شما در زمره نویسندگانی هستید که سوژههایتان را از اجتماع گرفته و به نیاز مخاطب توجه دارید، در شرایط امروز اجتماعی ایران چه شد که حس کردید ضرورت دارد به سراغ ترجمه خطبه امیرالمومنین(ع) به مالک بروید؟
زمانی بزرگترین مشکل کشور ما جنگ بود و باید به جنگ میپرداختیم، یک زمانی دشمن خارجی بود، یک زمانی رنگ باختن ارزشهای اخلاقی و انسانی و الهی بود و یک زمانی ...، امروز مشکلات جدی ما فقر، فساد، ظلم و بیعدالتی، تبعیض و سو استفاده از قدرت است و مشکل جدیتر این که همه اینها به نام دین، اسلام، خدا، پیامبر، مقدسات رقم میخورد و حاصل طبیعی چنین پدیدهای گریز و نفرت از دین و مقدسات میشود.
محور اصلی بسیاری از آثار من در سالهای پشت سر گذاشته شده، افشا و مقابله و انذار و تنبه در مواجهه با بانیان و عاملان و مسببان این فجایع بود. اما درپی قطع امید از کسانی که خود را به خواب زدهاند و قصد بیدار شدن ندارند به این نتیجه رسیدم که باید به داد اعتقادات و باورهای مردم رسید؛ چراکه اگر باورها و اعتقادات ملتی فرو بریزد، هیچ چیز نمیتواند آن ملت را از جا بلند کند.
بازخوانی فرمان امام علی(علیهالسلام) به مالک اشتر و رجوع به مبانی ارزشی و اعتقادی که از دستخوش تغییرات به دور مانده است، انگیزه اصلی من برای ترجمه این اثر به زبان امروزی است.
در ابتدای فعالیت دولت جدیدی هستیم که وزیر فرهنگش چهرهای موجه در میان اهالی قلم و هنر دارد، برخی بر این باورند که با حضور صالحی در وزارت ارشاد، افقهای جدیدی پیش روی فرهنگ گشوده خواهد شد، چراکه او اقدامات ریشهای در فرهنگ را ترجیح میدهد، شما نیز در سالهای گذشته بر خلاف بسیاری که ریشه بحران در فرهنگ را در مصادیق میبینند، به ریشهها پرداختهاید، نگاهتان به آینده حوزه فرهنگ در دولت دوازدهم چیست و چه انتظارات و تاکیداتی دارید؟
قبلاً هم عرض کردهام که در سلامت و وارستگی وزیر جدید ارشاد، آقای صالحی تردیدی نیست و همین طور آشنایی ایشان با مقوله فرهنگ بسیار خوب و ستودنی است. اما آنچه موجب نگرانی است، سنتهای سیئه و فسادی است که در این منطقه ریشه دوانده و عمق و گسترش پیدا کرده است. خط مشی وزرای قبلی این بود که روزگار بگذرانند و خودشان را به نوعی درگیر نکنند و در نهایت سیستم را دست نخورده تحویل نفر بعدی بدهند.
شخم زدن این مزرعه آفت زده و ایجاد بستر سالم برای رشد و باروری نهالهای مفید و ثمر بخش، اراده و همتی جدی و تلاشی طاقتفرسا و تحملی در مقابل انواع فشارها را میطلبد که امیدوارم آقای صالحی عزیز به همه این قوا مجهز بگردند.
مهمترین ضرورت حال حاضر ادبیات معاصر را در چه میدانید؟ به عبارت دیگر گمشده این روزهای ادبیات چیست؟
مشکل اصلی، فقدان طرح و برنامه کلان در این عرصه است. فقدان طرح و برنامه به نوعی فقدان دغدغه و انگیزه در سطح کلان است. ادبیات معاصر برای کدام فرد یا نهاد یا مرکزی دغدغه محسوب میشود که درپی آن به دنبال طرح و برنامه باشد؟
آنچه که تا به حال اتفاق افتاده است، محصول دغدغه و تلاشهای فردی و پراکنده و متفرقه بوده است که اتفاقاً از ابتداییترین امکانات هم محروم بودهاند.امکانات عمومی در اختیار کسانی بوده است که یا شناخت نداشتهاند و یا دغدغه و اراده و صلاحیت انجام کار را نداشتهاند و اغلب در اختیار کسانی که همه اینها را با هم نداشتهاند.