خسرو معتضد:
همه ميدانند که وسعت ممالک محروسه ايران تا سال 1243 هجري قمري 1828 ميلادي بيش از دو ميليون و پانصد هزار کيلومتر مربع بود و دولت ايران پس از يک دوره دهساله جنگ با ـ امپراتوري ـ روسيه تزاري در سال 1228هـ.ق/1813 ميلادي پانزده ولايت واقع در شمال باختري کشور شامل گرجستان و قفقاز را از دست داد و پس از يک دوران فترت مجددا پس از يک سال و نيم جنگ دو ولايت باقي مانده به نام ايروان و نخجوان از خاک ايران جدا شد و رود ارس سرحد دو کشور روسيه و ايران گرديد و حدود سيصد هزار کيلومتر مربع و شايد بيشتر از ايران جدا و به خاک روسيه تزاري متصل شد نام عهدنامه اول گلستان و نام عهدنامه دوم ترکمنچاي بود دولت روسيه به موجب عهدنامه اخير حق کشتيراني نظامي از ايران را در درياي خزر که نام باستاني و جغرافيايي آن کاسپين است سلب کرد و کشتيهاي روسي تنها ناوگان بودند که ميتوانستند در آن دريا کشتيراني کنند. حق کشتيراني تجاري نيز طبق قرارداد بعدي يعني ترکمانچاي از ايران گرفته شد، علاوه بر آن قانون کاپيتولاسيون بر ايران تحميل شد و اتباع روسيه از تعقيب به خاطر ارتکاب جنايات و جرايم خود در خاک ايران مصون گرديدند و قرار شد کنسولهاي روس در شهرهاي ايران با حضور مقامات کارگزاري يعني اداره حقوقي و جزايي وزارت امور خارجه ايران به جرايم مزبور رسيدگي کرده مرتکبين جرايم و جنايات و کلاهبرداري و جرايم ناموسي و هر تبهکاري و بزهکاري را براي محاکمه اصلي و نهايي و تحمل مجازات به خاک روسيه اعزام دارد دولت روسيه علاوه بر آن سيل کالاهاي توليدي در خاک خود را که از نظر کيفيت نامرغوبتر از کالاهاي اروپايي بود به کشور ما سرازير کرده و ايران به صورت يک نيمه مستهلکه درآمد. طبيعي است که هيچ ايراني راضي نبود اين سرافکندگيها را تحمل کند اما سياست عجولانه و متناقض امپراتوري فرانسه به زعامت ناپلئون بناپارت که ميخواست براي جنگ با روسيه و انگلستان متحدي در آسياي مقدم باختري داشته باشد و اين متحد و در حقيقت دو متحد را در کشورهاي شرقي عثماني و ايران يافته بود آغازگر درگيري بيمورد ايران به فرانسه و غلتيدن در مغاک جنگ با روسيه شد. سپس انگلستان وارد معرکه شد و براي رويارويي با فرانسه و سپس براي جلوگيري از رسيدن نيروهاي جنگي روسيه به مرزهاي هندوستان ايران را آلت دست قرار داد.
شوروي هفتاد سال عمر کرد و به مقبره تاريخ خود افتاد و نابود شد واکنون نوبت ميراثخوران آن رسيده است.
مدتي است با حمايت آذربايجان و با تاسيس يک تلويزيون پوشالي در خارج از مرزهاي خود به تحريک و پرووکاسيون و دشمني آشکار عليه و يکپارچگي کشورمان اقدام کرده است.
تلويزيوني به نام گونياز که معني آن آذربايجان جنوبي اشغال شده و ظاهرا مرکز آن در کاناداست آشکارا عليه تماميت ايران سخن پراکني کرده در بخشهاي متعدد مردم را به شورش و اغتشاش و تجزيه دعوت ميکند.
وزارت امور خارجه که استقلال جزيره سيشل را تبريک ميگويد و نگران حل اختلافات ميان افغانستان و پاکستان و.... است چشم فرو بسته وعليه اين تحرکات موذيانه و بينتيجه واکنشي نشان نميدهد.
در حاليکه يکي از مقامات محلي استان کهگيلويه و بويراحمد که وظايف شغلي او کمترين ارتباطي به مسائل تاريخي فرهنگي مرتبط با گذشته ايران ندارد اظهارنظر ميکند تنديس «آريو برزن» قهرمان پايداري در مقابل اسکندر گجسته برداشته شود و در اقدامي ديگر نقاشيهاي شاهنامه از ديوار ميداني در مشهد شبانه حذف ميشود به جسارت مقامات باکو که از همکاريها و مساعدتهاي مختلف ايران برخوردار ميشوند به جايي رسيده که دستههاي پرو پاگانداچي به مرز ايران فرستاده سرودکنان تقاضاي تجزيه استانهاي ايران و تشکيل کشور آذربايجان با مرکزيت تبريز را ميکنند.
اي واي بر ما که مات و ساکت و بيتفاوت نشسته شاهد اين تحرکات هستيم.
اولياي امور باکو بسيار زرنگ تشريف دارند در کشور خودشان که جز به فساد کشاندن جوانان و لهو و لعب چيزي به دست نميآيد و شرايط زندگي رفاهي مردم در حداقل است و روزي که حاکميت کنوني زيرورو شود خواهيم ديد چه ميليارد منات و دلار در بانکهاي روسيه و سوئيس و استانبول به نام حضرات کشف خواهد شد. اکنون برخي استانهاي ما را مطمع نظر قرار داره و با اعزام چند واخورده بينوا و اجاره يک تلويزيون قصد دارند طرحهاي خامي را که پتر کبير، تزارها، استالين، و باقرفها به جايي نرساندند و نيکيتاخرو شچف صدر هيات رئيسه دولت اتحاد جماهير شوروي سابق علنا در سال 1336 از ايران بابت آن اقدامات عذرخواهي کرد از طريق جنجال و هوچيگري به انجام رسانند يا سابقه درست کنند.
دولت کوچک و کمجمعيت آذربايجان پس از اينکه مستقل شد بدون اينکه زمامداران آن کشور اين نکته را مدنظر داشته باشند که گرز بايد درخور پهلوان باشد به صورتي پنهان و آشکار به تبليغات خرابکارانه درباره سرزمين واقعي آذربايجان (آتروپاتکان ـ آذرآبادگان) پرداخت و طي دو دهه گذشته پيوسته کوشيده است با دروغپردازي و افسانهسرايي مدعي استانهاي تاريخي و باستاني ما، مهد آتش زرتشت و گاهواره ايرانيگري شود. بايد گفت نام سرزمين تحت قلم و باکوآران و آلبانياست و نه آذربايجان علاوه بر سابوتاژ ذهني و ضدفرهنگي اخيرا جسارت اين کشور کوچک به جايي رسيده که گروههاي مزدور را با لباسهاي تحريکآميز در مرز متمرکز کرده که روي به ارس و خاک ايران ايستاده شعار آذربايجان واحد سر ميدهند.
من وقتي جمعه گذشته تبليغات يک فرستنده دهان چاک بخوبريده ظاهرا مستقر در کانادا را ديدم که مزدوران نادان و بيدانش سوار بر اتوبوسهاي اداره جهانگردي باکو تا مرز ايران آمده، پياده شده مشتي پيرزن موي رنگ کرده و مشتي پسر و دختر جوان مغز شستشوي داده را روي به مرز ايراني نگه داشتند و با صداهايي که آثار بادهگساري و گرفتگي ناشي از عوارض ديگر از آن آشکار بود براي سرزمين ما زوزه کشيدند و خواهان تحويل دو دستي آذربايجان شدند و حتي زوزهکشان خواهان استرداد اردبيل، همدان، زنجان و گيلان شدند و پرچم کذايي خودشان را که ستاره و هلال آن را از دولت عثماني قرض گرفتهاند تکان دادند آن را متوجه آنان نه بلکه متوجه وزارت امور خارجه خودمان دانستم که روز استقلال کشور چهار صد کيلومترمربعي سيشل را به ياد ميآورد سپس از خود پرسيدم در وزارتخارجه ما چه ميگذرد اما مثل آن منجم کذايي که سردر کواکب آسمان داشت و نميدانست در خانهاش، درون اتاق خوابش، در چند ذرعياش چه ميگذرد مانند کبک سرزير برف کرده سفير اين کشور به اصطلاح همسايه را احضار نميکند و بر سرش داد نميزند که قارداش، شما که از پس کشور همسايهتان ارمنستان برنميآييد و در چند جنگ شکست خورديد چگونه اين چنين ميکنيد.
قدر مسلم اين تلويزيون که عليالظاهر مقر خود را آمريکا و کانادا معرفي ميکند در ارتباط با دوست کوچک همسايه ماست که چند روز پيش رئيس مجلس شوراي اسلامي ايران ميهمان آنها بود. اي کاش پايگاه خبري ما قبل از سفر گزارشي به رئيس مجلس آقاي لاريجاني در مورد سخنپراکنيهاي راديو و تلويزيون کذايي آذربايجان جنوبي اشغال شده به وي تقديم ميکرد تا وي از آنها گلايه کند. که چرا يک کشور کوچک به خود اجازه و جرات ميدهد پيروپفتال خود را لب مرز بفرستد که خاک مقدس ما را طلب کنند.