برخی از مسئولان دولت محترم تدبیر و امید اخیرا کلیدواژهای را به ادبیات سیاسی ایران اضافه کردند که جای بحث جدی دارد.
برخی از حضرات معتقدند «نقد و یا تخریب دولت، تخریب نظام است». ادبیاتی با این مضمون متاسفانه بارها و بارها در کلام مسئولان دیده میشود و آنها حتی در برخی موارد پا را فراتر گذاشته و نقد و مخالفت با تصمیمات و عملکرد خود را باعث ایجاد روحیه ناامیدی در مردم میدانند.
در اینجا باید به دو موضوع متفاوت و البته مهم اشاره داشت.
اول آنکه قطعا نقد به دولتها به هیچ عنوان نمیتواند به پای حاکمیت نوشته شود. دلیل آن هم اینکه طی سالهای اخیر، چه در این دولت و چه در دولتهای قبل همواره بخشی از جامعه منتقد و یا حتی مخالف دولت مستقر بودند، اما این دلیل بر آن نمیشد که آنها پای آرمانهای انقلاب و نظام نایستند. به عنوان مثال طی این سالهای برگزاری انتخابات مختلف در سطح کشور، مراسم، راهپیماییها و... همواره مردم پای کار بودهاند و به قول معروف برای دفاع از انقلاب کم نگذاشتهاند؛ حتی اگر با دولتی که بر سر کار بوده مخالفتی داشتند و داشته باشند.
به عنوان مصداق و مثال آیا همه آنها که طی یکی دو دهه اخیر در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کردهاند، طرفدار سخنران این مراسم (یعنی رئیسجمهور وقت) بودهاند و امکان نداشته که منتقدان و مخالفان دولت در صف دفاع راهپیمایی حضور یافته باشند؟ پاسخ قطعا منفی است. پس طبیعتا، نسبت دادن نقد و مخالفت با دولت، به نظام هیچ محلی از اعراب ندارد.
قطعا کسانی که در سال ۹۲ به آقای روحانی رای ندادند و اتفاقا جمعیت قابل توجهی بودند، جزو مخالفان و تخریبکنندگان نظام تلقی نمیشوند که اتفاقا آنها هم برای حفظ حاکمیت جمهوری اسلامی خود را به پای صندوقها رساندند. همینطور بخش اکثریت کسانی هم که در سال ۸۸ به کاندیدای پیروز رای ندادند، جزو همراهان نظام بودند.
به گواه تاریخ، مشی روزنامه سیاست روز در دوران دولت گذشته هم اینگونه بود که منتقد جدی دولت در خطاها و اشتباهاتش باشد. چه بسیار نقدهایی که تندی و تیزی بیشتری نسبت به انتقادات کنونی داشتند. اما آیا میتوان منتقدان دیروز و امروز را مخالف نظام نامید؟
اما این معادله از سویی دیگر معنای متفاوتی مییابد. یعنی آنکه عملکرد هر دولتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب میتواند باعث تقویت و یا خدای ناکرده تضعیف اعتماد مردم به نظام شود.
چگونه؟ به این شکل که اگر دولتی در موضوعاتی نظیر آموزش، بهداشت و سلامت، تورم، بیکاری، رکود، موضوعات فرهنگی، شایستهسالاری، اجرای قانون و... دچار خدشه شود، بخشی از مردم این ضعف دولت را به پای نظام مینویسند، حال آنکه دولت مستقر، همان دولت منتخب اکثریت نسبی جامعه است.
در همین موضوع اخیر فیشهای حقوقی حرام، دلیل تاکیدات مقام معظم رهبری چه بوده است؟ جز اینکه خطای برخی مسئولان اجرایی و نظارتی کشور سبب شده تا اعتماد مردم دچار خدشه شود؟ جز این بوده که بخش قابل توجهی از مردم ما حتی صفرهای دریافتی آقایان را نمیتوانند بشمرند و درصد کمی از آن دریافتها میتواند زندگی آنها را از این رو به آن رو کند؟ نتیجه چه میشود؟ اینکه همان مردم دچار یاس میشوند و این خطای بزرگ در گستره کم را به پای کل نظام و حاکمیت مینویسند و تصور میکنند، این حقخوری و ظلم در همه شئون و بخشهای کشور اتفاق میافتد.
اگر دولت نتواند مطالبات به حق مردم را برآورده کند، طبیعتا باعث سرخوردگی جامعه خواهد شد. و طبیعتا اگر دولت مستقر در هر دوره تاریخی آنچنان عمل کند که مردم میخواهند، نه تنها باعث بالا رفتن میزان محبوبیت خود که باعث تبلیغ حاکمیت اسلامی میشود.
اما موضوع دومی که باید به آن اشاره کرد، این است که افرادی که این روزها مدام بر این نکته تاکید دارند که نقد و تخریب دولت را به پای تخریب نظام بنویسند، آیا با خود اندیشیدهاند که این سخنان برای تاریخ خاصی قابلیت مصرف دارد یا آنرا صرف زمان جلوس خود بر اریکه قدرت میدانند؟
آیا ناامید کردن مردم و مخالفت با دولت، فقط در این دولت کار خطایی است یا در همه ادوار همین میزان ناصوابی را دارد؟
اگر این امر منحصر به زمان دولت تدبیر و امید نیست، پس چرا مثلا در زمان دولتهای نهم و دهم، همین حامیان دولت کنونی نه تنها از خطوط قرمز نقد و تخریب و مخالفت عبور کردند که حتی پا را از دایره ادب هم خارج کردند؟ چرا آن موقع معترضین به نقد و مخالفت، در مقام دفاع از دولت و نظام برنیامدند؟
چرا آن موقع تخریب دولت و رفتارهای خلاف عرف و ادب رسانهای برخی جریانها به چشم حضرات نیامد و آنها برای دفاع از نظام پا پیش نگذاشتند؟
نیازی به پاسخ نیست. عملکرد دولت قبل هم جای نقدهای بسیاری داشته است، اما آنچه مهم است این است که ما نقد و مخالفت با دولتها را به پای نظام نمینویسیم. اما شاید این سوالات را آقایان دولت اعتدال باید پاسخ بگویند.
چرا در ماجرای فتنه، آقایان مدعی دفاع از نظام پا پیش نگذاشتند؟ چند هفته و چند ماه پس از انتخابات سال ۸۸ موضوع از دایره تخریب دولت خارج شده بود و دیگر نوک مگسک حمله به سمت نظام بود. چرا کسی از «ژنرال»ها در مقابل هجمه دشمن خارجی و عملههای داخلیاش سینه سپر نکرد؟
آن روز که عدهای در تهران شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» دادند، آن روزی که برخیها شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» دادند و به تصویر حضرت امام(ره) اهانت کردند، چرا کسی پا به میدان نگذاشت؟ آن روزی که خیمه اباعبدالله به آتش کشیده شد چه؟ آن وقتی که در روز قدس، آن میراث بی بدیل حضرت خمینی (ره) با شعار انحرافی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» به چالش کشیده شد، چرا کسی از این جماعت «السابقون» جرات حضور در میدان را نیافت؟
آنهایی که امروز منتقدان و مخالفان دولت را در صف امریکا و اسرائیل تلقی میکنند، آنهایی که نقد به دولت را حرام میدانند، آنها که امروز به آنها که اشتباهات دولت را برنمیتابند، برچسب «کاسب» میزنند و آنها را تندرو میخوانند، یادشان باشد که مردم رفتار آنها را در ماجرای فتنه ۸۸ فراموش نکرده است.
ما یادمان نرفته است که آنها که با دولت مشکل داشتند و مخالف رئیسجمهور قبلی بودند، در روزهایی که نظام در لبه پرتگاه قرار داشت، نه تنها به کمک انقلاب نیامدند که با سکوت خود باعث تشویق دشمن شدند و آنها را از خطای بزرگشان ناامید نکردند.
عجیبتر آنکه هنوز هم پس از گذشت بیش از هفت سال از آن روزهای تلخ، همچنان بر مواضع خود استوارند و علیرغم آنکه برای هر برنامه و همایش باربط و بیربط، دست کم سه صفحه نطق قَرّا دارند، اما در موضوع فتنه همچنان بر عهد خود مبنی بر «سکوت» استوارند. تازه اگر مثل برخیها وکیل مدافع سران فتنه نشوند، جای شکر دارد.
ما یادمان نرفته است که رئیس جمهور محترم در تیرماه سال ۷۸ با نطقی انقلابی، همه آشوبگران و فعلههای دشمنان بیرونی نظام را بر سر جای خود نشاندند، یادمان نرفته است که آن سخنان کوبنده چه تاثیر ارزشمندی در آن روزهای سخت داشت، اما یادمان هم نرفته است که هنوز درخصوص فتنه ۸۸ چنین سخنانی را بر زبان نیاوردهاند.
کسی منکر مخالفت این دولت و حامیانش با دولت قبل نیست. اما فتنه ۸۸ هیچ ربطی به دولت دهم نداشت. آنها که از بیرون برای داخل نقشه میکشیدند، انتخابات ریاست جمهوری را بهانهای قرار دادند تا جشن بزرگ مردم را خراب کنند. در این بین نه عوام «تندرو» خطا کردند و نه «کندرو» و «میانهرو» آنها که خطا کردند خواص بیبصیرت بودند.
راستی کسی توقع ندارد دولت یازدهم که طی سه سال گذشته در تخطئه دولت قبل سنگ تمام گذاشته، به یکباره تغییر موضع بدهد. قطعا به دولت و دولتهای قبل نقدهای بسیار جدی وارد است، اما آیا حملههای گاه و بیگاه مسئولان فعلی اجرایی کشور به قبلیها «تخریب نظام» تلقی نمیشود؟
ایمان شریعتی