دیروز یکی از دوستان، خلاصه یک پژوهش را برایم فرستاد که بسیار متاثرم کرد. براساس نتایج یک تحقیق که در آمریکا انجام شد، دو کشور نیوزیلند (زلاندنو) و لوکزامبورگ، اسلامیترین کشورهای جهان معرفی شدند، ضمن اینکه هیچ یک از کشورهای مسلمان در بین ۳۷ کشور اول «اسلامی» جهان نیستند!!
این تحقیق به وسیله دو مسلمان به نامهای حسین عسکری و شاهرزاده رحمان در دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا انجام شد و نتیجه آن ظاهراً در شماره ۱۰ ژورنال معروف اقتصاد جهانی (Global economy Journal) به چاپ رسیده و شامل نتایج عجیبی است که براساس آن، بسیاری از کشورهای اسلامی، غیرمسلمان هستند.
طبیعی است که در این تحقیق، ملاک اصلي «اسلامی بودن» یک کشور، مسلمان بودن ظاهری مردم آن نیست و ملاکهایی مانند نوع لباس پوشیدن، تعداد دفعاتی که آنها نماز به جای میآورند، آموزش پیاپی مطالب دینی و اسلامی و در واقع شکل و صورت دینداری مد نظر نیست، بلکه به محتوای دینداری توجه شده است. ظاهراً این محققان تلاش کردند جوامع مختلف را با ملاکهایی چون «فرصتهای اقتصادی»، «آزادی اقتصادی»، «میزان فساد»، «سیستم مالی» و «حقوق بشر» به عنوان معیارهایی برای سنجش «اسلامی بودن»، بسنجند و برای سنجش آنها، مطالعه تطبیقی و مقایسهای بین ۲۰۸ کشور جهان انجام دادهاند. این تحقیق همچنین بیان میدارد که حتی در سطح اجتماعی، بسیاری از کشورهای غیرمسلمان بیشتر از خود مسلمانان بر اساس ارزشهای اسلامی عمل کرده و به آنها پایبند هستند.
این نکته بسیار قابل تأمل است که اگر ما بخواهیم از سطح ظاهر دینداری فراتر برویم و به محتوای اسلامی بودن خود و جامعه و نظام سیاسی خود برسیم، متاسفانه حس خوبی به ما دست نخواهد داد زیرا علیرغم ظاهر اسلامی که بر حفظ آن اصرار داریم از بعد محتوا، چندان اسلامی عمل نمیکنیم و رفتار و گفتار و سلوک فردی و جمعی ما خیلی تناسب با ارزشهای اخلاقی و انسانی دین اسلام ندارد بلکه در موارد زیادی در نقطه مقابل آن قرار دارد و این خیلی تلخ است.
حتما شما هم شنیدهاید که سیدجمالالدین اسدآبادی بعد از دیدن غرب و خلقیات و روحیات و توسعه و پیشرفت آن سرزمین، تأکید کرد که من در غرب، مسلمان ندیدم اما مسلمانی را دیدم در حالی که در سرزمینهای اسلامی، مسلمان زیاد است اما از مسلمانی خیلی خبری نیست. او نیز همین نکته را مد نظر داشت که مسلمان بودن به رفتار و عمل و در محتواست نه به ظاهر و رفتارهای صوری بدور از محتوای اسلامی. به همین دلیل است که اگر شاخصهای مسلمانی را در مفاهیمی مانند اخلاق، صداقت، عدالت، مردمدوستی، دگرخواهی، راستگویی، یکرنگی و پرهیز از ریاکاری و مواردی از این دست قرار دهیم، در آن صورت نمیتوان در بسیاری از کشورها و جوامع اسلامی، سراغی از مسلمانی گرفت در حالی که در برخی از جوامع غربی ممکن است همین شاخصها پررنگتر باشد.
امام علي(ع) فرموده است: «توصيه ميکنم شما را به قرآن، نبايد در عمل به قرآن ديگران بر شما پيشي بگيرند.» بسیاری از بزرگان در شرح این فراز وصیت حضرت
امیر (ع) پرسیدهاند که این وصیتی به همه مسلمانان است و مگر ممکن است افرادی غیرمسلمان، در عمل به قرآن از مسلمانان پیشی بگیرند؟ در پاسخ به این سئوال گفتهاند که بلی! ممکن است کسانی اصلا مسلمان هم نباشند اما به محتوای دین و قرآن از ما مسلمانان هم پایبندتر باشند. در واقع هر کسی از سنتهای الهی تبعیت کند و صداقت و عدالت و آزادیخواهی و نظارت همگانی و اخلاق را مدنظر قرار دهد، گویی به قرآن عمل کرده است. بر همین اساس است که نتیجه این تحقیق برای بنده موجب تاثر شده است زیرا به عیان شاهدیم که دیگران در عمل به قرآن از ما پیشی گرفتهاند و تا رده سی و هفتم این پژوهش هم نامی از یک کشور ظاهرا مسلمان دیده نمیشود.
علي اشرفي