اراده کردهاند که تسلیم زمانه نشوند، ارادهکردهاند که در برابر سختیها و مشکلات خم به ابرو نیاورند، ارادهکردهاند در برابر سر نیزههای ماموران دولت برآمده از دریافتکننده جایزه صلح نوبل که جز کشتار فلسفهای نیاموخته است تسلیم نشوند، اراده کردهاند وقتی در آغوش مادرانشان با سرنیزه ماموران حاکمیت جان میدهند فریاد نزنند، اراده کردهاند وقتی متجاوزان به حریم خانههایشان کودکانشان را سر میبرند و زنده میسوزانند التماس نکنند.
اراده کردهاند وقتی خانم سوچی که جایزه نوبل و دهها جایزه حقوق بشر را از سران غرب گرفته و میهمان ویژه اوباما رئیسجمهور آمریکا بوده فرمان به کشتارشان میدهد سر خم نکنند و برای چند روز حیات بیشتر زاری نکنند، اراده کردهاند در برابر سکوت کرکننده نهادهای حقوق بشر در برابر فاجعه انسانی که در سرزمینشان روی میدهد فریاد نیاز سر ندهند، اراده کردهاند که با ایستادگی خود در برابر رفتارهای مغرضانه و غیرانسانی غرب در برابر جنایاتی که دولتمردانشان انجام میدهند به جهانیان ثابت کنند که حقوق بشر غربی ادعایی بیش نیست.
اراده کردهاند که به جهانیان نشان دهند که با دستان خالی و شکم گرسنه میتوان عزت و کرامت خویش را حفظ کرد و تسلیم باج خواهان نشد، اراده کردهاند که به آنانی که راه سازش در پیش گرفته و اعتقادات خویش را به قرص نانی فروختهاند بیاموزند که کرامت انسانی چیزی ورای زندگی مادی است که برای رسیدن به آن باید بهایی سنگین پرداخت.
اراده کردهاند که به جهانیان نشان دهند که میتوان با کمترین امکانات و در حالی که آواره کوه و بیابان هستی گرما و سرما و بارانهای سیلآسا را تسلیم اراده خویش ساخته و تسلیم بلایای طبیعی نشد، مردمان این سرزمین اراده کردهاند که تسلیم هیچ ارادهای نشوند.
اینها وصف مردمانی است که با نام مسلمانان روهینگیا از آنان یاد میشود. ساکنان منطقهای به نام راخین میانمار که جرمشان مسلمان بودن است و جرم دیگرشان اراده آنان برای ماندن در سرزمینی که قرنهاست پدران و مادرانشان در آن زیستهاند.
جرم آنان این است که خواهان حداقل حقوق برای زندگی شدهاند آنان میخواهند از حق حیات و زندگی برخوردار باشند.
آنان میخواهند فرزندانشان ولو با شکم گرسنه و لبان تشنه بتوانند آزادانه بازی کنند و هر لحظه بیم آن نداشته باشند که گروههای افراطی تحت حمایت دولت مرکزی جانشان را بگیرند. آنان میخواهند در سرزمین مادری خود آزادانه رفت و آمد کنند و به عنوان شهروند کشورشان که نسلهایشان در آن پرورش یافته شناخته شوند.
ساکنان این سرزمین در حالی این حداقلها تمام آرزویشان است که جهانیان و متاسفانه کشورهای اسلامی حاضر به پذیرش این حداقلها هم نشدهاند و گامی برای رسیدن کودکان این سرزمین به رویاهای کودکانهاشان بر نداشتهاند.
اما مردمان این سرزمین از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان حاضر به تسلیم شدن در برابر این همه درد و رنج و بیتفاوتی جهانیان نیستند و دل به این جهان بیاراده نبستهاند. کودکان این سرزمین چشم به اراده خویش دارند چراکه از روزگار آموختهاند که جز اراده خویش چشم امید به هیچ ارادهای نداشته باشند چراکه دنیای امروز دنیای حقوق بشر نیست بلکه دنیای بیبشریست که برای منافع خویش چشم به کشتار بشریت فرو بسته است. کودکان این سرزمین ایستادهاند و سر خم نمیکنند و چشم به آینده دوختهاند آیندهای که روشنی شاید در آن جایی نداشته باشد اما آنان حاضر به تسلیم شدن نیستند و بر تسلیم نشدن اراده کردهاند چراکه آموختهاند پیام مردان و زنان سرزمینشان که قربانی خوی ضد انسانی دولتمردان و سکوت جهانی شدهاند در یک جمله خلاصه میشود هر تسلیم نمیشویم چراکه اینجا سرزمین ارادههاست و ارادهها اینجا هرگز زمینگیر نمیشوند.
نویسنده: قاسم غفوری