اقدام کنگره آمریکا در تمدید دوباره تحریمهای ۱۰ ساله علیه ایران موسوم به داماتو (isa) این روزها به یکی از اصلیترین محورهای محافل رسانهای و سیاسی جهان مبدل شده است. حداقل فایده این طرح برای آمریکاییها آن بوده که افکار عمومی را از بحرانهای داخلی آمریکا از جمله اعتراضهای مردمی به ساختار سیاسی و انتخاباتی حاکم براین کشور و البته سرکوب گسترده این اعتراضها به بیرون از آمریکا معطوف ساخت. بحرانی که یک رسوایی برای دموکراسی ادعایی آمریکا بود.
در کنار این مسائل یک نکته قابل توجه در قبال اقدام ضد ایرانی کنگره وجود دارد و آن اینکه محافل رسانهای و سیاسی آمریکا ادعا دارند که از یک سو این مصوبه برخلاف برجام نیست و از سوی دیگر جان کری وزیر خارجه آمریکا میتواند از اختیارات خود استفاده و بندهایی از آن را که شامل مسائل هستهای میشود اجرایی نسازد. به عبارتی آمریکاییها با این ادعاها برآنند تا چنان وانمود سازند که پایبند به برجام هستند و اقدامی غیر قانونی صورت ندادهاند.
این ادعاها در حالی مطرح میشود که در قبال آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه این مصوبه با هر عنوانی که باشد زمینهساز آن خواهد بود که شرکتهای آمریکایی و شرکتهای اروپایی که بسیاری از سهام آنها در اختیار آمریکاییهاست از مراودات اقتصادی با ایران خودداری نمایند که خود نوعی اعمال تحریم است که فرقی میان هستهای و غیرهستهای ندارد. دوم آنکه تصویب این قانون یعنی زمینهسازی برای تحریمهای آینده علیه ایران؛ چنانکه نزدیکان ترامپ رئیس جمهور آتی آمریکا رسما اعلام کردهاند که سیاست آمریکا افزایش تحریمها و فشارها بر ایران است.
روند تحولات نشان میدهد که آمریکا در دوران ترامپ اجبارا باید به سمت انزوای درونی برود درحالی که هژمونی جهانی خود را نیز در ظاهر حفظ نماید. آمریکا توان استفاده از قدرت سخت و نرم را ندارد لذا باید مولفه دیگری برای ایجاد اجماع داخلی و همراه سازی جهانی با خود در پیش گیرد. مصوبات کنگره در قالب تحریمها علیه کشورهای دیگر در کنار اقدامات دستگاه قضایی برای اعمال فشار بر کشورها (مانند دهها حکمی که علیه ایران برای بلوکه کردن داراییهایش صورت گرفته) حربه آمریکا برای نشان دادن داشتن دشمن بیرونی به مردم آمریکا و نیز ابزاری برای فشار بر کشورهای دیگر است.
آمریکا در محاسبات خود امید دارد تا از ابزار تحریمهای گسترده هر دو هدف را محقق سازد تا هم از فروپاشی درونی جلوگیری نماید هم کشورها را به امتیاز دادن وادار سازد. محور اصلی این اقدامات نیز باج دادن ایران و روسیه و چین به آمریکا در غرب آسیا است که جمع شدن نیروهای نظامی این کشورها از منطقه و امتیاز دادن بویژه در عراق و سوریه محور این تحرکات است.
بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که در دولت بعدی آمریکا تحریمهای سنگینتری علیه ایران وضع خواهد شد و راهکار مقابله با آن نیز آن است که واکنشی قاطع در برابر تمدید داماتو داشت که آمریکا بداند که ابزار تحریم پاسخگو نخواهد بود و هر حرکتش با واکنشی تند همراه خواهد بود. باید در نظر داشت آمریکا توان ایجاد اجماع جهانی و نیز اجرای گزینه نظامی ندارد لذا با واکنش قاطع و جامع در برابر داماتو میتوان به مقابله با تحریمهای بعدی آمریکا اقدام پیشدستانه داشت.
آمریکا در اواخر دوران اوباما در حال اجرای سیاست حمله پیشدستانه به دشمنان آمریکاست که در قالب تحریمها صورت میگیرد پس باید قبل از آمدن ترامپ به مقابله با تحرکات آمریکا پرداخت و به آمریکا نشان داد که نمیتوان از ابزار تهدید استفاده کرد و به عبارتی با اقدام قاطع باید مقابله پیشدستانه با سیاستهای ضد ایرانی دوران ترامپ داشت.
سوم آنکه حتی اگر این قانون تصویب شده از سوی اوباما وتو شود که دور از انتظار است، با توجه به فضای رسانهای که در جهان ایجاد شده زمینهساز ایرانهراسی و نهایتا دوری کشورها و شرکتها از مراودات با ایران میشود که این خود یعنی نوعی تحریم. سیاستی که آمریکاییها بعد از امضای برجام به کرات استفاده کرده و با واژه تحریمهای غیرهستهای ایران پا برجاست و یا اینکه تحریمها در صورت بیتعهدی ایران سریعا بازگردانده میشود، پروژه ایرانهراسی را اجرا کردهاند.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که اقدام کنگره از سوی اوباما چه وتو شود چه امضا شود تفاوت چندانی در اصل موضوع نمیکند و آمریکا با نقض برجام سیاست تحریمها علیه ایران را صورت داده است. سران آمریکا با ادعاها و شعارهای ظاهری همچون حق جان کری و یا پایبندی اوباما به بندهای هستهای لغو تحریمها نمیتوانند اصل ماجرا یعنی تشدید تحریمها علیه ایران را پنهان سازند. به قولی کوچه پنهانسازی و کتمان حقیقت بنبست است و آنها راه فرار ندارند.