?>?> سردار صبح | سیاست روز
دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۲
کد مطلب : 94623

سردار صبح

حزن و اندوه شهادت جانگاه پدر بزرگوارتان را سر كرديم يا اباصالح‌(عج)‌؛ در سوگ فراق امام حسن عسكري(ع)‌ بوديم، اما وجود تو نازنين...

حزن و اندوه شهادت جانگاه پدر بزرگوارتان را سر كرديم يا اباصالح‌(عج)‌؛ در سوگ فراق امام حسن عسكري(ع)‌ بوديم، اما وجود تو نازنين تسكين مي‌دهد قلب‌ها را، آرام جان است نام تو و ياد تو.
امروز را به عشق تو و آغاز ولايتت برعاشقان، جشن گرفته‌ايم. قرن‌ها گذشته است و آدم‌هاي بسياري آمده‌اند و رفته‌اند و همچنان براي آمدنت در انتظارند. چه انتظار شيريني است اين درد اما اگر اين عشق به تو، عشق بدون معرفت باشد، چه سود؟
مي‌خواهمت؛ نه آن‌گونه كه تو را خواستند، آناني كه تهي بودند و تهي هستند. از زمين و آسمان و خورشيد مي‌خواهمت؛ آن‌گونه كه بيايي و آن شاه‌بيت گمشده غزل باشي تا آخرين ترانه سروده شود.
مولا جان، روزگاران مديدي است كه دل در گرو آمدنت سپرده‌ايم و چشم در افق، خيره مانده‌ايم تا خورشيد برنيايد و آن مرد مشرقي از پس آن كوه بلند، خورشيد را از برآمدنش شرمگين كند. خورشيد عالمتاب باشي و گرماي وجودت را همه حس كنند.
كودك كه بودم، هميشه شنيده بودم كه اگر بيايي، شمشيرت همه را از دم تيغ خواهد گذراند و درياي خون راه خواهد افتاد، اما بسياري آن را نگفته بودند.
نگفته بودند كه اگر بيايي، رحمتت را فراگير خواهي كرد. عدالتت را در گستره زمين پهن خواهي نمود. نگفته بودند كه اگر بيايي ديگر يتيمي نخواهد گريست. تهيدستي گرسنه سر بر بالين نخواهد گذاشت. ظالمي نخواهد بود كه مظلوم را ستم كند و مظلومي نخواهد بود كه ظالم، ظلم كند.
عالم از سايه‌سار تو آرام خواهد گرفت. آسوده خواهد شد. آنقدر نعمت و بركت خواهد بود كه چشم و دل مردم سير خواهد شد؛ و اين همه، همه از وجود كرامت الهي توست، اي نازنين!
اينك خود را آسوده خاطر در ميان آن يادگارهاي دوران كودكي رها ساخته‌ام و با خود مي‌گويم. اي كاش در آن هنگامه ظهور و حضور، باشم و آدم باشم. معرفت داشته باشم و محبتت را قدر بدانم.
زمان در دستان مبارك تو رقم مي خورد، اي دلاور!

مولف : محمد صفري
https://siasatrooz.ir/vdcds90n.yt0ox6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی