این روزها بحث انتخابات مجلس شورای اسلامی در صدر موضوعات مورد توجه مسئولان و فعالان سیاسی قرار دارد. اهمیت انتخابات امسال از جهات مختلف بیش از انتخابات قبلی است.
اول – در ایران به صورت درست یا نادرست، مسئله انتخابات به مقوله «مشروعیت» نظام پیوند خورده است در حالی که باید در حوزه «کارآمدی» تعریف شود. در واقع نباید شرکت کم یا زیاد مردم در انتخابات مجلس و دیگر انتخابات، به معنای تایید یا رد کل نظام سیاسی تفسیر شود. در بسیاری از کشورهای به ظاهر دموکراتیک، مشارکت مردم در انتخابات خیلی بالا نیست و مردمی هستند که تمایل به مشارکت در انتخابات ندارند اما از اقدام آنان، کسی نتیجه نمیگیرد که کلیت نظام سیاسی را قبول ندارند. این وضعیت بر کشور ما حاکم نیست و متاسفانه مشارکت کم مردم را بسیاری نشانه از دست رفتن مشروعیت نظام تلقی میکنند. به همین دلیل باید به مشارکت حداکثری اندیشید.
دوم – بعد از انتخابات سال ۸۸ و رخدادهای بعد از آن، میل به مشارکت در انتخابات در اقشاری از جامعه، کاهش یافته است و بسیاری هستند که از شرکت نکردن خود در انتخابات سخن میگویند. این امر در مورد برخی از جناحهای سیاسی و احزاب و گروهها هم موضوعیت دارد و به همین دلیل، ضروری است بر مقدماتی برای مشارکت بیشتر مردم و احزاب و گروهها تاکید کرد.
سوم – چنین به نظر میرسد که حجم تهدیدهای خارجی علیه انقلاب، در هیچ مقطعی از عمر جمهوری اسلامی به اندازه و شدت و جدیت امروز نبوده است. در واقع، به دلیل همین وضعیت ناگوار بینالمللی، این ضرورت بیشتر احساس میشود که باید بستر مشارکت حداکثری را در انتخابات اخیر مساعد کرد تا با نشان داده شدن همبستگی مردم با حکومت، اساسا این توطئهها عملی نشوند یا در صورت اقدام دشمنان به عملی کردن تهدیدهای خود، با شکست مواجه شوند.
برگزاری انتخابات با مشارکت حداکثری، مقدماتی دارد که فراهم آوردن آنها از باب «مقدمه واجب، واجب است»، ضرورت دارد. مهمترین این مقدمات، به فضای سیاسی حاکم بر کشور مربوط است. مردم در جامعه ما دارای سلیقههای سیاسی متفاوتی هستند و برای اداره بهتر کشور، راهکارهای متفاوتی را میپسندند. طبعا مشارکت دادن همه اینان در سرنوشت خود، ایجاب میکند که نامزدهایی با تفکر و سلیقه متفاوت، امکان حضور در انتخابات را داشته باشند و نیروهای سیاسی با عناوین گوناگون اصولگرا، اصلاحطلب، مستقل و ...، بتوانند نامزد نمایندگی مجلس شوند و صلاحیت آنان هم تایید شود و در معرض انتخاب شدن قرار داشته باشند. طبعا در آن صورت، هواداران و علاقهمندان به این افراد هم خود را به عرصه انتخاب کردن خواهند کشاند و در انتخابات مشارکت خواهند کرد.
نکته مهم این است که جریانات سیاسی غالب به دلیل این که خواستار کسب تمام قدرت در مجلس آینده هستند، رقیبی برای خود نمیپسندند و تمایلی به شرکت دادن نیروهای سیاسی دیگر در جریان انتخابات ندارند. دقیقا به همین دلیل، نباید بر اساس سلیقه یک جریان سیاسی خاص، درباره بودن یا نبودن طیفهای سیاسی دیگر در عرصه انتخابات نظر داد بلکه باید از موضعی برتر و از سطح نگرش به منافع و مصالح ملی و دفع تهدیدهای کلان، در این باره تصمیم گرفت. اگر با این نگرش به مسائل انتخابات آتی بنگریم، طبعا تمام تلاش خود را مصروف تحقق این امر خواهیم کرد که نیروهای موسوم به اصلاحطلب که کلیت نظام را قبول دارند و اهداف و خواستههای خود را در چارچوب قانون اساسی پی میگیرند، حذف نشوند و در انتخابات، فعالیت کنند و مردم را به صحنه بکشانند.
طبعا دوستان اصولگرا بر این اعتقادند که مردم از اصلاحطلبها فاصله گرفتهاند و علیرغم شرکت نامزدهای این جریان در انتخابات، مورد توجه مردم قرار نخواهند گرفت. این سخن باید در عمل سنجیده شود و لازمه این سنجش، این است که نیروهای اصلاحطلب برای شرکت در انتخابات مجلس، امکان حضور داشته باشند.
بنده شخصا از موضع اصولگرایی یا اصلاحطلبی به ماجرای انتخابات نگاه نمیکنم و در جستجوی حدی از مشارکت مردم در انتخابات هستم که قادر باشد توطئههای بزرگ تدارک دیده شده را نقش بر آب کند و بر این اعتقادم که چرخش قدرت میان اصولگرا و اصلاحطلب، گزندی را متوجه اصل نظام و انقلاب نمیکند و بنابراین بدون نگرانی از نتیجه انتخابات و این که چه کسانی به مجلس راه پیدا میکنند، معتقدم باید وضعیتی را ایجاد کرد که همه جریانهای سیاسی کشور، به صحنه بیایند و نامزدهای طیفهای مختلف نظام، اقشار بیشتری از مردم را به سر صندوقهای رای بکشانند. این، عین مصلحت ماست.
علي اشرفي