جمعه ۲۵ فروردين ۱۳۹۱ - ۲۱:۰۵
کد مطلب : 72996

موج فزاينده مهاجرت‌هاي روستايي و خارجي به پايتخت

موج فزاينده مهاجرت‌هاي روستايي و خارجي به پايتخت

يک كشاورز فرانسوي در سالهاي دهه ۱۹۷۰ تا امروز سال ۲۰۱۲ ميلادي، نيازي به ترک روستاي خود، بريدن از زادبوم مورد علاقه خويش، رها کردن مزرعه، مرتع، آسياب و تاسيسات آن ندارد و روستا مرکز ثقل توليدات پرسود کشاورزي يعني آذوقه و ميوه و نيز مرکز دامپروري يعني توليد انواع گوشت که مشتريان آن سال به سال در افزايش‌اند و داراي آموزشگاه ابتدايي و درمانگاه و ساير تسهيلات است.
هيچ روستايي عاقل آلماني دهکده خوش آب و هوا و سرسبز خود را رها نمي‌کند که به شهر برود و در محيط پرتراکم شهرها زندگي کند. نظير اين وضعيت و اين کشش به دهکده در اغلب کشورهاي ثروتمند مشاهده مي‌شود. کشاورز نيازي به شهر ندارد. خواروبارش را خود توليد مي‌کند. مرغوب‌ترين گوشت و لبنيات در دسترس اوست، راديو، تلويزيون، ماهواره و اينترنت در خانه او ديده مي‌شود. خودرو و تراکتور هم در خانه و مزرعه‌اش پارک شده است. چند سال پيش که دولت فرانسه به علت گران کردن غيرضروري بهاي ميوه و سبزيها از سوي کشاورزان فرانسوي، ناچار شد مقادير زيادي سبزي و ميوه ارزان از اسپانيا وارد کند، کشاورزان فرانسه که به گران‌فروشي عادت دارند و چون خود را توليد کننده ارزاق کشور مي‌دانند براي خود اين حق را قائلند که بهاي توليدات کشاورزي را شخصا تعيين و نرخ‌گذاري کنند، با وانت‌ها و تراکتورهاي خود جاده‌هايي که از مرز اسپانيا به پاريس مي‌رود را بستند و صندوقهاي ميوه و سبزي وارداتي از اسپانيا را از کاميونهاي حامل آن درآورده به دور ريختند و بالاخره دولت فرانسه که در مساحت ۰۰۰/۵۰۰ و چند صد کيلومتري فرانسه نياز به آراء کشاورزان و ساکنان قصبات و شهرهاي کوچک در انتخابات دارد کوتاه آمد و نظر آنان را پذيرفت. نظاير اين وضعيت برتري يافتن روستاها به شهرها در همه نقاط آمريکاي شمالي و اروپا و ژاپن و کشورهايي چون استراليا و کانادا ملاحظه مي‌شود. وضعيت روسيه و ساير کشورهاي بلوک شرق سابق دراين مقابل موردنظر نويسنده نيست زيرا آنان دوران گذر از عصر استبداد اوليگارشي دولتي به دموکراسي و سرمايه‌داري را پشت سر مي‌گذارند و احتمال دارد وضعيت مطلوبي نداشته و همچنان مهاجرت از روستاها به شهرها ادامه داشته باشد.
در بسياري از کشورهاي پيشرفته، پايتخت يگانه مرکز ثقل اداري، اقتصادي، سياسي، صنعتي نيست. جمعيت شهر واشنگتن نسبت به شهرهاي پرجمعيت آمريکا بسيار کم است.
مراکز اقتصادي، بازرگاني، صنعتي، نظامي و حتي فرهنگي و دانشگاهي آمريکا بين شهرهاي بزرگي چون نيويورک، لوس‌آنجلس، ديترويت، بوستن، ميامي و ده‌ها شهر ديگر پخش شده است. دانشجويان نظامي ايران که براي طي دوره‌هاي خلباني يا دريانوردي يا دوره عالي نيروي زميني به آمريکا مي‌رفتند ناگهان خود را در پايگاه‌هاي بسيار دور افتاده‌اي از شهرهاي بزرگ مي‌ديدند با اين تفاوت که همه امکانات و تسهيلات شهرهاي بزرگ در دسترسشان بود. دانشگاه‌هاي بزرگ آكسفورد و کمبريج در شهر لندن مرکز انگلستان قرار ندارند. مرکز اتومبيل‌سازي آمريکا ديترويت است نه واشنگتن. در آلمان ديدم که روستاهاي دور از شهرها کم کم به صورت مراکز زندگي مردم شهرنشين درآمده‌اند. پروفسور جراح ايراني آشنا که خانه‌اش در يک شهرک قرار دارد هر بامداد براي رفتن به بيمارستانش که در شهري در ۱۰ کيلومتري دهکده قرار دارد از دوچرخه پايي استفاده مي‌کند و اتومبيل بنزش را براي سفرهاي تفريحي و تابستاني و تعطيلاتي در گاراژ نگه مي‌دارد. دکتر جلالي متخصص برجسته اينترنت در ايران سعي کرد با مجهز کردن يک دهکده در گرگان مسقط‌الراس خود به شبکه اينترنت روستاها را در مدار اينترنت قرار دهد. کار بزرگ او پيگيري نشد. در کشور ما از سالهاي ۱۳۲۰ به اين سو مهاجرت از روستاها به شهرهاي هر استان و از شهرهاي هر استان به تهران آغاز شد و اکنون به صورت موجي فراگير و تهديد‌کننده درآمده است. در سالهاي دهه ۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۰ ناامني، قحطسالي، کمبود آذوقه، حضور سپاهيان اجنبي، اغتشاش و قتل و غارت، تشکيل حکومتهاي خود مختار دست نشانده اجانب، جنگ حيدري، نعمتي و سختي معيشت سبب بروز مهاجرتها شد: در سالهاي پيش از شهريور ۱۳۲۰ ساکن هر شهر براي سفر به شهري ديگر بايد جو از عبور از کله‌نتريها دريافت مي‌داشت. مخصوصا از شهرستانها به تهران آمدن به اين آساني نبود، يعني دولت به هر دليلي نمي‌گذاشت جمعيت تهران سرريز شود و شهرستانها و قصبات و دهات خالي گردد. به نظر من اين کار فقط جنبه پليسي نداشت بلکه هدف پراکنده کردن جمعيت کشور در سراسر مملکت بود. زيرا در جنوب، مهاجرت به شيخ‌نشين‌ها که حقوق خوب براي کارگر و عمله ساختمان و جاده‌سازي مي‌دادند جريان داشت و در شمال که مرز شوروي مسدود و ديوار آهنين ايجاد شده بود ديگر مهاجرت به آن کشور برخلاف عصر قاجاريه امکان نداشت. پس از شهريور ۱۳۲۰ آن سدها و موانع براي مهاجرت از ولايات به تهران برداشته شد جمعيت ۳۰۰ هزار نفري تهران در ۱۳۱۰ به ۷۰۰ هزار نفر در سالهاي بعد از شهريور ۱۳۲۰ رسيد.
اين سيل سال به سال افزايش يافت. جمعيت ايران در سال ۱۳۲۹ که آمارگيري و کسب اطلاع ناقصي شد حدود ۱۷ ميليون نفر بود که سال به سال افزايش يافت. با بهبود شرايط بهداشتي و کمتر شدن مرگ و مير نوزادان و ريشه‌کني مالاريا و انواع بيماريهاي بومي و افزايش عده پزشکان اين جمعيت از ۲۳ ميليون در دهه ۱۳۳۰ گذشت و طي سرشماريهاي ۱۳۳۵ و ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ و ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ و ۱۳۸۵ و ۱۳۹۰ به رقم بي‌سابقه ۷۵ ميليون نفر رسيده است.
اين افزايش جمعيت عواقبي هم دارد. در بعضي از نقاط کشور که فرهنگ و بهداشت و اطلاعات عمومي و توقعات خانواده‌ها از زندگي مطلوب پيشرفته است از تعداد فرزندان خانوارها کاسته شده است. در نقاطي که در شرايط رفاهي و بهداشتي و فرهنگي خوبي نيستند مثل هر آن کس که دندان دهد نان دهد همچنان وصف زبانها و نصب العين مردان و زنان است:
توقعات بيشتر براي زندگي مطلوب، سيل مهاجرت را از سال ۱۳۳۵ به بعد که نهضت ساختماني و شهرسازي در ايران آغاز و تشويق شد (ايكاش تشويق نمي‌شد)، جويندگان درآمد را به صورت کارگر ساده و غيرماهر ساختماني راهي تهران کرد اينان کشاورزي را رها کردند و روي به شهرها آوردند. روستاهايي که در جنگ اول جهاني و جنگ دوم جهاني تامين کننده گندم، جو، انواع غلات و حبوبات، ماکيان، گاو، گوسفند، لبنيات، ميوه و سبزي کشور بود و شهرنشينان به هنگام بلايا و جنگ و قحطي به روستاها پناه مي‌بردند از ساکنان خالي گرديد و جاي آن سيل فروشندگان پرتقال و ماهي دودي و ماهي سفيد و کارگران ارزان ساختماني و انواع دستفروش به خيابانها و معابر تهران روان شد. اصلاحات ارضي ناقص کار را بدتر کرد. روستاييان که از روستا خيري نمي‌ديدند راهي شهرها شدند. عده‌اي به کارخانه‌هاي مونتاژ جذب شدند، عده زيادي به مشاغلي انگلي و شبه‌بيکاري روي آوردند.و عده‌اي دنبال تکد‌ي و کارهاي ناصواب رفتند. راستي چه کسي جمعيت دقيق تهران را مي‌داند؟ چند هزار نفر در سالهاي اخير از شهرستانها و روستاها به تهران روي آورده‌اند؟ کوخ‌نشينان چه تعدادي هستند؟ اغلب خاستگاه جنايات و حوادث زاغه‌هايي هستند که در اطراف تهران ناگهان از زمين روييده‌اند.
صبح‌هاي زود به ميادين کارگران روزمزد ساختماني در تهران و شهرهاي اطراف پايتخت سر بکشيد. خيل کارجويان را بنگريد. به زودي اين شهر به سائوپولو و کلکته و بمبئي (مامبي) ديگري تبديل خواهد شد من چندان به سرشماريهاي ۵ ساله اعتقاد ندارم. آمارها نسبي است اما دقيق نيست راستي تهران چند ميليون جمعيت در روز و چند ميليون جمعيت در شب دارد؟ دولت کي مي‌خواهد براي اين مهاجرتها انديشه کند؟ پليس تعداد کلانتريها را به بيش از صد رسانده است، اما افاقه نمي‌کند متاسفانه از مرزهاي شرقي کشور و نيز غرب کشور همچنان سيل مهاجران روان است آزمندي و پولدوستي و احساس عدم مسئوليت قاچاقچيان، موجبات اشاعه تسهيل ورود آنان را به تهران و شهرهاي بزرگ فراهم مي‌کند. در قبال دريافت مبلغي از سيصد تا هشتصد هزار تومان از هر مهاجر تا شانزده نفر را در يک خودروي پژو به ضرب و زور گنجانده حتي در صندوق عقب خودرو جا داده از مرز مي‌گذرانند گاهي نزديک پاسگاه‌هاي مرزباني و انتظامي مهاجرين را پياده کرده به آنان راهنمايي مي‌کنند از معابر پشت پاسگاه بگذرند و يکي دو کيلومتر بالاتر دوباره سوار پژو شوند! اين رويدادها و مهاجرتهاي غيرقانوني و زاد و ولدهاي از سربي اطلاعي و خودخواهي جمعيت ايران را سر بار مي‌کنند راستي اين جمعيت مهاجر به چه رقمي خواهد رسيد؟
وجود مهاجرين خارجي بدون مشخصات امنيت کشور را به مخاطره افکنده است. اينان با دختران روستايي و شهرستاني مناطق شرقي و جنوب شرقي کشور ازدواج موقت مي‌کنند ولي گاهي معلوم مي‌شود که صاحب زن و فرزندان در کشور اصلي خود هستند. اغلب آنان فاقد شناسنامه‌اند. هيچ اطلاعاتي از آنان ثبت نمي‌شود خروج آنان از ايران در هر زمان که لازم بدانند آسان و سريع است و گاهي حتي از وزارت کشور پاداش خروج دريافت داشته هر موقع که لازم باشد بي‌پولي شوند، به ايران مي‌گردند. اين چنين وضعيتي در هيچ جا سابقه ندارد. کسي با انسانيت و مروت مخالفتي ندارد ملت ايران هميشه مهربان و کريم و مهمان‌نواز بوده است اما اين وضعيت تا کي مي‌تواند ادامه يابد. مگر کسي در دوران ۷۰ ساله حکومت شوروي مي‌توانست به راحتي وارد خاک آن کشور شود؟ مگر دولت شوروي که در دوران تزاري از ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزار مهاجر ايراني هميشه جوياي کار در در مستملكات آسيايي آن کشور مي‌زيستند و کارگر ارزان نفت يا معادن زيرزمين بودند، پس از برقراري رژيم کمونيستي بين سالهاي ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ اجازه مي‌داد كه حتي يک گربه از مرز عبور کند؟
به هر ترتيب در تهران و شهرهاي ايران انواع مهاجرين کشورهاي شرقي از مرد و زن و کودکان ژنده‌پوش را مي‌توان يافت که دست تكدي‌ دراز مي‌كنند و مناظر زننده‌اي به وجود مي‌آورند جمعيت کشور پاکستان بالاي صدو چند ميليون است همينگونه جمعيت بنگلادش و جمعيت افغانستان، آيا فقط ايران مسئول حمايت از اين مردمان ا ست؟ آيا مي‌توان ايران را پناهگاه و نانخانه‌ همه فقراي جهان انگاشت؟ به راستي آن سلطان مولتي ميلياردر عربستان و حضرات شيوخ مرفه مناطق جنوبي خليج‌فارس و سلطان برونئي وميلياردرهاي مسلمان قطر و کويت و ساير کشورهاي عالم هم نبايد جور اين مردمان را بکشند و دلشان کمي براي اين مردم سرگردان بسوزد؟ سيل مهاجرتها ادامه دارد. پليس در مورد مهاجرين افغاني به بن‌بست رسيده است. از يك سو خارج مي‌شوند و از مرزي ديگر به درون مي‌آيند. من نمي‌دانم مرزهاي سيستان و بلوچستان و نيز سرحدات خراسان کي مصون و محفوظ خواهد شد؟
جمعيت مهاجر خارجي به زندگي در نواحي دور افتاده کشاورزي کشور رغبتي ندارند و مستقيما به پايتخت مي‌آيند. در سال ۱۳۴۰ سيدجلال‌الدين تهراني استاندار مشهد ابراز نگراني مي‌کرد که نانوايي‌هاي مشهد دست مهاجرين خارجي است امروز نيز تهران به چنين وضعيتي دچار شده است. دولت بايد فکري بکند كه مهاجرت از شهرها و روستاها به تهران مهار شود. اسباب معاش، رفاه و توليد درآمد در شهرستانها و دهات تامين شود که روستا مجددا مقام اصلي خود را به دست آورد و هم جلوي مهاجرت خارجيان گرفته شود. دهقانان (ديهگانان) مرکز ثقل اداري، اقتصادي، صنعتي و حتي فرهنگي کشور بودند، براي قرنهاي متمادي ديهگان‌ها زبان فارسي را زنده نگه داشتند. ديهگان‌ها در يورش بني‌اميه و بني‌عباس زبان فارسي را حفظ کردند. آنها در يورش مغولها زماني که شهرها نابود شدند، از نو گاهواره زندگي و تمدن ايراني شدند. ديهگان‌ها بودند که خواروبار کشور را در تمام ادوار تامين کرده‌اند.
ديهگان‌ها (دواسترپوشان ـ روستاييان) ايران را پابرجا نگه داشتند و خواجه نظام‌الملک و فردوسي و بسياري از سرداران و سياستمداران ايران و قائم‌مقام فراهاني و اميرکبير همه از طبقه دهقان برخاستند. دولت بايد آنقدر به روستاها رسيدگي کند، حوايج روستاييان را برآورد، توليد آذوقه و خواروبار و ميوه را در روستاها تشويق کند، به ايجاد آباديهاي مدرن مجهز به تمام امکانات زندگي در قرن ۲۱ اهتمام ورزد يا از سرمايه‌داران در داخل و خارج کشور بخواهد که اين خدمت را انجام دهند که سيل مهاجرت‌ها قطع شود. بايد دهکده مقام اصلي و كهن خود را دريابد بايد جوانان تشويق شوند به روستاهاي مدرن بروند و حتي هنرستانهايي در روستاها گشايش يابد تا مهاجرت مهار گردد. از قديم گفته‌اند «در خانه‌ات را ببند و همسايه را متهم به دزدي نکن» تا زماني که مرزهاي پهناور ما در شرق از شمال تا جنوب شرق بي‌در و پيکر است، ورود مهاجرين که تشويق مي‌شوند براي کسب درآمد آسان و بدون دردسر از مرز عبور کنند و به کشور همسايه نفت‌خيز بروند، ادامه خواهد داشت. دولت مي‌تواند سهميه سالانه‌اي براي مهاجران تعيين کند. حال که نمي‌توانيم برادران افغاني را از مهاجرت باز داريم. دولت بايد ضمن بستن راههاي قاچاق انسان به داخل کشور سهميه سالانه‌اي مثلا يک ميليون نفر، پانصد هزار نفر تعيين کند. هر افغاني که وارد کشور مي‌شود بايد پليس براي او پرونده‌اي تشکيل شود مانند پرونده‌هايي که ساير کشورهاي جهان براي مهاجرين تدوين مي‌کنند. مهاجر افغاني بايد داراي پرونده نام و نشان مشخصات کامل محل سکونت در افغانستان و در ايران باشد. اين موجودات فضايي که هر از چندگاه به ايران مي‌آيند، مدتي کار کرده سرمايه اندوخته، حتي زن ايراني گرفته ناگهان متواري مي‌شوند بايد داراي گذرنامه برگ مشخصات، نشاني معين و حتي ضامن باشند. و اگر شناسنامه در افغانستان رايج نيست بايد برگ مشخصات مهاجري دريافت دارند. تمام کشورهاي پيشرفته با مشکل مهاجرت سروکار داشته و آن را سامان‌دهي کرده‌اند. چندي پيش در مرکز يکي از استانها مهاجر افغاني با موتورسيکلت، مدتي زورگويي و قمه‌کشي مي‌کرد که دستگير شد ما کم خود زورگير و قمه‌کش نداريم که رضايت مي‌دهيم از خارج مستشار وارد شود!!
من به شخصه بدم نمي‌آيد کارگر افغاني هم در ايران کار کند و نان بخورد سفره‌ است پهن شده، خيلي‌ها دارند از اين سفره ارتزاق مي‌کنند، افغانها که همسايه کشور ما هستند اكنون در روزگار گرفتاري و سخت و ناامني کشورشان چه ايرادي دارد نيروي انساني خود را در ايران به کار اندازند. اما هر امر و هر موضوعي بايد ضوابط و مقرراتي داشته باشد بايد حساب وکتاب داشته باشد. افغاني بدون گذرنامه، بدون شناسنامه، بدون مشخصات کامل، بدون نشاني، حضورش در ايران مساله‌ساز است و امنيت عمومي و اجتماعي ايران را مختل مي‌کند. اگر ده ميليون افغاني قاچاقي از مرز گذشتند و در ايران سکني گزيدند. آيا پيامدهاي اين رويداد را در آينده نزديک يا دور پيش‌بيني کرده‌ايد؟ فکر نمي‌کنم!؟ چه ايرادي دارد همه چيز تحت نظم باشد.
تا کي به دستاويز نداشتن بودجه، مرزهاي پهناور کشور ما بايد باز و گشوده و ناامن باشند؟
اين همه اسلحه آتشين خطرناک که از مرزهاي غربي و شرقي به کشور وارد مي‌شود و مثل نقل ونبات در دست افراد مخاطره آفرين قرار مي‌گيرد از کجا وارد مي‌شوند؟ چگونه به اين سهولت توزيع و خريد و فروش مي‌شود؟ راستي چرا و تا کي؟

مولف : خسرو معتضد
https://siasatrooz.ir/vdcceoqm.2bqio8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی