طبس، از آن واژههايي است كه براي دولتمردان امريكا معناي تلخي دارد، هرچند كه خرماي آن منطقه كويري كام خيليها را شيرين كرده است.
كوير زيباي طبس همان جايي است كه هنوز كه هنوز است براي امريكاييها زيبا نيست. جايي كه چنگالهاي عقاب در آن فرو رفت و بر روي عمليات كاملا دقيقشان خاك مرگ پاشيده شد.
اينقدر سخت گذشته است بر دولتمردان امريكايي كه هيلاري كلينتون، به عنوان سياستمداري كه در آن دوره مسئوليتي نداشته، در كتاب خاطراتش عمليات نافرجام طبس را يك فاجعه، يا يك حادثه تلخ ميداند، ميتوان فهميد آنها به اين زوديها معجزه شنها را فراموش نميكنند. اما عجيب آنجاست كه آنها بعد از آن و تا همين الان هم از گزينه نظامي عليه ايران حرف ميزنند.
گويي شنهاي طبس هنوز در چشم دولتمردان امريكايي است و نميتوانند خوب ببينند. نميتوانند ببينند ايران امروز، حتي با ديروز و يك سال قبلتر هم فرق دارد. حالا ديگر مثل گذشته نيست كه رئيسجمهور وقت و فرمانده كل قوا جاسوس امريكاييها باشد. زماني نيست كه بنيصدر دستور بمباران غرامتهاي طبس را بدهد. امروز روزي نيست كه منتظرالقائمها را از ما بگيرند. امروز ايران اسلامي براي مستكبران دنيا غيرقابل پيشبيني است. خيلي وقت است كه ديگر زير بار حرف زور نميرويم.
حالا توان دفاعي و موشكي ايران آنقدر بالاست كه دشمنان مجبورند در چيدمان گزينههاي روي ميزشان تجديدنظر كنند. ما شعار «ما ميتوانيم» را سرمشق قرار داديم و در مقابل همه تحقيرها، تحريمها و تخريبها ايستاديم و قد كشيديم و بزرگ شديم.
حالا آنقدر بزرگ شدهايم كه بزرگي ميكنيم. آنقدر بزرگ كه كدخداهاي ساختگي دنياي استكبار هم نميتوانند در مقابلمان بايستند. آنها بايد تعظيم كردن را ياد بگيرند.
اين كُري خواندنهاي كَري، اوباما، نتانياهو يا هركس ديگر هم ديگر معني ندارد. حرفهاي آنها شبيه جمله «من نميترسم» آدم ترسويي است كه در تاريكي و تنهايي گير كرده است. حالا ما «صياد» داريم، از جنس ايرانياش، اگرچه شيرازيمان را گرفتند. حالا دستپخت «طهرانيمقدمها» آمادهي آماده است.
حالا «آرش»، «شهاب»، «طوفان»، «فاتح»، «فجر»، «كوثر» و ديگران هستند و ما هم «قدر» همه آنها را ميدانيم.
ما شبيه ديروزمان نيستيم، اما هستيم! توان دفاعي ما مثل ديروز نيست. مثل سي و اندي سال قبل هم نيست. ما پرتوانتر از هميشهايم. پس شبيه ديروز نيستيم.
اما مردمان اين سرزمين مثل همان ديروز هستند. ايستاده و پابرجا. آماده دفاع از كيان اين سرزمين و نظام اسلاميشان. آنها كه براي اين مردم رجز «هل من مبارز» ميخوانند، ميدانند كه ايراني جماعت در ميدان عمل پاسخ ميدهد.
ميدانند ما اگر دربرابر شعارهاي از سر كمشعوريشان سكوت كردهايم، از ترس نيست. منتظريم تا زمانش برسد و اينبار ديگر خودِ همين مردم بر سرشان ابابيل ميشوند. اينبار ديگر عقاب را در طبس دفن نميكنيم، بلكه وقت پَركندن فرا ميرسد. اينبار هم دست خدا با همين ملت است.