سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۱
کد مطلب : 115856

کژراهه: آسیب¬شناسی برنامه ریزی در ایران

کژراهه: آسیب¬شناسی برنامه ریزی در ایران

کژراهه ها شامل خلاءها، کمبودها، ضعف ها، آسیب ها، تهدیدها، قوت های استفاده نشده، فرصت های رها شده، ضرورت ها و اولویت های برآورده نشده در عرصه های برنامه ریزی بلند، میان و کوتاه مدت برنامه ریزی در کشور هستند. . کژراهه¬ها علل اساسی عدم موفقیت در برنامه ریزی کلان و خرد کشورند که در گذر زمان و پس از انباشتگی به بی¬راهه¬ها منتهی می شوند که حاصل آن بروز و گسترش مشکلات در زندگی مردم ایران است. (مستندات، پیوست های علمی و منابع اقتباسی پیرامون کژراهه ها شامل کتاب ها، مقالات منتشر شده در نشریات معتبر، پایان نامه های دانشگاهی و گزارش های رسمی دستگاه ها و مراکز اجرایی مسوول کشور در پایگاه دانش «راه چهارم» موجود است)

کژراهه اول- میراث داری سلطه در برنامه ریزی
بر اساس اسناد و مدارک موجود در سازمان برنامه و بودجه کشور از سال ۱۳۱۶ موضوع برنامه و برنامه ریزی در ایران آغاز شده است. در طول ۸۳ سال گذشته، تاریخ برنامه ریزی در کشور از نظر روش شناسی به نحو شایسته و عالمانه مورد بحث و تحلیل دقیق قرار نگرفته است. بررسی سوابق برنامه های توسعه و عمران قبل از انقلاب اسلامی موید این واقعیت است که دولت ایالات متحده آمریکا از طریق سفارتخانه خود و با کمک مستشاران خارجی و ایادی وابسته خود در رژیم شاهنشاهی، همه برنامه ریزی کلان در ایران را بصورت فعال پایه گذاری و مدیریت کرده است. شرکت های تخصصی و مشاوره ای زیر با عقد قرارداد رسمی با دولت ایران در امر برنامه ریزی کلان و در قالب برنامه های توسعه و عمران اول تا ششم فعالیت داشتند:
- شرکت آمریکایی موریسون نودسون آمریکایی
- شرکت آمریکایی مشاوره ماوراء دریاها
- شرکت آمریکایی گروه مشاوران هاروارد
- انستیتوی آمریکایی امور دولتی
شواهد متعدد علمی اعم کتاب ها، مقالات و گزارش های رسمی دستگاه های مسوول بر وابستگی نظام برنامه ریزی کلان ایران در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نظام سلطه تاکید دارند.

کژراهه دوم- غفلت در برنامه¬ریزی
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، برای رفع مشکلات کشور، تلاش های فراوانی در امر برنامه ریزی قوای سه گانه انجام شده است. اگر برنامه ها و اقدامات انجام شده می توانست معضلات کشور را برطرف کند امروز می بایست کشور شاهد هیچ یک مشکلات فعلی در زندگی مردم نباشد؛ ولی با فروش بیش از هزار میلیارد دلار نفت خام و هزینه کردن آن در کشور و مصرف انبوهی از منابع طبیعی، انسانی و فکری، گرفتاری های ایران اسلامی تداوم داشته است! متاسفانه باید اعتراف کرد که برنامه ها، قوانین و مصوبات و اقدامات اجرایی، از کارایی و کارآمدی لازم و کافی برخوردار نبوده است. بدون تردید همه دوره های مدیریتی در قوای سه گانه، گروه های همکار و جناح های سیاسی پشتیبان آنها، تمام همت و اراده خود را بکار گرفته اند تا با قانون گذاری و اجرای قوانین، کیفیت ارائه خدمات خود را ارتقاء دهند. نیت و خواسته همه آنها خدمت به مردم ایران بوده است. همه دست اندکاران اداره کشور تاکنون به وظایف قانونی و برنامه های مصوب خود به نحو شایسته عمل کرده اند. بر این اساس بقاء و تشدید مشکلات ریز و درشت در حوزه اداره کشور را چگونه می توان توجیه کرد؟ سوال مهم این است که آیا نیت خیر و اراده خدمت همه دست اندکاران مدیریت کلان کشور برای حل گرفتاری ها کافی بوده است؟ آیا صرفا انقلابی گری، تعهد، تخصص و علاقمندی به کار، تاکنون برای حل مشکلات کشور جواب داده است؟ افزایش روز به روز معضلات و مشکلات زندگی مردم نشانه چیست؟ چرا اینگونه برنامه ریزی خالصانه و اجرای مخلصانه جوابگو نیست؟ مطالعات گذشته نگر نشانگر این حقیقت تلخ است که روش برنامه ریزی کلان کشور، ریشه در میراث وابسته گذشته به نظام سلطه دارد. بررسی آثار منتشر شده از سوی سازمان برنامه و بودجه، وزارت برنامه و بودجه و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و یا هر نام دیگری که در امر برنامه ریزی کلان کشور نقش داشته اند ظاهرا همان مسیر گذشته قبل از انقلاب اسلامی را ادامه داده اند و نتوانسته اند مدلی از برنامه ریزی متناسب با آرمان ها و ارزش های اسلامی و انقلابی را طراحی، ارائه و اجرا کنند. گویی روش برنامه ریزی تحت تاثیر پیش فرض های دینی و انقلابی قرار ندارد. نمی توان با روش برنامه ریزی مبتنی بر سرمایه داری اومانیستی، عدالت اجتماعی بر پایه معارف اسلام، قرآن و اهلبیت علیهم السلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را در جامعه اسلامی ایران پیاده کرد. مسوولان برنامه ریزی کلان کشور، قوای سه گانه و نهادهای نظارتی به این امر حیاتی که هر شیوه برنامه ریزی به پیاده سازی اصول موضوعه و پیش فرض ها و جهان بینی خود در جامعه می پردازد، بی توجهی کردند یا امر مهم روش برنامه ریزی را بدیهی انگاشتند. بگذاریم و بگذریم که سرنوشت مردم و جمهوری اسلامی ایران، مجالی را برای مقصریابی در این زمینه باقی نگذاشته است.

کژراهه سوم- ناکارآمدی برنامه ها
طی نیم قرن گذشته، انواع و اقسام برنامه ها و طرح های جامع و غیرجامع، چشم انداز بیست ساله، سیاست های کلان موضوعی، استراتژیک و غیراستراتژیک، انواع اسناد ملی موضوعی، طرح توسعه پنج ساله، عملیاتی و غیرعملیاتی، برنامه های سالانه، قوانین، ضوابط و مقررات مصوب و غیرمصوب با هدف گذاری های کوتاه، میان و بلندمدت با صرف هزینه های بسیار، ارائه و اجرا شده است. ضمن تقدیر از همه اقدامات دلسوزانه ای که صورت گرفته، باید گفت که چند ده برنامه و طرح ارائه و اجرا شده بر مشکلات اساسی کشور غلبه نکرده است. چرا در کشور ما طی یکصد سال گذشته، تقریبا هیچ برنامه مدون اداره کشور به اهداف تعیین شده از پیش نرسیده است؟ چرا تقریبا همه پیش بینی های برنامه ای در کشور همواره با تاخیر و تعجیل مواجه می شود؟ چگونه است که کشور هیچ گاه به جایی که بنا بوده است به آن برسد، نمی رسد؟ چرا نرسیدن به اهداف در برنامه ها و مصوبات قانونی کشور برای مردم عادت شده است؟ چرا پروژه ها در اواسط کار و بطور ناگهانی کنترل ناپذیر می شوند و نهایتا بدون آنکه دلیل آن دانسته شود به جای ناخواسته ختم می شود؟ چرا همواره در برآورد اولیه هزینه مالی و اجتماعی انجام پروژه های بزرگ، اشتباه می شود و پروژه ها با چند برابر برآورد اولیه و با قید چندین متمم به پایان می رسد؟ چرا بسیاری از قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی اصلاح قوانین گذشته است؟ به آرمان های بسیار مهم و والایی معتقدیم. به علت شدت اعتقاد، جایگاه آرمان ها را تا حد اهداف کیفی و کمی و در برخی موارد سیاست های اجرایی فروکاسته ایم. آرمان ها، انگیزه بخش، امیدآفرین و نشانگر جهت گیری های کلان کشورند. متاسفانه باید اعتراف کرد که در تله آرمان های خود گیر افتاده ایم! در برنامه ریزی های کشور آرمان ها به درستی تبدیل به چشم اندازها، اهداف بلند و میان مدت نمی شوند. در برنامه ریزی های مصوب کشور دچار نوعی ساده انگاری و ساده لوحی است؟ کتابچه برنامه های مصوب و قانونی توسعه کشور، فقط زینت بخش قفسه های کتابخانه یا کشوهای میزهای مدیران اند و از برنامه و برنامه ریزی نه در مقام عمل بلکه در مواقع ضروری استفاده ابزاری می شود! از قوانین به عنوان زینت المجالس و جوری جنس داشبورد مدیریت کلان کشور و نه به عنوان چراغ راه استفاده می شود! میراث به جای مانده از اداره امور کشور که دست رنج و محصول نهایی توانمندی های مدیریتی کشور، از یک سو آرمان ها، چشم انداز، سیاست های کلان و اهداف فراوان محقق نشده و از سوی دیگر، انبوه برنامه ها و اقدامات مصوب ناتوان برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده در برنامه های قانونی کشور و روش های دوربرگردانی و الاگلنگی است! باید دانست که تکرار آرمان ها و گزاره های پایه مقدس در شعارها، سخنرانی ها و فضاسازی های تبلیغاتی، دلیل بر تحقق آنها نیست کما اینکه تاکنون نبوده است! حکایت برنامه ریزی و اداره کشور در چهار دهه گذشته، مانند کسی است که در شب تاریک بدون مهتاب، در اتاق تاریک بدون چراغ، با دقت و دلسوزی کامل و با شعارهای متعهدانه و مسوولانه و بر اساس برنامه ریزی قبلی و با صرف هزینه های فراوان به دنبال گربه سیاه رنگی می گردد که اصلا در آنجا نیست؟ نمی توان برای پرسش نادرست، پاسخی درست یافت یا بافت یا تراشید. «راه» دارای نشانی غلط، هرگز به مقصد نخواهد رسید حتی اگر صد بار هم طی شود. کار از شستن چشم و دوباره نگاه کردن گذشته! باید سر و صورت و دست و پا را هم شست. باید غسل برنامه ریزی کرد. «راه» پیچیده و بس طولانی است که از سوی ساده اندیشان و سطحی نگران، ظرایف و دقایق آن قابل شناسایی نیست! گزاره های تکراری و ناکارآمد گذشته توانایی تحلیل نشانه های «راه» حقیقی پیشرفت ایران اسلامی و حل مشکلات زندگی مردم را نداشته و ندارند که اگر می داشتند هم اکنون مردم نباید شاهد هیچ مشکلی در کشور بودند!

کژراهه چهارم- برنامه¬ریزی ایستا
تمامی برنامه ریزی های انجام شده در یکصد سال گذشته، مبتنی بر تفکر سنتی، نیوتنی و لاپلاسی است که اساسا اداره امور را بر سیستم ایستا و مکانیکی پایه گذاری می کند و همه جزئیات پدیده را قابل اندازه گیری و قابل پیش بینی دقیق می داند. اصل قطعيت لاپلاس بيان مي كند كه به شرط در دست داشتن قوانين حاكم بر رفتار يك سيستم مي توان با اطلاع از شرايط اوليه، رفتار سيستم را بعد از يك زمان معلوم پيش بيني کرد. با معين بودن قوانين يك سيستم و داشتن شرايط اوليه، رفتار سيستم در زماني معين قابل پيش بيني است. همه انگاره ها در برنامه ریزی جزءنگر، خطی یا نیوتنی بر اساس روابط عليت خطي بين گذشته و آينده شكل مي گيرد. چشم انداز بیست ساله، سیاست های کلی، برنامه های توسعه پنج ساله توسعه و سالانه کشور از نمونه های برنامه ریزی سنتی است که برای جامعه انسانی در برابر گزاره های خطی نگاشته شده در سند برنامه هویت مستقلی قایل نیست و لزوما عین واژگان موجود در برنامه های و اسناد فرادست بطور قطعی اجرا می شود و باید بشود! در حالی که بر اساس منابع علمی معتبر و گزارش های دستگاه های مسوول در برنامه ریزی کشور، تجربه چهل ساله گذشته بیانگر حقیقت دیگری است که تقریبا همه برنامه ها در تحقق اهداف از پیش تعیین شده خود ناکام بوده اند. برخی علل شکست برنامه ریزی بر اساس سیستم ایستا و جزءنگر شامل موارد زیر است:
الف) پیچیدگی محیط
ب) خصوصیات سازمان های فعال، پویا، زنده، انسانی و اجتماعی
پ) عدم شناخت پیچیدگی ها با تقلیل کیفیت ها و مفهوم ها به کلیات و مصداق ها
ت) افزایش بحران با استفاده از روش های تقلیل گرایانه
ث) عدم امکان پیش بینی های صحیح تحولات (بویژه در بخش های اجتماعی و اقتصادی)
ج) عدم توجه به چگونگی تامین مالی و بازتاب های اقتصادی طرح
چ) عدم عنایت به نقش مردم و خواست های آنان در شکل گیری طرح
ح) بی توجهی به عوامل موثر در عدم تحقق طرح ها و برنامه ها
خ) عدم توجه به تحولات و تغییرات ایجاد شده در طول اجرای برنامه

https://siasatrooz.ir/vdcdkk0f9yt0fj6.2a2y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی