شروع فعالیت مجدد این جریان را میتوان از درج مقاله توهینآمیز در روزنامه بهار دانست. بعد از این انتشار مطلبی با عنوان «بیاعتباری شهادت زنان مصداق تبعیض جنسی است» در روزنامه قانون ابعاد بیشتری از فعالیتهای جریان هتاک را نمایان ساخت.
دکتر نجفقلی حبیبی، معاون اسبق موسسه حفظ و نشر آثار امام و رئیس اسبق دانشگاه علامه طباطبایی، در آنتن زنده برنامه تلویزیونی مطالبی را به زبان آورد که باعث تعجب و شگفتی است. وی در برنامه پنجشنبه شب دیروز، امروز، فردا که قصد پرداختن به موضوع «بررسی ضرورتهای فرهنگی جامعه امروز» را داشت گفت: «سالانه در ایام عاشورا چه پولها که در مملکت خرج میشود، اما بازده اینها چقدر است؟ دو نفر گریه میکنند و تمام میشود!»
این اظهارات در حالی از طرف یکی از منتسبان به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و از افراد موسوم به خط امامی بیان می شود که تضاد آشکاری با اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی و اعتقادات قاطبه مردم دارد. البته قبل از وی و در دوران دوم خرداد نیز تلاشهایی از این دست برای جدایی فرهنگ عاشورا و عزاداری از جامعه ایران شده بود که همه این تلاشها با واکنش قاطع مردم رو بهرو شد.
دوران دوم خرداد و زمان اوج گرفتن فعالیت روزنامههای زنجیرهای، برخی قلم به دستان و روشنفکران فعال در این عرصه، حملات گستردهای را به برخی اصول و مقدسات دینی وارد کردند و در این میان فرهنگ عاشورا، شهادتطلبی و عزاداری به عنوان یکی از محرّکها و عوامل اصلی انقلاب و پایداری آن مورد حمله قرار گرفت.
یکی از جنجالیترین و بیشرمانهترین اظهارات در این زمینه مقاله «خون به خون شستن محال آمد محال» اکبر گنجی در روزنامه صبح امروز بود. وی در این مقاله مصیبتهای اهلبیت در روز عاشورا و فجایع آن روز را نتیجه جنگهای بدر و حنین میداند و مینویسد:« پیامبر در بدر و حنین و... شمشیر زد... اما آیا جنگهای جبهه حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟...
خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوههایی جز خشونت به بار نمیآورد. هیچکس حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل میداند، دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید.»
بعد از این زمان زیر سئوال بردن فرهنگ عاشورایی درروزنامههای زنجیرهای به یک امر عادی تبدیل شد تا جایی که مقالهها و اظهارنظرهای جنجالی زیادی در زیر سئوال بردن و شبههافکنی در این زمینه منتشر شد.
روزنامه آفتاب یزد به قلم جواد مقامی در فروردینماه سال ۷۹ مینویسد: «سالهای فراوان و بلکه قرنها این بزرگداشت (قیام عاشورا) حاصلی جز تأثر، حزن و اشکآوری نداشته.»
یا روزنامه صبح امروز نیز در یادداشتی که به قلم غلامرضا سالاربهزادی در آبانماه سال ۷۸ منتشر کرده است به نقد تفکر شیعهگری میپردازد: «تفکر شیعهگری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است.»
از طرف دیگر حتی قرآن نیز مورد شبهه برخی از این دگراندیشان قرار میگیرد؛ حبیبالله پیمان در هفتهنامه پیام هاجر در این زمینه مینوسید: «قرآن قابل نقد عقلی و تجربی است و خود قرآن نیز در آیات بسیاری دعوت به آن نموده است.»
این نوع طرز تفکر شهادتطلبی را با خشونتطلبی یکی میانگارد و برای همین سعی میکند به تدریج به تصفیه این موضوع از تفکر جامعه بپردازد و آن را ساخته افرادی به غیر از علمای اسلامی معرفی کند؛ برای همین موضعگیری این چنینی از امثال جلاییپور را شاهد هستیم: «شهادتطلبی را مرحوم شریعتی به جامعه یاد داد و این تفکر از پای منابر شکل نگرفته است.» (کیهان، ۲۶/۳/۷۹)
یا برای بیاثر و کماهمیت جلوه دادن عزاداری و توسل به ائمه اطهار آن را با تشویق و کف زدن مقایسه میکردند: «ثواب کف و سوت زدن برای تقویت یکی از نخبگان جامعه کمتر از سینهزنی و عزاداری برای امام حسین(ع) نیست.» (مدیر آموزش و پرورش استان مازندران، کیهان اخبار ویژه، ۱۰/۳/۷۹)
سخنرانی هاشم آغاجری فعال سیاسی اصلاحطلب در مجتمع فرهنگسرای کوثر در اردیبهشتماه سال ۸۱ نیز در راستای مقالات و یادداشتهای روزنامههای زنجیرهای بود. وی در قسمتی از صحبتهای خود گفته بود: «نویسندگان (نامه به امام حسین(ع)) میگویند: این حکومت (حکومت یزید) بدون رضایت مردم است و لذا نامشروع است. اگر حسین(ع) هم در راس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است. آغاجری در همین سخنرانی امام حسین(ع) را با سیاوش در تاریخ ایرانیان مقایسه میکند: «...سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر معصومیت و پاکی است و بعد از آمدن اسلام، حسین(ع) جای سیاوش مینشیند و آیا ما اثری در مورد حسین(ع) مانند منظومهای که فردوسی در باب سیاوش سروده است داریم؟»
یا عمادالدین باقی در اظهارنظری در مورد واقعه عاشورا میگوید: «در قرائت شیعی از اسلام، ما از گذشته دور شاهد یک برداشت انقلابی و حماسی از اسلام بودیم... اینها به تغلیظ وجه حماسی - انقلابی حرکت امام حسین میپرداختند؛ به گونهای که مثلا جنبههای دیگر واقعه عاشورا حذف و به تدریج چهرهای مهاجم، پرخاشگر و انقلابی از اسلام ترسیم شد.»
و البته باقی توضیح میدهد که در رویکرد مورد نظر ایشان، « امام حسین تبدیل میشود به یک شخصیت کاملا نورمال.» (مصاحبه با رادیو فردا، بهمنماه سال ۸۹)
اوج نگاه روشنفکران در مورد عاشورا و علت عظمت این واقعه را در دیدگاه عبدالکریم سروش میتوان مشاهده کرد: «واقعه عاشورا بزرگ شده است چرا که شیعیان حاجت داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره هم هویت کسب نمایند، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویتستانی کنند.» (سخنرانی در شب عاشوری سال ۸۹، شهر راکویل ایالت مریلند آمریکا)
عاشورای ۸۸؛ اوج بیحرمتی به امام حسین
اما شاید اوج این بیحرمتیها و توهینها را میتوان در عاشورای سال ۸۸ مشاهده کرد که به اعتقادی بسیاری از کارشناسان، این اقدامات در روز عاشورا که در امتداد فتنه سال ۸۸ و نقطه پایان آن نیز بود، نتیجه حاکمیت اصلاحطلبان و سیاستهای تساهل و تسامح برخی سران این جریان در دوم خرداد بود.
اما این توهین و بیحرمتی با پاسخ مردم در نهم دیماه همراه شد که نشان دهنده میزان حساسیت مردم نسبت به مقدسات و مسئله عاشورا بود.
با وجود اینکه قسمتی از اعتراضات مردم در روز نهم دیماه، واکنشی به بیحرمتی به مقدسات دینی در روز عاشورا و این نوع طرز تفکر به فرهنگ عاشورا و عزاداری تلقی میشد، با این حال از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید برخی اظهارنظرها و یادداشتهای منتشر شده در روزنامههای اصلاحطلب و اظهارات نجفقلی حبیبی در برنامه زنده تلویزیون، یادآور دوران سیاه دوم خرداد در توهین به مقدسات است.
شروع فعالیت مجدد این جریان را میتوان از درج مقاله توهینآمیز در روزنامه بهار دانست. بعد از این انتشار مطلبی با عنوان «بیاعتباری شهادت زنان مصداق تبعیض جنسی است» در روزنامه قانون ابعاد بیشتری از فعالیتهای جریان هتاک را نمایان ساخت. با این وجود اقدام و موضعگیری مؤثری از جانب دولت برای مقابله با این جریان صورت نپذیرفت.
ادامه هتاکیها در روزنامه آسمان و با غیرانسانی خوانده شدن حکم قصاص توسط هرمیداس باوند اتفاق افتاد که واکنش گسترده مراجع تقلید و روحانیون را به دنبال داشت. در این مورد هم واکنشی مؤثر از جانب دولت و وزارت ارشاد صورت نمیپذیرد تا اینکه قوه قضائیه به موضوع ورود پیدا کند و این روزنامه را توقیف کند.
برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که اگر وزارت ارشاد در برابر توهین روزنامههای بهار و قانون اقدام قاطع و مؤثری انجام داده بود، شاهد هتاکی روزنامه آسمان به مقدسات دینی نبودیم.
مصطفی ملکیان نیز در صحبتهایی که در اسفند ماه سال ۹۲ از وی منتشر شد، به صراحت قرآن را ساخته پیامبر(ص) دانسته و وجود دروسی مانند معارف اسلامی در دبیرستانها و دانشگاههای کشور را مورد ریشخند قرار میدهد و میگوید: "در دانشگاههای اروپا مثل این درسهای عمومی که ما داریم، مثل درسهای معارف ما که خیلی ضرورت دارد (میخندد و حضار نیز میخندند)، آنها به دانشجویان خود تفکر انتقادی میآموزند."
ملکیان سخنان شاذ خود را به اوج رسانده و میگوید که چیزی به نام اسلام وجود ندارد، آن چه هست مسلمین است! "غیر از مسلمانان چیزی به نام اسلام وجود ندارد. اسلام یک شبه واقعیت است." او با این بیان خواسته است تا عمل کردن به اسلام را ناممکن جلوه داده و سپس راه را برای معنویت مسؤولیتگریز و تنپرورانه خود یا همان پروژه موسوم به "عقلانیت و معنویت" بگشاید. پروژهای که اساس آن تقابل با دین و دینورزی به عنوان امری مانع عقلانیت - به زعم باطل ملکیان - است. (منبع: مشرق)