سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۷
کد مطلب : 98089
بازخوانی نامه حضرت امام به آخرین رهبر شوروی و تحلیل آن در بیان رهبر انقلاب

فروپاشی، حاصل اعتماد گورباچفی

فروپاشی، حاصل اعتماد گورباچفی

۱۴ دی ماه سالروز ابلاغ نامه حضرت امام(ره) به میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی است.
حضرت امام خمینی(ره) پس از پایان جنگ تحمیلی، در دی‌ماه سال ۱۳۶۷ نامه‌ای را برای رهبر یکی از ابرقدرت‌های آن زمان نوشتند که مو به موی آن درست از آب در آمد.
شوروی کمونیستی از لنین تا گورباچف ۷ رهبر را به خود دید، لنین شوروی کمونیستی را شکل داد و گورباچف شوروی کمونیستی را از دست داد.
سرانجامی به جز فروپاشی تفکر کمونیستی متصور نبود، این پیش بینی دقیق در نامه حضرت امام(ره) هم به صراحت گفته شده بود، اما به چه شرایط و وضعیتی پس از فروپاشی دچار شود مهم است. گرایش به آمریکا و پذیرش اقتصادی سرمایه‌داری شوروی را از هم پاشید.
میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پس از گذشت ۲۵ سال از زمان دریافت نامه رهبر کبیر انقلاب اسلامی، همچنان در این اندیشه است که چرا رهنمودها و توصیه‌های روشن و آگاه کننده حضرت امام(ره) را نپذیرفت و عمیق‌تر به آنها نگاه نکرد تا از یک فروپاشی که می‌توانست با گرایش به مذهب و معنویت سرنوشت بسیار بهتری را برای خود رقم بزند جلوگیری کند.
اما غرور و تکبر باعث شد تا پیام اصلی حضرت امام به دل سران شوروی نرسد و فروپاشی آنها به دست رقیب دیرینه یعنی آمریکا رقم بخورد و بسیاری از جمهوری‌های شوروی سابق به دامن آمریکا و غرب پناه ببرند.
میخائیل گورباچف پس از گذشت ۱۲-۱۰ سال از ابلاغ نامه رهبری کبیر انقلاب اسلامی، خطاب به خبرنگاری که به دیدارش رفته بود، گفت« افسوس می‌خورم و‌ای کاش آن روز از نامه امام(ره) درک بهتری داشتم تا شوروی به این روز نمی‌افتاد.
بخش‌هایی از نامه حضرت امام (ره) که هیأت اعزامی متشکل از آیت‌الله جوادی آملی، محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی دباغ به گورباچف ابلاغ کردند، می‌تواند محتوای آن را برای مخاطب امروز روشن کند.
«باید به حقیقت روآورد، مشکل اصلی کشور شما، مسأله مالکیت، اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده، یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.»
«برای همه روشن است، از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد، چراکه مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، مکتبی است مادی و با مادیات نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری درغرب و شرق است، به درآورد.»
«با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری‌های شوروی، نشان دادید که دیگر این‌گونه فکر نمی‌کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه، استوار کرده است، مخدر جامعه است؟! آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است، مخدر جامعه است؟»!
حضرت امام(ره) در بخش پایانی نامه نوشته‌اند: «صریحاًاعلام می‌کنم، جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بزرگ ترین و قدرتمند ترین پایگاه جهان اسلام، به راحتی می‌تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پرنماید و درهر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است وآن را محترم می‌شمارد.»
رهبر شوروی بعد از شنیدن متن امام خمینی، شروع به جواب دادن کرد. چکیده پاسخ‌های گورباچف به نامه امام اینگونه است:
«از فرستادن نامه امام خمینی تشکر می‌کنم.
در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد...مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می‌داریم...ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم...من قبلاً گفتم با داشتن ایدئولوژی‌های مختلف می‌توان با حسن همجواری در کنارهم زندگی کرد.»
تنها پس از چند ماه از ابلاغ نامه حضرت امام(ره) به گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی، این ابرقدرت ار هم فروپاشید. البته پیش از آن ادوارد شوارد نادزه وزیر خارجه شوروی پاسخ گورباچف را برای رهبر کبیر انقلاب آورد.

تحلیلی روزآمد از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره فروپاشی شوروی
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نزدیک ۷سال پس از پایان عمر کشور شوراها، تحلیلی مفصل از ماجرای فروپاشی ارائه می‌دهند. فضاسازی تبلیغاتی غربی‌ها در یکسان انگاری شرایط کشور با دوران بحران شوروی، علت این تحلیل است. فضاسازی مرموزانه‌ای که خبر از اهداف آشکاری می‌دهد. پروژه شوروی برای مقابله با جمهوری اسلامی پیشنهاد شد. «طرّاحان این قضایا که نشستند خودشان بریدند و خودشان دوختند، برای جمهوری اسلامی نیز چنین خوابی دیده اند.»
برای نمونه، هفته‌نامه هفتگی تبلت چاپ لندن، در شماره ۲۸ ژوئن ۱۹۹۷ (۷ تیر ۱۳۷۶)، مقاله‌ای منتشر کرد که تلاش داشت، رئیس‌جمهور منتخب وقت را با گورباچف مقایسه کند. این مقاله مدعی بود که «ایران از گورباچف خود استقبال کرد.» این قبیل تحلیل‌ها، از یک سو قصد داشت در فضای جدید سیاسی ایران، شرایط لازم برای خواسته‌ها و آرزوهای خود را ولو با تفاسیر تحمیلی فراهم کند و از سویی دیگر هم برخی نیروهای داخلی متمایل به خود را راهنمایی و تقویت کند. قرار بود «اصلاحات» به معنایی تأویل شود که پروسترویکای گورباچفی را یادآوری کند. نشریات روشنفکرانه ایرانی از همان بحبوحه فروپاشی به دنبال این تأویلات بودند. در مقابل هم برخی نشریات انقلابی به مطالعه انتقادیِ این تأویلات پرداختند.
رهبر انقلاب همان موقع این گمانه زنی‌ها را برای تجربه «الگوی فروپاشی شوروی» در ایران منتفی دانستند. ایشان وضعیت جمهوری اسلامی با شوروی سابق را از پنج جهت، «متفاوت» ارزیابی کردند: ۱) رئیس‌جمهور ایران، مانند دبیرکل حزب کمونیست نیست. ۲) اسلام، کمونیسم نیست.
۳)جمهوری اسلامی، دیکتاتوری پرولتاریا نیست، ۴) ایران یکپارچه، تشکل سنجاق شده سرزمین‌ها نیست، ۵) رهبری دینی و معنوی ایران، رهبری حزبی کمونیستی نیست.
اما این وضعیت متفاوت به معنای آن نبود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، هرگونه تلاش و امیدواری در میان دشمن برای تحقق و تحمیل تفسیر گورباچفی از ایران را منتفی بنگارند. به ویژه در فضایی که قرار بود «جنگ سرد»ی جدید برای مردم جهان جاانداخته شود؛ جنگ سردی که رقیب آن دیگر شوروی نبود، بلکه «اسلام» در کانون آماج آن گنجانده شده بود.
«وزیر خارجه یکی از همین کشورهایی که من نمیخواهم اسم بیاورم، مصاحبه کرده بود و البته در مطبوعات ما منتشر نشد و آن مصاحبه را از جایی دیگر برای من آوردند. وی گفته بود: امروز مسأله، دیگر مسأله شرق و غرب نیست؛ امروز اقتصاد غربی، تنها با یک نقطه مواجه و روبه روست و آن، دنیای اسلام است. آیا دنیای اسلام، یعنی عربستان سعودی!؟ کشوری که زایده‌یی از همان اقتصادهاست و کاریکاتور اقتصاد غرب را پیاده کرده است. مراد از عالم اسلام، چنین کشوری نیست. معلوم است که عالم اسلام، یعنی چه و در کجا قرار دارد. این طور دنیا روی ما که اسلامیم، فکر میکند. ما باید ببینیم در کجا قرار داریم.»
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه تحلیل خود از فروپاشی شوروی، اشاره می‌کنند که «اصلاحات» گورباچف و شرایط حاکم در شوروی به گونه‌ای بود که دستاویزهای لازم به دشمن را در اختیار قرار داد.
«اشکال کار آقای گورباچف این بود که عیوب و اشکالات را می‌دانست؛ اما تصویر روشنی از آنچه که باید انجام گیرد، نداشت؛ اگر هم داشت، مردمش آن تصویر را نمی‌دانستند. بنابراین اگر تعریف مشخصّی از اصلاحات نشود، الگوهای تحمیلی غلبه خواهد کرد؛ همان اتفاقی که در شوروی افتاد؛ چون نمی‌دانستند چه کار می‌خواهند بکنند؛ لذا به سراغ تقلید ناشیانه اصلاحات در الگوها و مدلهای غربی رفتند و به آنها پناه بردند. امام بزرگوار ما هوشمندانه این ضعف را در آنها تشخیص دادند؛ لذا در نامه‌ای که ایشان به گورباچف نوشتند، این نکته را متذکّر شدند. ایشان نوشتند شما اگر بخواهید گره‌های کور اقتصاد سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خود را دوا نخواهید کرد، بلکه دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.»
دومین رخنه گاهی که می‌توانست به کمک برنامه‌ریزان «الگوی فروپاشی شوروی در ایران» بیاید برخی نیروهای داخلی‌ای بودند که نیاتی برابر با نیات این برنامه‌ریزان را دنبال می‌کردند. جمع مغرضان و فریب‌خوردگان داخلی، بهترین بهانه برای دشمن است. برای همین هم، همان موقع، رهبر انقلاب به ارائه راهکارهایی پرداختند که اعتمادآفرینی‌های مبتنی بر محاسبات غلط این افراد، مسئولان و مردم را دچار تردید نکند.
ایشان یکی از راه‌های مقابله با طمع دشمن را «مقابله جدّی با هرگونه تندروی و تندروانی» دانستند «که جاده صاف کن دشمنند؛ یعنی مدلِ یلتسینی! همه دستگاه‌ها باید با مدل یلتسینی به شدّت مقابله کنند و نگذارند یک جاه طلب، یک فریب خورده، یک مغرض و یک غافل بیاید و حرکت [اصلاحی] را از حالت صحیحِ خودش خارج کند و حالت مسابقه و حالت تعارض به وجود بیاورد.»
راه حل دیگر، «مقابله جدّی با دخالت خارجی‌ها و غربی‌ها و بی‌اعتنایی به انگشت اشاره غربی‌ها و سوءظن به آنهاست. البته بحث دیپلماسی و بحث ارتباطات خارجی، بحث دیگری است. انسان در مقام دیپلماسی، می‌دهد، می‌گیرد، قرارداد می‌بندد و همه کار می‌کند؛ اما در مسائل اساسی نظام، بایستی انگشت اشاره آنها را با سوءظن مورد ملاحظه قرار داد؛ بعکسِ آنچه که آدم در وضعیت گورباچف مشاهده می‌کند. آنها به هیچ وجه حسن نیّت ندارند.»
بر این اساس، سیاست اعتمادجویانه در دیپلماسی خارجی تحت هر عنوانی به عاقبتی می‌انجامد که اعتماد گورباچفی به سرنوشت شوم آن گرفتار شد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همان اواخر دهه ۷۰ سعی کردند که تفاسیر گورباچفی از سیاست «تشنج زدایی» دولت وقت را تصحیح کنند.
«همین تشنّج زدایی‌ای که امروز در بحث سیاست خارجی ما مطرح می‌شود، مورد تأیید ماست. باید تشنّج زدایی شود؛ اما تشنّج زدایی غیر از این است که کسی به آنها اعتماد پیدا کند؛ نه، او هم به ما اعتماد ندارد؛ ما هم به او اعتماد نداریم. کسانی که در زمینه مسائل دیپلماسی فعّالند، کاملاً می‌فهمندکه بنده چه عرض می‌کنم. اصلاً میدان دیپلماسی، میدان یک نبرد واقعی است؛ منتها نبردی که پشت میز و با لبخند و با گفتن صبح بخیر و شب بخیر انجام می‌گیرد! وجود ارتباطات دیپلماتیک، هرگز نباید به معنای اعتماد به دشمن تلقّی شود؛ نباید اعتماد کرد.»
تاریخ سرشار از مصادیق شوم و تلخ «اعتماد» به قدرت‌های بی‌منطق و زورگو است. برای همین هم نهضت امام خمینی(رحمه‌الله) و انقلابی که آرمان اش ایستادگی در برابر قدرت‌های مستکبر است، هیچ‌گاه اعتماد و اتکایی به غیر خدا ندارد.
«یکی از اصول امام اتّکال به کمک الهی، اعتماد به صدق وعده الهی، و نقطه مقابل، بی‌اعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی است؛ این یکی از اجزای مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهی؛ خدای متعال وعده داده است به مؤمنین؛ و کسانی که این وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شده‌اند: وَ لَعنَهُمُ اللَّه، وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم، آن کسانی که «اَلظّآنّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا». اعتقاد به وعده الهی، به صدق وعده الهی - که فرموده است «اِن تَنصُروا االلهَ یَنصُرکُم» - یکی از ارکان تفکّر امام بزرگوار ما است؛ باید به این وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطه مقابل، به دل خوش کُنَک‌های دشمنان، مستکبران، قدرتهای جهانی، مطلقاً نباید اعتماد کرد؛ این هم در عمل امام، در رفتار امام، در بیانات امام به طور کامل مشهود است.»(میزان)

https://siasatrooz.ir/vdcdnz0n.yt0jj6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی