دربي ۷۵ هم تمام شد و باز هم يک تساوي ديگر به شمار بازيهاي بي برنده دربي اضافه شد. دربي جمعه برنده نداشت، اما بازنده داشت.
بازنده ديروز دقيقا همان کساني بودند که تا پيش از اين برندگان واقعي دربي لقب گرفته بودند. تماشاگراني که قرار بود به هواداري از تيمشان سکوهاي آزادي را پر کنند.
اما افسوس که چنين نشد. سکوها پر شد، اما نه براي هواداري بلکه براي شاخ و شانه کشيدن در مقابل هواداران رقيب. براي سياه کردن تصوير بازي جمعه.
جمعهاي که گذشت پر بود از سنگپراني و ميوهافکني تماشاگران اما داستان از قبل از بازي شروع شد. جايي که هواداران دو تيم بيش از يکبار مقابل هم صفآرايي کردند و کار به درگيري و زد و خورد کشيد. گويي هولوگانيسم انگليسي در ميان تماشاگران ايراني جا خوش کرده بود. درگيريهاي فيزيکي با دخالت ماموران تقريبا خاتمه مييافت، از سوي خبرگزاريها چندين ساعت پيش از بازي مخابره ميشد و البته اين پايان ماجرا نبود.
حوالي دقيقه ۶۰ که علي کريمي (چهره قابل احترام براي دو طرف) پشت ضربه کرنر فرا ايستاد، کار توپخانه سنگ اندازها هم شروع شد و اتفاقا کارشان را به خوبي! هم انجام دادند. بازي براي دقايقي متوقف شد و با ريش گرو گذاشتن بازيکنان استقلال بازي ادامه يافت. اما چند دقيقه بعد در سوي ديگر ميدان همان بلايي سر جانواريو که علي کريمي تجربه کرده بود. باز همه تکهها بتون و ميوههاي ميل نشده! تقديم هافبك استقلال شد و سومين پرده هم روي حنيف اجرا شد. اتفاقي که ميرفت تا بازي را به تعطيلي بکشاند و محسن ترکي هم توپ را برداشت و به کناره زمين رفت...
چند نمونه سنگ هم به عنوان آلت جرم تحويل ناظرين شد تا ضميمه پرونده شود. اما اگر قرار بود همه سنگها و ميوهها و گوجهفرنگيها جمع شود، ميشد يک گوني ۵۰ کيلويي را پر کرد.
بازي تمام شد و کميته انضباطي هم اعلام کرده راي سنگيني صادر خواهد کرد، اما آخرش چه؟
مگر همين چند هفته پيش تماشاگران پرسپوليس بعد از پشت سر گذاشتن يک جلسه محروميت و تعليق يک جلسه باقي مانده همان شعارهاي هتاکانه را نثار داور نکردند؟ مگر اين اتفاقات براي اولين بار در فوتبال ما رخ ميدهد؟
مگر همين چند سال پيش تيم علم و ادب مشهد يک تجربه بينظير را پيش روي ما قرار نداد؟
هواداراني که هم تيم خودشان را تشويق ميکردند و هم تيم حريف؟! رفتارشان غير منطقي بود؟! نه
کار آنها بينظير بود اما غيرمنطقي و نشدني نبود. اما با اين حال به قول معروف «مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان» باشگاههاي به اصطلاح فرهنگي ما براي بالا بردن فرهنگ هواداري چه کردهاند؟ تشويق حريف پيشكش، اما توهين و هتاكي را نمي شود تمام كرد؟ واقعا آقايان مدير چه كرده اند؟
جز اينکه كانون هواداري به راه انداختهاند و جيره و مواجب يک سري ليدر را تامين کردهاند چه محصولي داشته است؟
فوتبالي که در آن تماشاگرانش هر کار دلشان بخواهد انجام دهند به درد نميخورد.
تصميمساز و تصميمگير فوتبال ما بايد کسان ديگري باشند.
بگذريم... بازي ۷۵ هم تمام شد و احتمالا هر دو باشگاه با جريمه نقدي و محروميت مواجه ميشوند. اما اين داستان آيا تمام شدني است؟ قطعا نه!
خانه از پاي بست ويران است.
محسن رجبي