دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۹
کد مطلب : 68306
وزيري که با گرفتاري‌هاي آموزش و پرورش دست و پنجه نرم کرده بود

تعطيلي پنج‌شنبه‌هاي مدارس کم‌فروشي است

راه تحول بنيادين، وصله پينه نيست تحول بنيادين تئوري مي‌خواهد
تمام افرادي که از دور و نزديک با محمود فرشيدي وزير اسبق آموزش و پرورش آشنايي دارند او را فردي اخلاق‌گرا، محجوب و صادق معرفي مي‌کنند و شايد همين ويژگي‌ها فرصت را براي برخي افراد براي بي‌مهري به شيوه مديريتش فراهم کرد. اما با اين وجود و پس از گذشت حدود ۵ سال از دوران وزارتش، دغدغه‌هايي دارد که او را وادار به انتقاد کرده است. دغدغه‌هايي که فارغ از هرگونه تعصبي، ريشه در خواست‌ها و فرمايشات مقام معظم رهبري دارد. فرشيدي در گفتگو با خبرنگار ما همچنان به عنوان يک معلم از اهميت احياي مراکز تربيت معلم سخن گفته و مي‌گويد: هنوز صداي شهيدان رجايي و باهنر در گوش من طنين‌انداز است که مي‌گفتند مراکز تربيت معلم قلب نظام آموزش و پرورش است. به اعتقاد فرشيدي تا زماني که فلسفه‌اي متناسب با موازين اسلام براي آموزش و پرورش به عنوان يک سند بالادستي تدوين نگردد و آموزش نيروهاي متخصص و ويژه در مراکز تربيت معلم آغاز نشود، نمي‌توان انتظار داشت که تحول بنيادين مورد نظر مقام معظم رهبري، شکل بگيرد. به اعتقاد وي با آنکه بسياري از اموري که اين روزها به عنوان بخش‌هايي از تحول بنيادين مطرح مي‌شود، مواردي دست چهارم و پنجم است که پرداختن بيش از اندازه به آنها سوء‌ظن تبليغاتي ايجاد مي‌کند. اما در کنار همه اينها فرشيدي از چارچوب عدالت خارج نمي‌گردد و معتقد است فعاليت‌هايي که حاجي بابايي وزير فعلي آموزش و پرورش در جهت بالا بردن شانيت و جايگاه معلم انجام داده بسيار قابل تقدير است. آنچه در ادامه مي‌آيد حاصل گفتگوي خبرنگار ما با فرشيدي است.
تعطيلي پنج‌شنبه‌هاي مدارس کم‌فروشي است

جناب فرشيدي، پس از اتمام کارتان در وزارت آموزش و پرورش به چه کاري مشغول هستيد؟
من همچنان به عنوان يک معلم به کار خود افتخار کرده و در سنگر معلمي باقي مانده‌ام. ضمنا به عنوان دبير کل «کانون تربيت اسلامي» مشغول به فعاليت هستم. در عين حال با توجه به تاسيس و فعاليت در چند مدرسه با عنوان مدارس اسلامي به عنوان عضو هيات مديره «کانون مدارس اسلامي» مشغول هستم. همچنين در کنار اينها، نشريه «زمزمه» را به عنوان تنها نشريه خصوصي فعال در زمينه مسائل آموزش و پرورش منتشر مي‌کنيم. 
لطفا، کمي در خصوص نحوه فعاليت کانون تربيت اسلامي توضيح دهيد.
رويکرد ما در اين کانون، فرهنگي، تربيتي و سياسي است و سعي مي‌کنيم مطالبات نظام و منويات امام و رهبري را درارتباط با آموزش و پرورش پي‌گيري کنيم. يعني تمرکز ما بر طرح دايمي و جلوگيري از فراموشي موارد مدنظر آنهاست. در عين حال گاهي راهکارهايي را ارائه مي‌دهيم و انحراف‌ها را گوشزد مي‌کنيم.
زيرا گاهي مواقع نقض قرض مي‌شود و چيزي به جاي آن رهنمود عنوان مي‌شود. به فرض، تحول بنيادين اصلي‌ترين خواست رهبري است و اگر ما يک سري کارهاي ظاهري را آورديم و آن را به عنوان تحول بنيادين مطرح کرديم يک نقض قرض است. وقتي ما به خدمت رهبري رسيديم و فکر مي‌کرديم کارهاي مهمي انجام داده‌ايم وقتي گزارش کرديم، ايشان فرمودند که اين کارها خوب است اما اينها، کار اساسي نيست چون کار اساسي تحول بنيادين است و حالا هم همين است.
آيا تحول بنيادين به عنوان يک مطالبه اصلي در آموزش و پرورش تبديل شده است؟
خوشبختانه تحول بنيادين به عنوان يک پرچم و شعار براي وزارت آموزش و پرورش قرار دارد و هر کسي بخواهد صحبتي در اين بخش داشته باشد از تحول بنيادين به عنوان يک سند نام مي‌برد. اين گام اول است اما گام بعدي اين است که نبايد که اين پرچم و سخن تحريف شود. کارهاي اساسي مطابق نظر ايشان صورت بگيرد به نحوي که مطابق نظر ايشان، بايد فلسفه تعليم و تربيت اسلامي تدوين شود. متاسفانه ما در انديشه و نظر کم کار کرده‌ايم و اين موضوع تا حدي جدي است که مقام معظم رهبري در سفر به قم از علماي حوزه خواستند که در تدوين مباني نظري اسلامي آموزش و پرورش وارد شوند. اين در حالي است که غرب چند سده است که در تدوين مباني نظري کار کرده و آنها را مدون و فرموله کرده و براساس انديشه سکولار و غيرديني خودش به شما فرمول، ارائه مي‌دهد. ولي ما اين کار را نکرده‌ايم و بنابراين ديگر کشورها هم سر اين سفره آماده مي‌نشينند، حال آنکه متوجه نيستند که اهداف تعليم و تربيت در هر کشور نمي‌تواند از اهداف حکومتي آن کشور، جدا باشد.
آيا تاکنون براي تدوين فلسفه تعليم و تربيت اسلامي کاري انجام نشده است؟
ما بعد از ۳۱ تا ۳۲ سال به اين هشدار مواجه مي‌شويم که نظام آموزشي فعلي ما غربي است و اسلامي نيست. اين در حالي است که در اين مدت افراد زيادي آمده‌اند و کارهاي زيادي را انجام داده‌اند و فکر مي‌کنند با وصله و پينه مي‌توان، کاري انجام داد. حال آنکه اساس و چارچوب کار که همان فلسفه تعليم و تربيت است را تغيير نداده‌اند. ببيند؛ وقتي اساس و پايه يک نظام و معماري براي ساخت خانه باشد، وقتي آن بنا را به مدرسه تبديل کنيم، هيچگاه به اهداف تعريف شده نمي‌رسيم چون پايه و پي آن بر مبناي ديگري، طراحي شده است.
به علاوه رويکرد فعلي نظام آموزشي ما رفتن به دانشگاه است به همين دليل است که وقتي يک دانش‌آموز در درسي مانند فيزيک يا شيمي ناموفق باشد به سرعت اين سيستم به او هشدار مي‌دهد، کانه اين دانش‌آموز ديگر به هيچ دردي نمي‌خورد. حال آنکه ما مي‌گوييم مي‌خواهيم خليفه‌ا... تربيت کنيم. در چنين سيستمي، نبايد انساني که از نظر ويژگي‌هاي انساني و اخلاقي درجه بالايي دارد و از نظر دروس رياضي و فيزيک ضعيف است بي‌ارزش تلقي شود. البته يک معلم دلسوز و يا مربي تربيتي ممکن است به اين نکته توجه داشته باشد اما متاسفانه سيستم به گونه‌اي تدوين نشده که خود سيستم نسبت به کمبودهاي تربيتي و اخلاقي دانش‌آموزان، آلارم نمي‌دهد.
يعني مجموعه ارزشيابي‌ها در نظام فعلي ما به گونه‌اي است که نسبت به ضعف دروس نظري، آلارم مي‌دهند اما اگر فرزند شما در صفات اخلاقي مانند ايثارگري، احسان و ... پايين باشد

آلارم نمي‌دهد. با اين حساب ضرورتي‌ترين موضوع در تحول بنيادين چيست؟
گام اول براي ايجاد تحول بنيادين، ارائه تعريف دقيق از انساني براساس موازين اسلام است. بعد از اين، بايد هدفگذاري‌ها به گونه‌اي شود که برون داد مدرسه ما اين انسان آرماني باشد. که در اين بخش کارهاي نظري خوبي صورت گرفته است. از جمله شوراي عالي آموزش و پرورش در مصوبه‌اش مي‌گويد که انسان مطلوب بايد ۷ تا ۸ ويژگي داشته باشد. از جمله از نظر اعتقادي، فکر و عقل و تدبير قوي باشد از نظر اجتماعي بايد انسان ايثارگري باشد و از نظر اقتصادي بايد اهل تلاش و کارآفرين باشد و از نظر سياسي بايد انسان با بصيرت و با شعوري باشد و از نظر زيستي بايد نسبت به محيط زيست خودش حساسيت داشته باشد که اينها ۸ محوري است که بر روي آنها براي تعريف يک انسان کامل تاکيد شده است. يعني تمام انسان‌ها بايد در تمام اين ابعاد تربيت شوند و مثلا ممکن است يکي شاگرد اول ايثار باشد و ديگري شاگرد آخر، اما اين نبايد به گونه‌اي باشد که برخي افراد در هيچ کدام از اين حوزه‌ها فعال نباشند.
سوالي که در اينجا مطرح مي‌شود اين است که بسياري از صفاتي که شما عنوان کرديد، صفاتي دروني هستند. آيا براي اندازه‌گيري اين صفات راهکاري هم وجود دارد؟
به طور مثال، چگونه مي‌توان قدرت دوست‌يابي افراد را اندازه‌گيري کرد که براي اين ما در برخي مدارس اين کار را انجام داده‌ايم. از بچه‌ها خواسته‌ايم به طور محرمانه نام سه نفر از کساني که دوست دارند با آنها دوست شوند، بنويسند و بنابراين کسي که بيشترين راي را آورد، نشان مي‌دهد که اين فرد از نظر خصوصيات اخلاقي و رفتاري، ويژگي‌هاي برجسته‌اي دارد و اين فرد شاگرد اول مدرسه از نظر ويژگي اخلاقي و دوست‌يابي است حال آنکه مي‌تواند از نظر دروس نظري چندان هم قوي نباشد.
آيا فلسفه تعليم و تربيت اسلامي نوشته نشده؟
تا زمانيکه مقام معظم رهبري در سال ۸۵ نخواسته بودند کار نظري قوي در اين بخش صورت نگرفته بود. يعني تا قبل از آن جنگ آشکاري با نظام تعليم و تربيت غربي، آغاز نشده بود. بنابراين نوع مديران فکر مي‌کردند که بايد اين پوستين پاره را وصله پينه کنند و آن را اداره نمايند. اصلا اين فکر که ما دو نظام تعليم و تربيت داريم يکي غربي و يکي اسلامي، خيلي جدي گرفته نمي‌شد و تلقي اين بود که بچه‌ها مي‌آيند دروس نظري را مي‌خوانند و در کنار آن گرايش‌هاي اسلامي آنها را با درس تعليمات ديني، تقويت مي‌کنيم و تاکيداتي هم بر روي فرايض ديني و اسلامي انجام مي‌دهيم. اما در کنار اين تلقي، تلقي ديگري وجود دارد که در نظام تعليم و تربيت اسلامي هيچ فعاليتي انجام نمي‌دهيم مگر با يک دستور‌العمل و نقشه راه تدوين شده براساس اسلام. مثلا چون دين گفته ما بايد اهل تفکر و خلاقيت باشيم يعني، آموزش دروس علمي آن هم با رويکرد ديني. به اين معني که وقتي دانش‌آموزي دروس علمي را مي‌خواند بايد موحدتر شود.« اول العلم معرفت الجبار»، علم بايد شما را بيشتر به توحيد برساند.
کما اينکه دانشمندان گذشته ما مثل ابوريحان و ديگران اينگونه بودند و در توضيحات ديني ايشان ما را به توحيد مي‌رساندند. اما علومي که امروز به عنوان علوم تجربي مطرح مي‌شوند نه تنها اينگونه نيست بلکه ما را فاصله ‌مي‌دهند.
براي (تدوين فلسفه اسلامي) در زمان شما چه کاري صورت گرفت؟
در آن زمان يک کار خوبي توسط دکتر علم‌الهدي انجام شد يعني براساس فلسفه ملاصدرا، مجموعه مفصلي را تحت عنوان نظريه تربيتي اسلام تدوين کردند که خوشبختانه چاپ هم شد و البته بايد الزامات اين فلسفه به يک سند تبديل مي‌شد که اين سند مورد تاييد مقامات عالي نظام قرار مي‌گرفت و براساس اين سند اصول و نظام تعليم و تربيت و ساختار تعليم و تربيت راگام به گام، جلو مي‌برديم. حال آنکه اين کار نياز به زمان زيادي داشت. کما اينکه در اشارات رهبري آمده که چنين تغييرات بزرگي، نيازمند يک زمانبدي ۱۵ ساله است.
آيا قبل از شما هم کاري صورت گرفته بود؟
کارهايي در سال ۸۳ صورت گرفته بود به اين عنوان که هر ترتيب بايد آموزش و پرورش محکماتي داشته باشد. اما نه بر اين سلسله مراتب و تدوين فلسفه اسلامي اما وقتي رهنمود رهبري ارائه شد آمدند يک فلسفه اسلامي هم تهيه کردند و به اين اضافه کردند. يعني سعي شد يک پايه، به يک ساختمان ساخته شده اضافه شود و اين يک اشکال اصلي بود. بنابراين در زمان من اين کار متوقف شد و مقرر گرديد که قبل از
ادامه هر کاري ابتدا فلسفه‌اي طراحي شود. 
چرا؟
اين چيزي که مي‌گويد دانش‌آموز بايد در فلان کلاس فلان کتاب و فلان محتوا را بياموزد از کجا و براساس چه منطق و فلسفه‌اي است. در واقع اگر هم بپذيريم که فلسفه‌اي که بعدا به بدنه آموزش و پرورش اضافه شد، کار کامل و صحيحي است اما بدون شک اين دو به صورت مکانيکي در کنار هم قرار گرفته‌اند و اين دو به هم ربطي ندارند. حال آنکه بايد هر کاري را براساس يک هدف مشخص انجام شود.
آيا انتقاداتي که رهبري در روز معلم ازعدم اجراي تحول بنيادين داشتند، به همين دليل است که هنوز پايه‌هاي لازم ايجاد نشده است؟
من نمي‌خواهم چيزي را به کسي نسبت دهم و نظر خودم را مي‌گويم. و از اينکه شوراي انقلاب فرهنگي بعد از بيانات ايشان عزم نشان داد، تشکر مي‌کنم. اما وقتي قرار است کاري انجام شود، جزو محکمات باشد و اين هيچ اشکالي هم ندارد که کند باشد. زيرا ما در آموزش و پرورش حق خطا و اشتباه و آزمون و خطا نداريم. آنچه به عنوان الزامات تعليم و تربيت اسلامي تدوين شده بايد به بزرگان اين عرصه در حوزه، دانشگاه و مقام معظم رهبري عرضه شود و در نهايت آن چيزي که مورد تاييد قرار گرفت اجرا شود. اين کارها انجام نشد. عده‌اي دور هم نشستند و چيزهايي را تدوين کردند و بعد هم در کتابي، کارهاي صورت گرفته منتشر شد که متاسفانه وقتي، با برخي از اساتيد و افرادي که از آنها به عنوان ناظر و تاييد کننده مطالب منتشر شده تماس گرفتيم متوجه شديم که اينها اشکالات مفصلي دارند (اعتراضات جدي به سند تحول دارند) قبلا ۴۰ ايراد گرفته شده بود که سعي کرده‌اند اينها را اصلاح کنند اما باز هم نمي‌توان پذيرفت.
آيا برنامه درس ملي هم براساس سند تحول نوشته شد؟
برنامه درس ملي اتفاق و انسجام بيشتري نسبت به سند تحول بنيادين دارد و يکي از محل‌هاي تعارض است. دوستاني که طراح سند تحول بنيادين هستند به برنامه درس ملي معترض هستند چون آنها مي‌گويند سند تحول بايد سند بالا دستي برنامه درس ملي باشد و برنامه بايد از دل سند بيرون آمده باشد که اينگونه نبوده است. اما برنامه درس ملي يک برنامه ميان مدت است که به منظور استارت تحول و تغيير در آموزش و پرورش طراحي و اجراي آن آغاز شده است. کارهايي که انجام شده مباني فکري قابل قبولي داشته و کساني که اين کار را انجام داده‌اند، آشنايي خوبي با آموزش و پرورش داشته‌اند و از صاحبنظران زيادي استفاده شده است و در نهايت در همايش‌هاي گوناگون به معرض نقدهاي گوناگون گذاشته شد و تاکنون در هشت همايش نقد شده است. بنابراين بارها تغيير و تحول صورت گرفته و سعي شده که خلاهاي نظام آموزشي را به صورت کاربردي برطرف کنند.مثلا سه حوزه جديد براساس رهنمودهاي رهبري در عرصه يادگيري اضافه شده است.
حوزه تفکر و حکمت به منظور افزايش خلاقيت و يادگيري فلسفه، حوزه آداب و مهارت‌هاي زندگي که خوشبختانه سرمايه فرهنگي خيلي زيادي داريم که منابع آن را هم در دسترس داريم و مهارت‌هاي زندگي (حوزه کار و فن‌آوري) هم حوزه آخري است که به ۸ حوزه قبلي اضافه کرديم. در نهايت پس از تدوين زيربناهاي اصلي قرار شد از امسال کتاب‌هاي سال اول دبستان را براين اساس تغيير دهند. اما نبايد توقع داشت که اين تغيير و تحول‌ها به صورت يک شبه و سريع انجام شود. بنابراين برنامه درس ملي با توجه به زمان محدودي که در اختيار داشت کاري است که انسجام خوبي دارد وبايد به عنوان يک کار مقدماتي، جدي گرفته شود چون دست‌اندرکاران و طراحان سعي کرده‌اند که با رويکرد توحيدي در تمام عرصه‌ها وارد شوند و اين فقط محدود نه تنها به علوم انساني نشده بلکه در حد توان در علومي چون رياضي و فيزک هم مدنظر بوده است و سعي شده که دانش‌آموزان براساس باور ملي و ديني تربيت شوند.
آيا اجراي سند درس ملي يک آزمون و خطا نيست؟
ما در آموزش و پرورش ۳ نوع حرکت داريم. يک سري مسائل روزمره مثل انتقالات و گروه و پايه و ... يک سري مسائل ميان مدت و يک سري مسائل بلند مدت. سند از جمله مسائل بلند مدت و برنامه از جمله مسائل ميان مدت است. يعني بالاخره وقتي دانش‌آموزان مي‌خواهند کلاس اول بروند، بهتر است کتاب آنها بهتر از کتاب قبلي باشد و يا کتابي باشد که حداقل قدري اشکالات آن برطرف شده است. يعني بايد درباره يک برنامه ميان مدت با اغماض بيشتري بنگريم در حاليکه براي برنامه‌هاي بلند مدت که گفته مي‌شود بايد بماند؛ جاي هيچ اغماض و چشم‌پوشي وجود ندارد. به اين دليل است که نسبت به
برنامه درس ملي معتقديم که اين برنامه حرکت اميدوار کننده‌اي است. ضمن اينکه از نظر دور نداريم که بايد هر روز اشکالات آن را برطرف کنيم.
در حال حاضر برخي اموري که بيشتر جنبه رفاهي و فرهنگي دارد به عنوان کارهايي در راستاي تحول بنيادين مطرح مي‌شود آيا چنين اموري مي‌تواند در راستاي تحول بنيادين باشد؟
اهل فن؛ اگر مي‌خواهيد، مطلبي را بکوبيد به طور مستقيم آن را نکوبيد بلکه از آن بد و بي‌منطق دفاع کنيد. مثلا وقتي مي‌خواهيد حقوق زنان را بکوبيد، ، بگوييد، اسلام دين خوبي است. گفته زنان نبايد از خانه بيرون بيايند. نبايد با مردان صحبت کنند و ... يعني در پوشش دفاع به اسلام ضربه وارد مي‌شود. حال عرض من اين است که بايد از تعبير بلند «تحول بنيادين» خوب دفاع کنيم. شايد برخي از اموري که شما عنوان کرديد شايد رتبه پنجمي را بتواند در تحول بنيادين به خود اختصاص دهد. به طور مثال موضوع اجباري شدن شنا براي دانش‌آموزان ابتدايي از اين دست است زيرا به هر صورت در اسلام به شنا خيلي تاکيد شده است. اما اگر تحول بنيادين که هدف آن تربيت انسان خداگونه با تمام ابعاد است (بعد اجتماعي، سياسي، خلاقيت، تفکر و ايثار و ... است) محدود به اين موارد کنيم اين دفاع خوبي نيست و خيلي با سليقه‌تر و منطقي‌تر مي‌توان عمل کرد. اما اين نکته را هم بايد مدنظر داشته باشيم که کار تعليم و تربيت، کاري بسيار طولاني مدت و ديربازده است. که ديده هم نمي‌شود. بنابراين موضوع را در رابطه با تحول بنيادين در جامعه جا بيندازيم يعني نبايد اين توقع ايجاد شود که تحول بنيادين مثل خم رنگرزي است که چيزي داخل آن انداخته شود و با سه شماره تغيير رنگ در آن، ايجاد شود. بايد اهداف را از طريق راهکارها در نظام آموزشي، وارد کنيم.
برخي افراد به کارهايي که هم‌اکنون انجام مي‌شود، عنوان تبليغاتي مي‌دهند. آيا اين کارها به نظر شما کارهايي اساسي است يا شما هم به آنها عنوان تبليغاتي مي‌دهيد؟
آنچه هم‌اکنون در حال اجراست، مسئله اصلي تعليم و تربيت ما نيست. در بعضي از ابعاد ورود و يا عدم ورود به آنها، اصلا مساله اساسي ما نيست. چون مسائل تعليم و تربيت پيچيدگي خاص خودش را دارد و در برخي موارد هم تبليغات جاي خاص خودش را دارد. يعني تبليغات در مورد امور روزمره و معمول نه تنها جايي ندارد بلکه نبايد به آن ورود هم پيدا کرد در حاليکه در مورد مسائل اصلي و در راستاي اسنادي مانند تحول بنيادين بايد از تبليغات به عنوان يک ابزار اساسي استفاده کرد. مثلا بايد مسئله آموزش و پرورش را تبديل به يک مسئله ملي کنيم. زيرا براي تحقق خواست رهبري براي تربيت انسان کامل بايد همانند دفاع مقدس، همه به کمک بيايند و اين مستلزم نهادينه شدن در ذهن جامعه است. يعني رسانه‌ها بايد تلاش کنند.
آيا رسانه‌ها در اين بخش همراهي لازم را دارند؟
متاسفانه بايد گفت که رسانه‌ها همراهي لازم را ندارند. يعني در درجه اول آموزش و پرورش در رسانه‌ها جايگاه لازم را ندارد ود ر ذيل سرويس اجتماعي به عنوان يک کار خدماتي تعريف شده است و معمولا خبرنگاران اين حوزه هم از تخصص لازم برخوردار نيستند و بنابراين بيشتر به امور روزمره مانند ميزان پرداخت‌ها و دريافت‌ها، نحوه مديريت مدارس و چنين موارد پيش پا افتاده‌اي مي‌پردازند و عموما از پرداختن به مسائل اصلي آموزش و پرورش مانند تحول بنيادين، احياي مراکز تربيت معلم، فعاليت‌هاي پرورشي، تکاليف آموزش و پرورش در مسئله حجاب و عفاف و مواردي از اين دست غافل مانده‌اند و بنابراين اکثر سوال‌ها خيلي سطحي هستند.
آيا آموزش و پرورش و مسئولان آن به اندازه کافي رسانه‌اي هستند؟
بايد به حق اعلام کنم که متاسفانه مسئولان هم به اندازه کافي رسانه‌اي نيستند و لازم است دراين بخش تلاش بيشتري داشته باشند مثلا براي تقويت جايگاه معلم و مسائل اساسي آموزش و پرورش فعال‌تر عمل کنند. بايد به گونه‌اي عمل کرد که مطابق فرمايش رهبر، وقتي از يک جوان بپرسند که مي‌خواهد چه شغلي براي آينده خود انتخاب کند، بگويد معلمي.
از مسائل ديگري که بايد روي آن تلاش شود، زمينه‌سازي براي مشارکت فرهنگي و تربيتي خانواده‌ها است زيرا آنچه به عنوان مشارکت تبليغ شده مشارکت اقتصادي است که عموما مورد توجه واقع نمي‌شود.
آنچه درباره تقويت جايگاه معلم گفتيد آيا درباره آقاي حاجي بابايي هم صادق است؟
من بايد در اين زمينه از آقاي حاجي بابايي تشکر کنم. چون در اين زمينه، انصافا به
جد وارد شده و تلاش کرده است چون اگر معلم واقعا اقتدار نداشته باشد و از طرف رسانه‌ها مورد تحقير قرار بگيرد و ابزارهاي تربيتي لازم را در اختيار نداشته باشد به هيچ وجه نمي‌تواند از معلم توقع اثرگذاري داشت.
شما از مشارکت اقتصادي به عنوان ضعف نام برديد. آيا در حاليکه مسئولان فعلي آموزش و پرورش به طور دايم اعلام مي‌کنند که هرگونه دريافت و پرداخت مالي در مدارس دولتي ممنوع است؛ باز هم معناي مشارکت، مشارکت اقتصادي است؟
متاسفانه وقتي روي تاسيس و گسترش مدارس هيات امنايي تبليغ مي‌شود، زمينه براي تبليغ مشارکت اقتصادي فراهم مي‌شود. در واقع مدارس هيات امنايي همان مدارس دولتي با کيفيت هستند که تحت عنوان هيات امنايي از مردم پول مي‌گيرند.
نقد شما به اين مدارس چيست؟
اولا، اگر دولتي هستند، چرا پول مي‌گيرند و اگر غير دولتي هستند چرا از تجهيزات و نيروي انساني و بودجه آموزش و پرورش استفاده مي‌کنند ثانيا؛ اگر هدف مشارکت تربيتي خانواده‌ها است چرا جذب اقتصادي به صورت عادي صورت نمي‌گيرد. يعني به دلخواه تعيين نمي‌شود که هر خانواده‌اي که توانايي و تمايل دارد، پول پرداخت کند بنابراين با اين تعريف بايد گفت که همه مدارس کشور هيات امنايي هستند. يعني مردم مي‌توانند بيايند و به عنوان امنا در جذب اقتصادي مدارس عمل کنند.
همانطور که مستحضريد مشکلات مالي از بزرگترين چالش‌هاي پيش‌روي آموزش و پرورش محسوب مي‌شود. پيشنهاد شما براي حل اين مشکل چيست؟
ببينيد؛ اصل در آموزش و پرورش مشارکت تربيتي است و در چنين فضايي است که مشارکت اقتصادي هم به دنبال آن مي‌آيد. يعني وقتي پدر و مادر ببينند که مدرسه مال خود آنها است و براي تربيت فرزند آنها برنامه‌ريزي شده به طور خودکار در امور اقتصادي هم مشارکت مي‌کنند حال آنکه در صورت ايجاد اجبار، حتي افرادي که از نظر اقتصادي از وسعت کافي برخوردار هستند در برابر اين اجبار، مقاومت مي‌کنند.
ببينيد؛ نمونه چنين کمک‌هايي را در فعاليت خيرين مدرسه‌ساز مي‌توان ديد اين افراد بدون اينکه هيچگونه اجبار و فشاري وجود داشته باشد در سال چيزي حدود ۲ هزار ميليارد تومان به آموزش و پرورش کمک مي‌کنند. که اصل اين کار به صورت داوطلبي، عشق، علاقه، توجيه و اهداف مقدس اتفاق مي‌افتد.
آيا آموزش و پرورش در کابينه، جايگاه بالايي دارد؟
درگذشته و در دولت‌هاي قبل از دولت نهم، فعاليت‌هاي دولت به دو دسته توليدي و خدماتي تقسيم ‌شدند و براين اساس آموزش و پرورش در بين فعاليت‌هاي خدماتي، تقسيم‌بندي شد. به علاوه بودجه سالم به گونه‌اي تعريف مي‌شد که بيشترين اختصاص را به توليدي‌ها بدهد. حال آنکه مقام معظم رهبري در يکي از ديدارها عنوان کردند: «توليدي‌ترين کار تعليم و تربيت و آموزش و پرورش است».
آيا اين نگاه در حال حاضر تغيير کرده است؟
اين هم از مواردي است که نياز به زمان زيادي دارد. يعني بايد مجموعه‌اي از موارد را پيش‌بيني کرد تا در نهايت به آن نقطه برسيم.
بايد، نگاه‌ها به گونه‌اي تغيير کند که همه بپذيرند، نظام ما يک نظام معلم محور است. البته آموزش و پرورش هم بايد برنامه‌هايي را تدوين کند که به تدريج در وزرا و کابينه تاثير لازم را ايجاد کنند.
آيا شما با تعطيلي پنج‌شنبه‌هاي مدارس موافقيد؟
ما دو رويکرد به آموزش و پرورش داريم؛ يکي رويکرد حداقلي و ديگري رويکرد حداکثري. در رويکرد حداقلي، دانش‌آموز بايد چند ساعتي بيايد و چيزهايي ياد بگيرد و برود خانه و بقيه زمان‌ها هم ديگر به آموزش و پرورش ربطي پيدا نمي‌کند. حال اگر بتوان با کامپيوتر اين کار را انجام داد، خيلي بهتر است. چون ديگر هزينه‌هاي مادي و اجتماعي هم به همراه ندارد يا مي‌توان گفت که يک معلم خوب درس بدهد و بعد در سراسر کشور دانش‌آموزان با استفاده از CD و نوار آن، آموزش ببينند تا ديگر نياز به استخدام يک ميليون معلم هم در سراسر کشور نباشد. و در انتها اين رويکرد به آموزش از راه دور مي‌رسد.
اما در آموزش حداکثري همان نگاهي است که اسلام به آموزش و پرورش دارد. امام فرمودند؛ همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها از مدرسه است و کليد آن هم در دست معلم است. يعني اگر بخواهيم جامعه از وجود فسادهاي اجتماعي و اخلاقي پاک شود بايد به سراغ معلم برويم.
بستگي دارد که شما کدام رويکرد را انتخاب کنيد. اگر فکر کنيم که آموزش و پرورش مهمترين بازوي فرهنگي جامعه است و دانش‌آموزان ۱۲ سال از حساس‌ترين دوران زندگي‌اشان
را در داخل آن سپري مي‌کنند و سرمايه‌هاي مملکت در آن پرورش مي‌يابند، آيا فقط وظيفه ما آموزش چند کلام به صورت تئوري به آنها است. يعني در شرايطي که ما درگير جنگ نرم هستيم آيا مي‌توان گفت که آموزش و پرورش بي‌طرف است؟
يک روزي ما مي‌گفتيم، براي جلوگيري از انحراف فرزندانمان بايد آنها را در داخل منزل نگه داريم و نگذاريم از منزل خارج شوند در حاليکه با توجه به مسائل تبليغاتي و سرمايه‌گذاري دشمن براي هجوم ماهواره و اينترنت به نسل جوان و نوجوان پيشنهاد مي‌شود براي جداسازي فرزندانتان از اين وسايل، اجازه ندهيد آنها در منزل بمانند و آنها را به بيرون از منزل و به کلاس‌هاي مختلف بفرستيد. حال در چنين شرايطي که تخصص آموزش و پرورش چيزي جز آگاهي دادن و تربيت جوانان و نوجوانان است، نمي‌توان پذيرفت که طرح تعطيلي پنج‌شنبه‌ها، طرح درستي باشد. ممکن ا ست بگوييم، هزينه و زمان کافي براي مبارزه دايم را نداريم اما در چنين شرايطي راه حل پاک کردن صورت مسئله نيست بلکه بايد به گونه‌اي برنامه‌ريزي کنيم که مشکلات پيش‌رو حل شوند.
به علاوه، از اصلي‌ترين موضوعات در تعليم و تربيت ميزان حضور است که با تعطيلي پنج‌شنبه‌ها اين موضوع به طور اساسي به چالش کشيده مي‌شود. ببينيد با اين تربيت ما به شدت از فرصت‌هاي تربيتي مي‌کاهيم و تمرکز بر برنامه‌هاي آموزشي افزايش مي‌يابد.
همچنين تعطيلات انباشته، موجب افزايش فواصل آموزش شده و اثرگذاري آموزش را هم کاهش مي‌دهند.
موضوع ديگر، فرصت بسيار اندک معلمان براي تدريس متون تدوين شده است. بنابراين با کم کردن فرصت پنج‌شنبه‌ها از بسياري فرصت‌هاي احتمالي براي جبران کمبودهاي موجود، کاسته مي‌شود.
حداقل اين است که ما يک فرصت متمرکز و فراغت جديد را در اختيار دانش‌آموزان قرار مي‌دهيم. حال آنکه همواره بسياري از خانواده‌ها براي کنترل و تربيت فرزندانشان در يک روز جمعه هم مشکل دارند. ضمن اينکه ما معتقديم بايد براساس فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، مدرسه حتي براي روزهاي تعطيل دانش‌آموزان هم برنامه داشته باشد و بتواند به تمام نيازهاي دانش‌آموزان داخل مدرسه، پاسخ دهد.
اتفاقا در اوايل کار خود آقاي حاج بابايي طرحي را مطرح کردند که مدرسه بايد تبديل به کانون فرهنگي محلات شود که حرف ما هم همين صحبت ايشان است. به علاوه تعطيلي ۵‌شنبه‌ها با ايجاد فشردگي ساعات آموزشي موجب کاهش زمان استراحت و پردازش اطلاعات دانش‌آموزان مي‌شود.
به علاوه انجام اين کار به نفع مدارس غير دولتي و موسسات آموزشي است. چون در چنين شرايطي بهترين فرصت براي مدارس غير دولتي فراهم مي‌شود که براي هرگونه برنامه آموزشي در روز پنج‌شنبه (روز تعطيل) از خانواده‌ها پول بيشتري طلب کنند.
همچنين اين تعطيلي برخلاف عدالت آموزشي عمل مي‌کند. چون اگر مدارس دولتي هم بخواهند فعاليت آموزشي داشته باشند، بايد براي جبران هزينه‌ها از مردم پول دريافت کنند که دراين شرايط فرزندان خانواده‌هايي که توانايي مالي پاييني دارند نمي‌توانند در اين کلاس‌ها شرکت کنند وبنابراين از بقيه عقب مي‌مانند و اين موضوع ادامه مي‌يابد تا کنکور و در اين شرايط باز هم دانش‌آموزاني که به واسطه توانايي مالي از نظر معدل و آموزش‌هاي لازم وضعيت بهتري دارند بيشتر در دانشگاه قبول مي‌شوند.
به علاوه پدر و مادراني که هردوي آنها کارمند هستند به شدت از اين طرح نگران هستند و بنابراين به دنبال آن مي‌گردند که در مدرسه‌اي يا جايي کلاس آموزشي برپا شود تا فرزندشان را در آن ثبت‌نام کنند.
نقد ديگر آن است که تعطيلي پنج‌شنبه‌ها برخلاف شعار امسال يعني سال جهاد اقتصادي است. زيرا در اين صورت ما نوعي کم‌فروشي مي‌کنيم.
ببينيد، بسياري از مدارس هستند که مدت زيادي دانش‌آموزان را در اختيار دارند وبراي صبح تا بعد از ظهر آنها برنامه‌ريزي کرده‌اند. آيا اين مدارس، از نظر شما مدارس موفقي محسوب مي‌شوند؟
بله. اين مدارس براي آن هدفي که طراحي شده‌اند موفق هستند. از جمله بسياري از اين مدارس برنامه‌ريزي کرده‌اند که با پر کردن وقت دانش‌آموزان در تابستان سال قبل از کنکور و در سال کنکور، ميزان قبولي دانش‌آموزان را در آزمون کنکور افزايش دهند که مطابق آمار، بيشترين موفقيت‌ها در اين مدارس ايجاد مي‌شود. 

ادامه دارد...

گزارشگر :
https://siasatrooz.ir/vdcce1qe.2bq4x8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی