از دیگر اهداف شبکه آقاخان، شناسایی و جذب استعدادهای درخشان کشورهای مسلمان و ارائه بورس به نخبگان آنان است تا به گفته مقامات این فرقه، در آینده بتوانند فرهنگ کشورهای مسلمان را منطبق با اقتضائات تمدن غرب و گفتمان مدرن شکل دهند. بخش فرهنگی شبکه آقاخان نیز اخیراً مسئولیت مرمت و بازسازی آثار تاریخی افغانستان و تاجیکستان را جهت نفوذ در افکار عمومی و نخبگان فرهنگی این دو کشور، تدارک دیده است. این فرقه همچنین همکاری و سرمایهگذاری گستردهای با «بنیاد راکفلر»، «بنیاد فورد»، «دانشگاه هاروارد» و شرکت «مایکروسافت» آمریکا، «وزارت تعاون و توسعه اقتصادی» آلمان، آلکاتل و «بوئینگ»، «بنیاد شل» انگلیس، «سازمان تعاون کلیساهای» هلند، «کانتون» سوئیس را دارد.
از سوی دیگر، فرقه آقاخان، با انتشار کتابچهای تحت عنوان «شبکه توسعه آقاخان» اقدام به تشریح تاریخچه و اهداف اقتصادی - فرهنگی و اجتماعی خود در میان بیش از پنجاه کشور و در قالب صدها شرکت و موسسه اقتصادی و فرهنگی نموده است که در بخشی از آن چنین آمده است: «شبکه توسعه آقاخان، متشکل از گروهی از سازمانهای غیرمذهبی، بینالمللی و خصوصی است که در جهت بهبود فرصتها و ارتقای شرایط زندگی مردم در مناطق در حال توسعه جهان، تلاش میکند که در این راستا سالانه حدود ۲۳ میلیون دلار فعالیتهای غیرانتفاعی را در دستور کار خود قرار داده است.
اخباریها (حدیثمداران)
شالوده و اساس تفکر اخباريها مبارزه جدي با روش اجتهاد و شیوههای اجتهادی میباشد و فلسفه وجودي آن مبارزه با اصولیگري بوده است.این نحوه گرایش حدیثمداری در مذهب تشیع سبب شد تا درقرن ۱۰ هجری شخصی به نام محمد امین استر آبادی به اشاره استادش میرزا محمد استر آبادی کتابی در اعتراض به اصولیان بنگارد.
وی در کتابش به علمای اصولی امامیه توهین میکند و آنها را متهم به بیخبری و کوتهاندیشی مینماید و همچنین آنان را به جرم ویرانگری دین و پیروی مخالفین محکوم مینماید! خط فاصل میان اصولیون و اخباریون از اینجا آغاز میشودکه استرآبادی، قابل فهم بودن قرآن و سنت را برای امت اسلامی انکار مینماید و آن دو را تنها در خور فهم امامان شیعه میداند! چنان که مینویسد: «بیشتر آیات قرآن نسبت به اذهان عمومی به صورت رمز و معما وارد شده است و همچنین بسیاری از سنن نبوی رمز گونه است و ما برای آگاهی از احکام نظری و شرعی که از آن بیاطلاع هستیم جز به طریق شنیدن از امامان راستگو راهی نداریم.
جای تعجب است که یک عالم اخباری و مسلط به احادیث ائمه چگونه از اخبار مزبور غفلت ورزیده و ادعا مینماید که فهم کتاب و سنت برای کسی جز معصوم ممکن نیست؟! مگر نه آن که در جوامع حدیث شیعه آمده است که امامان فرمودهاند: روایات منسوب به ما را با قرآن بسنجید، در صورتی که موافق با قرآن بودند، آنها را بپذیرید و اگر موافق نبودند، رد کنید؟ آیات قرآن اگر در خور فهم امت اسلامی نباشد و جز امامان کسی نتواند آن را دریابد از کجا میتوان فهمید که کدامین روایت موافق با قرآن است و کدامین با آن موافق نیست؟ و به قول مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان کتاب خدا حجت است و احادیث باید بر آن عرضه شوند و چگونه این کار ممکن است در صورتی که معنای آن به فهم در نیاید؟
آری تشخیص صحت و سقم حدیث، در مقایسه با فهم قرآن موضوعی فرعی است و همین مسئله در سنت رسولالله نیز صدق میکند و از این رو در اصول کافی از امام صادق روایت شده است که فرمودند: (چون حدیثی بر شما وارد شد و شاهدی از کتاب خدا یا از قول رسول خدا بر آن یافتید حدیث مزبور را بپذیرید و اگر نه کسی که آن را برایتان آورده سزاوارتر بدان است) به علاوه ادعای اینکه اکثر آیات قرآن بصورت رمز و معما برای مردم نازل شدهاند مخالف با نص قرآن شمرده میشود که میفرماید: (خدا آیاتش را برای مردم روشن مینماید، باشد که پند گیرند) و نیز ادعای اینکه سنت پیامبر معماگونه است و ما نمیفهمیم! نیز مخالف با این معنی میباشد که میفرماید: (و ما هیچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای ایشان روشن کند)
و بر این اساس فهم همه نصوص شرع برای مسلمین دشوار نبود و اصول فقه در دامن متفکران اسلامی پدید آمده، رشد پیدا کرده است و انگیزه این دانش جدید فهم و درک بهتر کتاب خدا و سنت پیامبر و حل مسائل تازهای بود که برای مسلمین پیش آمده است و مسلمانان در آن زمینهها به اجتهاد یعنی کوشش بسیار برای شناخت حکم شرعی نیاز پیدا کردند با این توضیح که احکامی چون: «اموال یتیمان را به ایشان بدهید» را مسلمانان به سهولت میفهمیدند و درک میکردند ولی گاهی مسائل جدید و تازهای پیش میآمد که لازم بود با تدبر بیشتر و تلاش فراوانتری حل شود.
بعد از سپری شدن دوران ائمه(ع) دانشمندان قدیم امامیه به علم اصول فقه، گرایش نشان دادند. اما این تمایل عمومیت نداشت و گروهی از آنان به روش محدثان سلوک میکردند و به احادیثی که در دست داشتند، قانع بودند. از جمله قدیمیترین فقهایی که شیوه محدثان را نپذیرفتند و به روش اصولی، مشی نمودند حسن بنعلی بنابی عقیل بود و سپس سیدمرتضی، محقق حلی، علامه حلی، زینالدین عاملی، بهاءالدین عاملی با حدیثگرایی دراستنباط احکام اسلامی مخالفت کردند.
اخباریون معتقد به قابل فهم بودن قرآن و سنت برای امت اسلامی به جز از طریق سخن معصوم نیستند ولیکن اصولیون به عکس اخباریون معتقد به قابل فهم بودن قرآن و سنت برای همه میباشند.
حمید رشادیان - تورج گیوری