آنچه اين روزها در اروپا و آمريكا مدعي حقوق بشر به چشم ميآيد مجموعه اقدامات و سياستهايي است كه عليه پناهجويان فراري از جنگ صورت ميگيرد.
در باب رويكرد پناهجويان به اين كشورها ۲ نكته مهم را بايد در نظر داشت نخست آنكه كشورهاي اروپايي و آمريكا كنوانسيون ۱۹۵۱ پناهجويان مصوب سازمان ملل متحد را امضا كردهاند و بر اساس آن متعهد به پذيرش پناهجويان هستند. دوم آنكه سياستهاي غرب در آفريقا و غرب آسيا عملا سرزميني امن و باثبات براي حضور ميليونها پناهجو باقي نگذاشته است لذا آوارگان گزينهاي جز رويكرد به اروپا و آمريكا كه با برهم زدن ثبات ديگر كشورها براي خود امنيت ايجاد كردهاند، ندارند.
كشورهاي غربي از ابتداي ۲۰۱۶ روندي معكوس را در پيش گرفتهاند كه عملا در قالب سركوب و رفتارهاي غير انساني در قبال پناهجويان ميباشد.
دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس خواستار اختیارات و قدرت بیشتر برای محدود کردن مهاجرت از اتحادیه اروپا شد و اين اختيارات را از اروپا گرفته كه مزاياي مهاجران را قطع نمايد. بلژيك، سوئد، دانمارك، فرانسه و آلمان از اخراج دهها هزار پناهجو خبر داده و تاكيد دارند كه ديگر پذيرنده هيچ پناهجويي نميباشند. جالب توجه آنكه اروپاييها اعلام كردهاند اموال پناهجويان را نيز مصادره خواهند كرد. از آمريكا نيز خبر ميرسد شرايطي سخت براي پناهجويان در نظر گرفته شده چنانكه حتي اف بي آي نيز براي آنان شرط جاسوسي در ازاي اخراج نشدن را مطرح كرده است.
مجموع اين رفتارها در حالي صورت ميگيرد كه بهانه كشورهاي غربي برخي ناامنيهاي ايجاد شده از سوي پناهجويان است كه نمونه آن حادثه كلن آلمان است. جالب توجه آنكه سران غرب با ادعاي رفتارهاي غير اصولي چند پناهجو در حادثه كلن در حالي ميليونها پناهجو را تنبيه ميسازد كه خود هرگز پاسخگوي رفتارهاي غير انسانياش در قبال پناهجويان نميباشد. آمارهای یوروپل نشان میدهد که در سال ۲۰۱۵ میلادی حدود ۲۷۰ هزار کودک در بین مهاجرانی بودهاند که وارد مرزهای اروپا شدهاند ولی هزاران نفر از این کودکان که وارد کشورهای اروپایی شدهاند، اکنون ناپدید هستند. يونيسف نيز اعلام كرد ۶۰ درصد پناهجويان زنان و كودكان هستند كه در وضعيت بحراني به سر ميبرند.
رفتاري كه غرب اكنون با پناهجويان انجام ميدهد نه بازگرداندن آنان به خانههاي خود كه سوق دادن آنان به سوي گروههاي تروريستي است. رويكردي كه بخشي از آن برگرفته از انزجاري است كه در ميان آنان از رفتارهاي غرب ايجاد شده و بخشي از آن نيز از روي ناچاري براي حفظ جان خود و خانوادههايشان است. ابهام در صداقت رفتاري غرب زماني بيشتر آشكار ميشود كه از يك سو از عمليات نيروهاي مردمي براي پاكسازي شهرها از تروريستها ممانعت ميكنند و از سوي ديگر به حمايت از تروريستها و به شكست كشاندن روند سياسي در قبال سوريه اقدام مينمايند كه نتيجه آن استمرار بحران و عدم زمينه سازي براي بازگشت پناهجويان به كشورهايشان است.