در قرآن كريم ميفرمايد: «امروز (روز قيامت) بر دهان آنها مهر مينهيم و دستهايشان با ما سخن ميگويند و پاهايشان به كارهايي كه انجام دادهاند شهادت ميدهند اين آيه و آيات ديگري چون فصلت ۲۰ و ۲۱، حاقه ۱۹ و ۲۵ ميباشد. همچنين در جاي ديگر ميفرمايد: «... و گفت: چه كسي اين استخوان را زنده ميكند در حالي كه پوسيده است، بگو: همان كس، آن را زنده ميكند كه نخستينبار آن را آفريده و او به هر مخلوقي آگاه است خداوند در اين آيه از زنده شدن دوباره استخوانهاي پوسيده خبر ميدهد كه نص بر معاد جسماني است.»
آميختگي مذهب اسماعيلي با فلسفه يوناني
اهلسنت به خصوص اهل حديث و اشاعره به صورت افراطي از دخالت دادن فلسفه و مباحث فلسفي در مباحث ديني و عقيدتي اجتناب ميكردند و در جمود بر ظواهر و كنار گذاشتن فلسفه بر همديگر سبقت ميگرفتند. در مقابل اينان، اسماعيليه به افراط در دخالت دادن مباحث فلسفي به خصوص فلسفه يونان در مباحث عقيدتي و كلامي گرفتار آمدند.
اينان فلسفه يوناني را سند مذهب خود قرار داده بودند و مطالبي را داخل مذهب خود كردند كه ربطي به عقايد و اصول دين نداشت به عنوان مثال اعتقاد به عقول عشره و افلاك نه گانه و نفوس آنها و اینکه صادر اول همان عقل اول است، از جمله مسائل فلسفه يونان بود كه داخل مذهب اسماعيليه شد و مبنا و اساس اين مذهب گرديد و نتيجه آن شد كه امروزه بعد از درهم ريختن طبيعيات فلسفه يونان و ابطال افلاك نه گانه يا نفس داشتن افلاك يا ... اساس مكتب كلامي اسماعيلي دچار تزلزل و درهم ريختگي شده و بسياري از مباحث و مسائل آن از اساس ويران و منهدم شود.
باطنيگري و تأويل ظواهر
محقق طوسي در قواعد العقائد مينويسد: به اسماعيليه )باطنيه (ميگويند چون آنها ميگويند: هر ظاهري باطني دارد كه مصدر آن بوده و ظاهر هم مُظهر آن باطن ميباشد... . و به عنوان مثال میگویند مَثَل ولايت مَثل آدم(ع) است چون او اول كسي بود كه خداوند اطاعتش را واجب كرد و مثل طهارت مثل نوح است چون او اول كسي بود كه براي تطهير بندگان از گناه فرستاده شده و مثل صلوة، مثل ابراهيم است، چون او اول كسي بود كه بيتالحرام را بنا كرد و مثل زكات مثل حضرت موسي(ع) است چون او اول كسي بود كه مردم را به پرداخت زكات دعوت كرد، و همچنين مثل صوم حضرت عيسي و مثل حج حضرت محمد مصطفي(ص) ميباشد و... تأويل ظواهر متون مقدس اسلامي و بازي با آيات و احاديث اسلامي و تفسير آنها براساس هواي نفساني باعث شده كه مذهب اسماعيلي با گذر زمان تغيير و تبديل فراواني يافته و از اصل خود فاصله بگيرد و خود را همرنگ محيط و زمانه سازد و مبتلا به امور خلافي شود كه ساير مسلمانان آنها را ملحد و كافر بنامند.
اينگونه تأويلات و باطنيگري وسيلهاي است كه طالبان قدرت و رياست با تمسك به آن ميخواهند آزادي عمل زيادي داشته و مريدان خود را با اينگونه امور مشغول سازند و خود را از گزند تيغ انتقاد مريدان خويش و همچنين ساير مذاهب برهانند.
حمید رشادیان - تورج گیوری