه تلویزیونی آمریکایی مروج موعودگرایی از منظر غربی (به سود تراست‌ها و کمپانی‌های اقتصادی - میلیتاریستی آمریکایی و صهیونیستی) هستند و... .
بازگردیم به مطلع این نوشته. آخرالزمان به رهبری حضرت حجت، پرکشش‌ترین مضمون برای نسل جوان آرمانخواه است همچنانکه جذاب‌ترین موضوع برای ملل و مردم در جست‌وجوی عدل و داد جهان است. بی‌تردید قاطبه نفوس دنیا منتظر چشیدن طعم با حلاوت عدالت به مفهوم مطلق آن هستند، گرایش و مفاهیمی که هر مخاطبی را در سینما متوجه خود می‌کند. خصوصا در سینمای خودمان که فاقد فضای نشاط و وجد‌نگیز است. قرن‌هاست که مردم شیعه کشورمان با وجود این هدیه خداوندی ایام سرزنده‌ای را سپری می‌کنند که چنانچه آثاری با داستان‌ها و قصه‌های حضور مردم در جشن‌های نیمه‌شعبان ساخته و پرداخته شود، تنوع قابل لمسی را به بدنه سینما شارژ خواهد کرد.
هیهات که سینما از این نعمت، خودش را محروم کرده است. طی بیش از سه دهه ایجاد سینمای جمهوری اسلامی ایران، موضوع ظهور و مقوله انتظار و کلا فرهنگ مهدویت کمترین مضمون و مفهوم مورد دستمایه قرار گرفته سینماگران است. همه دارایی ما از برجسته‌ترین و نمایشی‌ترین موضوع مذهبی در سینما، خلاصه شده در چند تله‌فیلم ضعیف مناسبتی، دو، سه فیلم سینمایی مانند «مسافران»، «قدمگاه» و «بوی پیراهن یوسف» و یک اثر استراتژیک مثل «ملک سلیمان»، بقیه اگر چیزی هست آثاری‌اند که در فرعیات خود به تکایا و مساجد (جمکران) و مقبره‌ها و امثالهم پرداخته‌اند. البته در گرایش مستند‌سازی سینمای دفاع‌مقدس تعداد قابل‌توجهی (که بیشتر ساختاری تلویزیونی دارند) اثر با مفهوم انتظار (چشم به راهی) و درباره والدین شهدا، اسرا و جانبازان ساخته شده است.
واقعا جای خجالت دارد که موضوعی با این قدرت و عظمت و شگفتی‌ساز که می‌تواند مردم و خانواده‌ها را به میدان جشن و سرور و جهاد و مبارزه بکشاند، در سینما حداقل توجهات را برانگیخته و کمترین نفرات را به خود جلب کرده است. مدیران منفعل و سینماگران بدور از مردم، چه توجیهی دارند که جهانگیرترین سوژه سینمایی در اختیارشان را نتوانسته و نمی‌توانند به هنر و سینما تبدیل کنند؟ مطمئنا کمبود بودجه و تجهیزات سینمایی استدلال درستی نیست چرا که بالاخره سالانه ۷۰ – ۸۰ فیلم ساخته می‌شود، یعنی بودجه هست (اما نه به اندازه هالیوود) اگر چه در همان قاره هم بسیاری از فیلم‌های موعودگرایی با بودجه‌های پایینی ساخته شده‌اند و بیش از پروداکشن بالا، متکی به قصه پرمایه، پیچش‌های دراماتیک، خلاقیت سینماگر و سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی مدیریتی بوده‌اند (مثلا فیلم فرار از نیویورک) و دلیل فقدان تجهیزات هم رد شدنی است چون که به تایید متخصصان، ما قادر به اجرای سخت‌ترین و نشدنی‌ترین‌ها هستیم. بحث منبع و داستان و دستمایه هم که اساسا قابل طرح نیست. کشور ما در زمینه دینی و مذهبی به مراتب بیش از غربی‌ها دارای منابع است مثلا در همین موضوع مهدویت، منهای روایت‌های تاریخی و خاطرات داستانی همراهان و نزدیکان حضرت، فقط بین ۵ تا ۷ هزار حدیث نقل شده مکتوب درباره بقیه‌الله الاعظم وجود دارد و... بنابراین مشکل در جای دیگری است که باید به صورت جدی به آسیب‌شناسی این «غفلت درباره غیبت» پرداخته شود. انشاالله. 

محمدتقي فهيم

https://siasatrooz.ir/vdcc4eq4.2bqm08laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی