جناب فرشيدي، پس از اتمام کارتان در وزارت آموزش و پرورش به چه کاري مشغول هستيد؟
من همچنان به عنوان يک معلم به کار خود افتخار کرده و در سنگر معلمي باقي ماندهام. ضمنا به عنوان دبير کل «کانون تربيت اسلامي» مشغول به فعاليت هستم. در عين حال با توجه به تاسيس و فعاليت در چند مدرسه با عنوان مدارس اسلامي به عنوان عضو هيات مديره «کانون مدارس اسلامي» مشغول هستم. همچنين در کنار اينها، نشريه «زمزمه» را به عنوان تنها نشريه خصوصي فعال در زمينه مسائل آموزش و پرورش منتشر ميکنيم.
لطفا، کمي در خصوص نحوه فعاليت کانون تربيت اسلامي توضيح دهيد.
رويکرد ما در اين کانون، فرهنگي، تربيتي و سياسي است و سعي ميکنيم مطالبات نظام و منويات امام و رهبري را درارتباط با آموزش و پرورش پيگيري کنيم. يعني تمرکز ما بر طرح دايمي و جلوگيري از فراموشي موارد مدنظر آنهاست. در عين حال گاهي راهکارهايي را ارائه ميدهيم و انحرافها را گوشزد ميکنيم.
زيرا گاهي مواقع نقض قرض ميشود و چيزي به جاي آن رهنمود عنوان ميشود. به فرض، تحول بنيادين اصليترين خواست رهبري است و اگر ما يک سري کارهاي ظاهري را آورديم و آن را به عنوان تحول بنيادين مطرح کرديم يک نقض قرض است. وقتي ما به خدمت رهبري رسيديم و فکر ميکرديم کارهاي مهمي انجام دادهايم وقتي گزارش کرديم، ايشان فرمودند که اين کارها خوب است اما اينها، کار اساسي نيست چون کار اساسي تحول بنيادين است و حالا هم همين است.
آيا تحول بنيادين به عنوان يک مطالبه اصلي در آموزش و پرورش تبديل شده است؟
خوشبختانه تحول بنيادين به عنوان يک پرچم و شعار براي وزارت آموزش و پرورش قرار دارد و هر کسي بخواهد صحبتي در اين بخش داشته باشد از تحول بنيادين به عنوان يک سند نام ميبرد. اين گام اول است اما گام بعدي اين است که نبايد که اين پرچم و سخن تحريف شود. کارهاي اساسي مطابق نظر ايشان صورت بگيرد به نحوي که مطابق نظر ايشان، بايد فلسفه تعليم و تربيت اسلامي تدوين شود. متاسفانه ما در انديشه و نظر کم کار کردهايم و اين موضوع تا حدي جدي است که مقام معظم رهبري در سفر به قم از علماي حوزه خواستند که در تدوين مباني نظري اسلامي آموزش و پرورش وارد شوند. اين در حالي است که غرب چند سده است که در تدوين مباني نظري کار کرده و آنها را مدون و فرموله کرده و براساس انديشه سکولار و غيرديني خودش به شما فرمول، ارائه ميدهد. ولي ما اين کار را نکردهايم و بنابراين ديگر کشورها هم سر اين سفره آماده مينشينند، حال آنکه متوجه نيستند که اهداف تعليم و تربيت در هر کشور نميتواند از اهداف حکومتي آن کشور، جدا باشد.
آيا تاکنون براي تدوين فلسفه تعليم و تربيت اسلامي کاري انجام نشده است؟
ما بعد از ۳۱ تا ۳۲ سال به اين هشدار مواجه ميشويم که نظام آموزشي فعلي ما غربي است و اسلامي نيست. اين در حالي است که در اين مدت افراد زيادي آمدهاند و کارهاي زيادي را انجام دادهاند و فکر ميکنند با وصله و پينه ميتوان، کاري انجام داد. حال آنکه اساس و چارچوب کار که همان فلسفه تعليم و تربيت است را تغيير ندادهاند. ببيند؛ وقتي اساس و پايه يک نظام و معماري براي ساخت خانه باشد، وقتي آن بنا را به مدرسه تبديل کنيم، هيچگاه به اهداف تعريف شده نميرسيم چون پايه و پي آن بر مبناي ديگري، طراحي شده است.
به علاوه رويکرد فعلي نظام آموزشي ما رفتن به دانشگاه است به همين دليل است که وقتي يک دانشآموز در درسي مانند فيزيک يا شيمي ناموفق باشد به سرعت اين سيستم به او هشدار ميدهد، کانه اين دانشآموز ديگر به هيچ دردي نميخورد. حال آنکه ما ميگوييم ميخواهيم خليفها... تربيت کنيم. در چنين سيستمي، نبايد انساني که از نظر ويژگيهاي انساني و اخلاقي درجه بالايي دارد و از نظر دروس رياضي و فيزيک ضعيف است بيارزش تلقي شود. البته يک معلم دلسوز و يا مربي تربيتي ممکن است به اين نکته توجه داشته باشد اما متاسفانه سيستم به گونهاي تدوين نشده که خود سيستم نسبت به کمبودهاي تربيتي و اخلاقي دانشآموزان، آلارم نميدهد.
يعني مجموعه ارزشيابيها در نظام فعلي ما به گونهاي است که نسبت به ضعف دروس نظري، آلارم ميدهند اما اگر فرزند شما در صفات اخلاقي مانند ايثارگري، احسان و ... پايين باشد