دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۳
کد مطلب : 119816

حیرانی شیرین اربعین

چله نشینی برای اربعین پایان یافت، اما قرن ها است که شیعیان برای مولایشان چله نشینی می کنند...
چله نشینی برای اربعین پایان یافت، اما قرن ها است که شیعیان برای مولایشان چله نشینی می کنند.
اربعین بار دیگر از راه رسید و عاشقان کربلا محجور از حضور در راهپیمایی بزرگ اربعین، تشنه اند. عطشی که تنها با وصال معشوق سیراب میشود.
باران را می بینید؟! هر گاه نمی آید دعا می کنیم تا ببارد وقتی هم که می بارد دعا می کنیم بماند، اما وقتی که می خواهد برود زخمه بر دل می زند و دلتنگی ها آغاز می شود ماندنش را میخواهیم.
عاشورا و اربعین هم همین است، محرمش که به چله می رسد، باران رحمتی است که عزم رفتن دارد و ما خود را در ماجرای مغناطیس بزرگ این روز در دریای عشق رها می کنیم. جدا شدن از این جاذبه بزرگ، ناشدنی است.
اربعین حسینی تمدن و فرهنگ انسانیت است، از همه جنس انسان در این بزم عاشقی یافت می شود و یک حیرانی شیرین را به آدم هدیه می دهد. یک حیرانی که نمیتوان توصیفش کرد جز آن که عاشق باشی تا بفهمی.
و آنهایی که چشم دیدن این رستاخیز بزرگ انسانیت در روز اربعین را ندارند، بیراهه های خود را بر سر راه نور می گذارند، غافل از این که مغناطیس اربعین میکشد به سوی خویش، مسلمان و غیر مسلمان هم نمی شناسد همه عاشقان و آزادگان جای دارند در این بزم بزرگ،مهمانی بزرگی است برای همه آنهایی که عاشق هستند.
و چه زیباست که به یاد بیاوریم آن سخن حسین بن علی(ع) را که گفت آیا کسی هست مرا یاری کند؟ و اینگونه می شود تا یک مسیحی در پی راه و مرام سید الشهدا بگوید تمام حجت مسلمانی من حسین بن علی(ع) است و چه زیباست مسلمانی آن مسیحی که حجت مسلمانی اش حسین بن علی(ع) است.
لبیک به راه و مرام حسین، گم شده این روزهای بد حالی دنیا است که پیدا شده و مرز باریکتر از موی میان حق و باطل را نشان می دهد.
از ابتدای خلقت آدم عاشق کشان بوده است، تا پایان عالم نیز خواهد بود، از آدم و حوا آغاز شد و تا اکنون هم هست، همان هنگام که قابیل، هابیل را کشت،عاشق کشان آغاز شد. از همان زمان قربانی شدن، شد یک مرام و معرفت، قربانی هابیل پذیرفته شد اما گندم قابیل نه.
ادامه داشت تا ابراهیم اما اسماعیل تا قربانگاه رفت، قربانی نشد تا به امیر مومنان رسید تا به محراب عشق؛ تیغ کین فرق اقیانوس عشق را شکافت، اما خورشید هیچگاه خاموش نشد. علی چشمه خورشید است.
عاشق کشان به کریم اهل بیت هم رسید اما کرامت پا برجا ماند. آنگونه شد که به حسین هم رسید، قربانی دیگری از تبار عشق.
تفاوتی بود میان این عاشق کشان با آن دیگریها، از قربانگاه عشق ابراهیم، عاشق کشان حسین رقم خورده بود. ابراهیم اسماعیلش ماند تا حسینش به قربانگاه رود، از عید قربان تا اقیانوس محشر عاشورا، فاصلهای به عمر قرنها.
حسین غرق در خون، لب تشنه، علی اصغرش را برد برای قربانی، قربانگاه، کربلا بود کنار رود فرات، درنگ نکرد، شک به دلش راه نداد از عرفه که راه افتاده بود میدانست که چه در انتظار است.
شش ماههاش را، دردانه اش نازنین فرزندش را روی دست گرفت، آب میخواست برای او؛ کمی! قربانی اش را آورد به قربانگاه نینوا و خود نیز قربانی شد، قربانی عشق.
خون، آبروی این دیار است، شقایقها باید همواره پر پر شوند تا سر سلسله عشاق بیاید. همه حیرانی ما و شیدایی ما، غم انتظار و دوری است دوری از موعود و منجی عالم.
خون سیراب میکند عطش کهنه این دیار را. خون حسین در رگهای این سرزمین جاری است، قرنها است مردم این دیار از عشق حسین سیراب اند و جان میگیرند و «فدینا به ذبح عظیم» و اینگونه خدا خواست قربانی تا عاشورا به تأخیر بیفتد.

نویسنده: محمد صفری
https://siasatrooz.ir/vdcdfn0f9yt0fj6.2a2y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی