یکم: آتش عطش!
اگر شتابزدگی عطشناک برخی مقامات داخلی برای ورود به عرصه انتخابات را ناپسند اما طبیعت تشنگان قدرت بدانیم، تلاش بیگانه برای دمیدن در این آتش عطش را باید با حساسیت دنبال کنیم.
نوشتم «ناپسند» زیرا قرار است ما بر مسلک سید شهیدان هفتم تیر، شیفتگان خدمت باشیم نه تشنگان خدمت. اگر خوب خدمت کنی؛ مردم برای پایداری حضورت در صحنه، صف میکشند و لازم نیست مردم را برای رأی دادن به خود به زحمت به صف کنیم.
اما به هر روی مهار جاهطلبی آسان نیست. که بزرگان دین، فرمودهاند؛ «آخِرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الْجاه; آخرین چیزى که از محبت دنیا از قلب مؤمنان راستین خارج مىشود، جاهطلبى است» (حضرت آیتالله مکارمشیرازی. اخلاق در قرآن. ج ۳. جاهطلبی. ص۲)
اما «ناپسندتر» تلاش بیگانگان برای ورود زودهنگام به عرصه انتخابات و غفلت مقامات ما از ترفندهای آنان در این تلاش و کوشش است.
دوم: مسلسل شبهات
هنوز ماهها به اسفند داغ امسال، مانده و قرار است زنگ انتخابات در آخرین مهلت استعفاها در اواخر خردادماه، به صدا درآید. اما رسانههای بیگانه، «مشتی رند» را زر و سیم دادهاند تا انبوهی از شبهات را مسلسلوار بر پیکر «نهاد انتخابات» بکوبند.
گفتارهای دولتیها و طرحهای مجلسیها هم گاه گرفتار برخی غفلتها میشود و فرصتها را برای بیگانه مهیا میسازد تا لا به لای اخبار و گزارشهای خود این شبهات را باز تولید کنند؛ کلید واژههای «فقدان آزادی انتخابات»، «شبهه دور»، «ایجاد تردید در سلامت انتخابات»، «خدشه زدن بر نظارت مؤثر و کارآمد (استصوابی)» و ... مدام در گزارشهای و گزارههای خبری رسانههای بیگانه تکرار میشود.
سوم: انتخابات
مردم کشورهای انگلیس، اسکاتلند، ایرلند شمالی و... در حالي خود را برای انتخابات پارلمان پادشاهی متحده انگلیس آماده میكردند كه تمرکز بنگاه سخنپراکنی بیبیسی به انتخابات ایران، گویی جدیتر است! انتخابات ایران اسفند آتی و انتخابات انگلیس براي پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت در سالروز دفن «بابی ساندز» برنامهريزي شده بود.
بابی ساندز در ایران، شخصتی شناخته شده و در تهران فرد مشهوری است. او مکانیک جوانی بود که از ۱۸ سالگی گرفتار دادگاههای انگلیس شده بود. ابتدا به ۵ سال حبس و بعد به ۱۴ سال حبس محکوم شد.
وقتی اعتصاب غذا را آغاز کرد، کشیشانی سراغ او آمدند تا او را نصیحت کنند. اما شعار او این بود؛ «به جای اینکه به من فشار بیاورید که دست از اعتصاب غذا بردارم بروید از دولت انگلیس بخواهید که دست از سر ما بردارد.» این جوان ایرلندی در راه مبارزه با استیلای انگلیس بر کشورش با تحمل رکورد ۶۶ روز اعتصاب غذا، نهایتاً در سن ۲۷ سالگی و در اریبهشت ۱۳۶۰ در زندان درگذشت.
دولت پادشاهی، کوشید مرگ بابی ساندز، را توجیه کند. گزارش پزشکی قانونی، مرگ او را «خودکشی» نامید. اما خبر مرگ او بازتاب گستردهای در رسانههای دنیا و نیز ایران داشت. روزنامههای تهران تیتر زدند؛ «ایرلند یکپارچه آتش و خون شد» مقامات و نهادهای مختلف کشورمان پیامهای تسلیت برای خانواده او فرستادند. «محمد هاشمی»، مشاور سیاسی شهید رجایی نخستوزیر وقت اعلام کرد؛ «جمهوری اسلامی ایران در مراسم تشییع جنازه بابی ساندز چریک قهرمان و مبارز ایرلند که جان خود را فدای استقلال میهن خویش کرد، شرکت میکند.»
پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۰، آیین خاکسپاری او در اجتماعی ۱۰۰ هزار نفری در ایرلند برگزار شد و همزمان با آن اجتماعات و تظاهرات متعددی در اغلب شهرهای ایرلند تشکیل شد. البته لندن اجازه نداد «عبدالرحیم گواهی» سفیر وقت ایران در سوئد و نماینده اعزامی به این مراسم برسد و صدور ویزای او را به تعویق انداخت.
چهارم: ردّ صلاحیت!
بیبیسی و انگلیس برای فتنهگران در ایران، سابقه دلسوزی مهربانتر از مادر دارد. رسانه ملکه استعمار، از هماکنون برای ردّ صلاحیت آنها، مشغول بافتن لاطائلات است تا شاید افرادی که طبق قانون، شرایط حضور در انتخابات را ندارند، موجّه جلوه دهد و راه ورود آنها به «خانه ملت» را باز کند.
بنابراین یادآوری ردّ صلاحیت بابی ساندز به آنها در سال مرگ او و در آستانه انتخابات انگلیس، جالب خواهد بود. در بهار ۱۳۶۰ «فرانک ماگویر» از نمایندگان ایرلند در پارلمان پادشاهی متحده درگذشت. مردم ایرلند فوراً «بابی ساندز» را به عنوان عضو پارلمان انتخاب کردند. اما دولت پادشاهی او را بعد از این انتخاب مردمی، «ردّ صلاحیت» کرد. دولت پادشاهی لندن، در ادامه برای اینکه افرادی چون او اساساً امکان ورود به عرصه انتخابات را نیابند، «قانونی» جعل کرد تا «جمهوریخواهانی» که سابقه زندان داشتهاند، دیگر داوطلب محسوب نشوند! البته ایرانیان، بابی ساندز را برگزیدند! نام خیابان مجاور سفارت انگلیس که تا آن زمان «چرچیل» نام داشت به «خیابان بابی ساندز» تغییر یافت.
اقدام جالبی که شخصیتهای ایرلندی را به شگفتی واداشت؛ «برندن مکفارلین» همسلول او میگوید: «ما در زندان کاملاً از دنیا بیاطلاع و منزوی بودیم و اخبار بیرون زندان به سختی به ما میرسید. اما حمایت ایرانیان از اعتصاب غذای ما خیلی شگفتانگیز بود. ما همیشه قدردان حمایت معنوی ایرانیان هستیم. واقعاً قابل تقدیر است که ایرانیها اسم خیابان چرچیل را تغییر دادند و آدرس سفارت انگلیس در ایران به «تهران. خیابان بابی ساندز» تغییر کرد.»