۱- با شکل گیری جمهوری اسلامی ایران،این نظام پرچمدار تحقق آرمان های داخلی و بین المللی انقلاب اسلامی گردید.طبیعی بودکه مخالفین این آرمان ها،چه درداخل و چه در سطح بین المللی برای جلوگیری ازتحقق آن،سعی درفشاربراین نظام سیاسی نوخاسته نمایند.از این رو تلاش های زیادی در داخل و خارج برای متزلزل کردن و بی ثابت نمودن جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. در واقع دشمنان جمهوری اسلامی ایران که دررأس آنها آمریکا وصهیونیزم بین الملل وبرخی ازکشورهای اروپایی مانند انگلیس قراردارندازهمان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی واستقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد جنگ مسلحانه علیه نظام شدند و بعضی هم به طرق دیگربا نظام مبارزه کردند وطی بيش ازسه دهه اخیر،دریک همسویی کامل،با استفاده از شیوه های غیر دموکراتیک، مانند تجزیه ایران با ایجاد غائله های جدایی طلبی درمناطق قومیتی، مثل کردستان،سیستان و بلوچستان و خوزستان،طراحی کودتاهای متعدد،مداخله نظامی مستقیم مانند حادثه طبس وراه اندازی جریان تروریسم داخلی مانندگروهک منافقین با هدف حذف فیزیکی رهبران انقلاب ازصحنه وهمچنین تحمیل جنگ ۸ ساله برایران به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده اند.
۲- پروژه ایران هراسی پروژه جدیدی نیست و از ابتدای انقلاب آمریکاییها این موضوع را دنبال میکردند. به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی که یک نظام جدید است وازابتدا نظام دموکراسی لیبرال را به چالش کشید؛تلاش آمریکا و صهيونيسم ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران است؛ولذا اروپا و آمریکاومتحدانش ازابتدای انقلاب اسلامی درصدد بودندکه نگذارند نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به فرجام برسد؛اما پس ازمدتی دریافتند که با نظام باثباتی مواجه هستند.
۳-کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند؛در سالهای اخیر که کشورهای منطقه دچارتحول عظیم شدند آمریکا برای مقابله با ایران راه اسلام هراسی را در گذشته و امروز نیز ایران هراسی را دنبال میکنند.
تحليل گران بدرستي اعتقاد دارند؛غرب پس از شکست از پروژه اسلام هراسی که نماد آن نیز جمهوری اسلامی ایران است مجبوراست قدری از پروژه اسلامهراسی خود کاسته و در مقابل پروژه ایران هراسی را شدت بخشد.دست کاری و فریب افکارعمومی و وارد کردن بازیگران درزمین بازی ونقش های تعیین شده ازسوی آمریکا غایت هدف راهبردایران هراسی است که لازمه تحقق آن اجرای دقیق تاکتیک ها وتکنیک های متنوع هدفمند وپیچیده می باشد.
۴- آمریکا برای تحقق اهدافش درخصوص ایران محورفعالیتهای خود را بر دو موضوع داخلی و خارجی متمرکزکرده است تا با ایجاد فشارها براین دو محور،جمهوری اسلامی را واداربه پذیرش خواستههای استکباری ایالات متحده کنند.در بحث فشارهای خارجی ایالات متحده میکوشد با طرح ۳ محورحقوق بشر،پرونده هستهای کشورمان وهمچنین حمایت ایران ازتروریسم نظرجامعه جهانی را به سمت ایران جلب کند وکشورهای مختلف جهان را وادارکند وازطریق این اتهامات فشارهای خود راکه شامل تحریمها ومسدود کردن اموال است شدت ببخشد.به موازات این تلاشهای خارجی، آمریکا به دنبال تقویت مخالفان داخلی برای گسترش فشارها به جمهوری اسلامی است.در همین خصوص سناریو نهایی ایالات متحده درحوزه داخلی،تقویت برخی جریانات خاص داخلی وازدیگرسوسیاه نمایی علیه نظام وتلقین وجود اختلاف بین مسئولان نظام است.
۵- انقلاب اسلامی، ایران را کانون توجهات جهان اسلام قرارداد.این مهم به همراه موقعیت ژئواستراتژیک کشورمان باعث شد که ایران به بازیگری تأثیرگذاربرمناسبات دومنطقه خاورمیانه عربی وجنوب غرب آسیا تبدیل شود.درشرایط مذکور عملا منافع آمریکا رابه چالش کشیده به گونه ای که کاندولیزا رایس، وزير اسبق ايالات متحده آمريكا صراحتاً اعلام کرد؛ایران تنها کشوری است که مهمترین چالش های استراتژیک را برای ایالات متحده وشکلی ازخاورمیانه که ما خواهان ایجاد آن هستیم پدید آورده است.
۶- تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي ايران بيانگر اين مطلب است كه سلطه خارجي به عنوان يكي از عوامل بازدارنده توسعه سياسي كشورمحسوب ميگردد.اين امر طي دو قرن اخير شتاب و گسترش بيشتري يافته است. مداخلات روسيه،انگلستان،فرانسه،ايالات متحده امريكا واتحاد جماهير شوروي، به عنوان عرصههاي سياه اما واقعي تاريخ ايران ميباشد.اين مداخلات، ذهنيت بدبينانهاي را در افكار عمومي و فرهنگ سياسي ايران برجاي گذاشته است. دراين بين انقلاب اسلامي ايران نه تنها دست ابرقدرتها را از ايران كوتاه نمود بلكه تأثيربسزايي نيزدرميان اقوام وملل ديگردررابطه با سلطهستيزي برجاي گذاشت.
۷- آمريكا بزرگترين مشكل خود را ايران مي داند و به دهها زبان آن را بيان هم كرده است واقعاً هم مابزرگترين مشكل آمريكا هستيم و عليالقاعده – در صورت بقاي رژيم استكباري آمريكا- كماكان بزرگترين مشكل آمريكا باقي خواهيم ماند. بزرگترين مشكل آمريكا، وزن بسيار سنگيني در ذهن آمريكايي ها پيداكرده است. روانشناسي آمريكايي به ما مي گويد،آمريكايي ها حريف قدرتمند را تهديد ميكنند ولي به«معامله» با او مي انديشند و حريف ضعيف را ازميان بر
مي دارند و درخواست هاي او براي معامله را رد مي كنند. رد معامله پيشنهادي صدام و قذافي نمونه هايي از اين موضوع هستند كما اينكه كنار آمدن آمريكا با روسيه(۲۱۹۶) وچين (۱۱۹۷) هم نمونه هاي ديگري از اين مسئله اند. الان مشكل آمريكا دو تاست. مشكل اول اين است كه ايران برخلاف برخي كشورهاي منطقه(مانند عراق،افغانستان،ليبي و...)حريف فوقالعاده قدرتمندي است. مشكل دوم اين است كه اين حريف قدرتمند برخلاف چين وروسيه حاضربه معامله نيست.آمريكاييها ميگويند ماحاضريم ايران هسته اي را به رسميت بشناسيم و در مسائل منطقه اي جايگاه نافذ ايران را قبول كنيم ولي ايران متقابلا حاضرنيست جايگاه ما را درمناسبات و تحولات مناطق اطراف خود به رسميت بشناسد وباآن كنار بيايد.
۸- آمريكا از ايران مي خواهد،گريبان غرب ورژيم صهيونيستي در ماجراي فلسطين را رها كند و اجازه بدهد رژيم نامشروع تل آويوبه زندگي ادامه دهد.آمريكا ازايران مي خواهد تلاش براي روي كار آمدن نظام هايي همگرا با اسلام و ايران در مصر،تونس،ليبي،يمن و... نداشته باشد و اجازه دهد انقلابهاي مردمي به نفع غرب و غرب گراها مصادره شوند. در يك كلام ايران از خير بزرگترين فرصت تاريخي براي جهان اسلام وملت هاي مسلمان و محرومان دنيا بگذرد و منافع ملي و ديني خود را قرباني منافع دشمنان خودكند. طبيعي است كه ايران اين ها را قابل معامله نداند و به آن تمكين نكند.آمريكا مي داندكه اگرازبعد نظامي سربه سرايران بگذارد وحتي اگر به آن ضربه اي هم بزند كارآمريكا و دوستانش در منطقه سخت تر مي شود چرا كه دراين صورت راه براي حركت ايران هموارترمي گردد.