محمدرضا عارف شخصیتی بود که در سال ۹۲ سعی داشت به عنوان یک واسطه وارد فضای رقابتی برای ریاست بر قوه مجریه بشود. به هرحال افتضاح اصلاحطلبان در سال ۸۸ و کشاندن نظام به لبه پرتگاه و به تعبیر رهبر انقلاب فتنه غلبه بر رای مردم، سبب شده بود که جناح چپ پایش را از دایره نظام بیرون بگذارد و طبیعتا دچار یک کمای طولانیمدت شده بودند.
اما سال ۹۲ فرصتی بود تا آنها با استفاده از مهرههای میانهروی خود اقدام به بازیابی جریان سیاسی متبوعشان کنند و بخواهند دوباره به آغوش دستگاههای قانونی کشور برگردند. کاندیداتوری دکتر عارف هم از همین تفکر نشأت میگرفت.
اما درست چند روز مانده به انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲، یک اتاق فکر پشتصحنهای تصمیمات جالبی گرفت. اینکه اولا کاندیدای مشخص اصلاحطلبان کنار بکشد، دوم آنکه یکی از کاندیداهای ائتلاف اصولگرایان برخلاف قول و قرارها و مرامنامه ائتلافشان، کنار نکشد تا اینگونه جریان اصولگرایی دچار تعدد کاندیدا شود و آقایان هم بتوانند از این جناح (به خاطر برخی مسائل) انتقام بگیرند و هم کاندیدای مورد نظر خودشان را برنده انتخابات ببینند.
خالی کردن پشت دکتر عارف، از همان روزها باعث دلخوری وی شد. موضوعی که در بیانیه انصرافش به وضوح قابل رویت بود و او تنها به خواست رئیسجمهور اسبق کنار کشید و مشخص نشد، این کنار رفتن به سود چه کسی بود: «براساس منشور اخلاق انتخاباتی منتشر شده توسط اینجانب، خود را متعهد به رعایت اخلاق و انجام تعهداتم میدانم. لذا با عنایت به نظر صریح جناب آقای... و تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاست جمهوری، انصراف خود را از ادامه رقابتهای انتخاباتی اعلام میدارم... از مردم همراه سرافراز ایران صمیمانه میخواهم با حضور پرشور در انتخابات ۲۴ خردادماه، عزت و بقای جمهوری اسلامی و عظمت ایران و خلق حماسه سیاسی را تداوم بخشند.»
برخلاف اظهارنظر برخیها مبنی بر اینکه نام نبردن عارف از کاندیدای خاص به خاطر منع قانونی بود، اما تاریخ امضای بیانیه و فاصله چهار روزه با انتخابات نشان میداد که تنها دلخوری میتواند دلیل این نوع بیانیهنویسی و اعلام انصراف باشد.
از همان زمان، معاون اول دولت هشتم تصمیم گرفت عزمش را برای ریاست مجلس دهم جزم کند. بنیاد امید ایرانیان را راهاندازی کرد و به شکلی کاملا جدی مشغول فعالیت شد. حتی به پیشنهادها، تعارفات و به قول معروف «بفرما»ها برای ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مصلحت نظام، ریاست فلان دانشگاه و حتی قبول مسئولیت در دولت یازدهم هم پاسخ منفی داد تا آنچه در سر میپروراند را عملی کند.
عارف از همان نیمه سال ۹۲ برای انتخابات مجلس شورای اسلامی برنامه داشت و میخواست آنقدر قوی بشود که دیگر کسی نتواند او را کنار بزند.
در فضای پیش از انتخابات اسفند سال گذشته، عارف یکی از فعالترین چهرههای سیاسی بود. سفرهای استانی او و رایزنیهای مختلف برای بستن فهرست ائتلاف مورد نظرش، از او چهرهای مصمم ساخته بود که اینبار آمده بود تا هم بماند و هم بر کرسی ریاست تکیه بزند.
اما او باز هم بازیچه شد. به ظاهر فهرستی در تهران و برخی استانها رای آورد که سرلیستش نام عارف نوشته شده بود، اما همه آنها که از سرِ نام ائتلاف او به مجلس رفتند، برنده شدند، جز خودش.
عارف که حتی در سفر استانی رئیس دولت یازدهم به استان یزد، هم همسفر روحانی بود و هم در محل سخنرانی کنار دستش، فکر میکرد که اینبار دولتمردان به سبب جبران لطف او در انتخابات خرداد ۹۲، پشت او میایستند و برای ریاستش لابی میکنند. اما همه آن صحنهها گویی نمایشی بود که خیلی زود پردهاش پایین میافتاد و تمام میشد.
خیلی زود خرداد ۹۵ آمد و اینبار که عارف برای ریاست مجلس، آماده شده بود، با یک غافلگیری از پیش مشخص شده مواجه شد. شکست در برابر رقیبی که اتفاقا او هم به مانند روحانی عقبهای از جریان و جناح رقیب داشت. نتایج رایگیری برای رئیس موقت آنقدر معنا و مفهوم داشت که او را نه تنها از صرافت کاندیداتوری برای ریاست مجلس بیندازد که انگیزهای برای نشست روی صندلی ریاست هیچ کمیسیونی را هم نخواست و حتی به تعارف «مرکز پژوهشها» هم پاسخ منفی داد.
همین چند روز پیش منتخب اول تهران و رئیس فراکسیون امید مجلس در دیدار با اعضای حزب ندا گلایههایش را علنی کرد. «در فعالیتهای تشکیلاتی باید بر تصمیمات جمعی تعصب داشته باشیم و پایبندی خود را به تصمیمات نشان دهیم. متأسفانه به خاطر عدم رشدیافتگی در فعالیتهای تشکیلاتی بعضا به تصمیمات اتخاذ شده، پایبند نیستیم و این آسیب جدی به فعالیتهای تشکیلاتی و سازمان یافته میزند.»
این حرف گلایه واضح منتخب اول تهران از افرادی بود که با لیست او به مجلس راه یافتند و به سمت دیگری «غش» کردند.
او درباره فرآیند طی شده در بحث انتخابات هیات رئیسه مجلس و انتخابات هیئت رئیسه کمیسیونهای تخصصی هم معتقد است: «اگر برخی کملطفیها از جانب کسانی که در ائتلاف امید بودند، صورت نمیگرفت، بهتر به هدف خود میرسیدیم و به همین دلیل گلایههای جدی در این خصوص وجود دارد که در زمان مناسب مطرح خواهد شد. در ائتلافی که در فرایند انتخابات مجلس دهم صورت گرفت، حضور برخی افراد در لیست امید هزینههایی برای ما درپی داشت ولی به جهت احترام به ائتلاف و ارائه لیست واحد این هزینهها را متقبل شدیم.»
هرچند عارف معتقد است که «عارف چه کسی است که بخواهد قهر کند یا بیانگیزه باشد؟» اما واقعیت نشان میدهد که اتفاقا مرد موسپید کرده عرصه سیاست، اینبار خستهتر از همیشه است. کسی که نزدیک به ۳ سال برای مجلس دهم تلاش کرد، حالا تنها روی یکی از صندلیهای معمولی بهارستان مینشیند و آنها که برایش شعار «عارف پاینده، رئیس مجلس آینده» میدادند هم خیلی زود فراموش کردند که چطور با مردم معتدل جناح چپ بازی کردند.
حالا دستهای خالی عارف بیش از هر زمان دیگری توی ذوق میزند و نشان میدهد آنها که به دروغ زیر پرچم او ایستادند، فقط از او پلی ساختند برای اینکه بتوانند به بهارستان برسند. میثاقنامه و جلسات مستمر و... هم فقط نمایشی بود و بس. این دومین تجربه تلخ مردی بود که فکر میکرد جریان اصلاحات و اعتدال پشت او میایستند، اما چنین نشد و خیلی زود مشخص شد او باز هم نقش یک واسطه را ایفا کرده و دیگر کارکردی ندارد. مشخص شد، دکتر عارف، مسیر سه سال قبل را دوباره طی کرده و باز هم به همان بنبستی رسیده که در خرداد ۹۲ با آن روبهرو شده بود. حالا اگر صحبت از پیروزی در تهران، یا موفقیت گفتمان و یا امیدواری به آینده است، باید آن را به حساب تعارفات و دیالوگهای مرسوم و معمول سیاسی گذاشت.
کاش مردی که در تاریخ این سالهای انقلاب نقشی پررنگ داشته و اتفاقا برخلاف برخی از همجناحیهای خود (که پا را از دایره قانون بیرون گذاشتند و حتی در مقابل نظام هم ایستادند) همچنان جزو نیروهای خدوم نظام اسلامی تلقی میشود، به این بیندیشد که بیش از این فریب جریانی را نخورد که هیچگاه بر عهد و پیمان خود استوار نبوده و اگر امری قانونی هم به ضررشان باشد، به روی آن به سادگی پا میگذارند. چه رسد به آنکه پای داد و ستدهای سیاسی در میان باشد. این بار تجربهای گرانسنگ برای عارفِ اصلاحات بود که بیش از گذشته مراقب باشد تا فریب همفکران به ظاهر دوست خود را نخورد.
ایمان شریعتی