یکم) پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران و استقرار نظام سیاسی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه - که برای اولینبار بعد از چهارده قرن از ظهور اسلام - با مشارکت و رای مستقیم مردم، آن هم بدون کسب اجازه از کدخدای دهکده جهانی، جرم کمی نبود که استکبار بخواهد آن را نادیده انگاشته و کاری به کار مردم ایران نداشته باشد. به ویژه آن که انقلاب، طومار رژیم دو هزار پانصد ساله شاهنشاهی ایران را در هم پیچیده و با سرنگونی پهلوی دوم - ژاندارم منطقه - منافع امریکا را در خاورمیانه و اقصی نقاط جهان به خطر انداخت. دولت امریکا با دست دادن ژاندارم و حافظ منافع خود، دست به انتقام از ملتی گرفت که جرمی جز اسلامخواهی و حاکمیت بر سرنوشت خود (مردمسالاری دینی) مطالبه نداشته است. لذا دولتمردان امریکایی (چه دموکرات و چه جمهوریخواه) در طول چهل سال برای از نابودی یا انحراف انقلاب از مسیر اصلی و تغییر در اهداف و آرمانهای آن از هیچ کوششی فروگذار نبودهاند. برگزاری جشنهای چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، خط بطلانی بر تلاشهای مذبوحانه دولت امریکا و دیگر اذناب خارجی و عوامل داخلی آنها در طول چهاردهه از عمر با برکت انقلاب اسلامی ایران است.
دوم) چهل سالگی انقلاب اسلامی فرصت مغتنمی است تا نخبگان فکری و اجرائی صاحب نظر جامعه از گروهها و جناحهای مختلف و سلیقههای متفاوت که دل در گرو اسلام و انقلاب و کشور دارند با نگاهی عالمانه و کارشناسانه، راه طی شده جمهوری اسلامی ایران را در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آسیبشناسی کنند. امروزه دشمنان انقلاب اسلامی ناجوانمردانه کارآمدی نظام اسلامی را نشانه رفته اند و اگر خدای ناخواسته در ناکارآمد نشان دادن جمهوری اسلامی ایران موفقیتی کسب نمایند. یقینا دیگر نیازی به ادامه تحریمهای غیر قانونی اقتصادی و ارزی و یا لشگرکشی مستقیم و یا راه انداختن جنگ نیابتی نخواهند داشت. چرا که نگرانی استکبار در نظامسازی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و مردمسالاری دینی است. وگرنه وجود نظام سیاسی ولو با پسوند اسلامی که ضرری برای آنها در غارت ثروت کشورهای توسعه نیافته نداشته باشد، نه تنها اشکالی نخواهد داشت بلکه مورد حمایت نیز قرار خواهد گرفت نمونه بارز آن دولت عربستان سعودی است که در نگاه "ترامپ" گاوی شیرده تلقی میشود. حال نظامی که نتواند عدالت را در جامعه پیاده کرده و ارزشهای اسلامی جایگزین فرهنگ طاغوتی کرده، ُدنیا و آخرت ملتی را آباد نماید، بود و نبودش یکسان خواهد بود.
سوم) گرچه مطابق اصل ششم میثاق ملی (قانون اساسی) در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود و رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، اعضای شوراهای اسلامی شهر و روستا، توسط مردم مستقما از طریق انتخابات بر گزیده شوند. اما نبود و یا عدم شکلگیری تشکیلاتهای مردمنهاد با کارویژهها و کارکردهای حزبی باعث شده است تا دستگاههای حاکمیتی احساس تکلیف کرده و بمنظور رقابتی کردن فضای انتخاباتی و بالابردن میزان مشارکت وارد عرصه سیاست شده و جایگزین احزاب سیاسی شوند. لاجرم در هر دوره از برگزاری انتخابات. به جای رقابت بین جناحهای مطرح در سپهر سیاست بخشی از حاکمیت برنده و بخشی دیگر بازنده شدهاند. این در حالی است که بیش از ۲۵۰ تشکل سیاسی و حزبی از کمیسیون ماده ده احزاب مجوز فعالیت دریافت کردهاند. که بیشتر آنها صرفا در حد ثبت در سامانه وزارت کشور باقی مانده و به احزاب موسمی مشهور شدهاند. در کشورهای پیشرفته معمولان یکی از احزاب سیاسی به تنهایی و یا ائتلاف با یک و یا حداکثر دو حزب دیگر با قبول مسئولیت مدنی خود کشور را اداره میکنند و پاسخگوی هواداران و آحاد مردم هستند. در ایران همه احزاب تحت عنوان خانه احزاب در سه عنوان کلی اصولگرایان، اصلاحطلبان و مستقلها توسط معاونت سیاسی وزارت کشور ساماندهی شدهاند.
چهارم) مطالعه انتخاباتهای برگزار شده در کشور- بویژه انتخابات ریاسست جمهوری - نشان میدهد که هیچیک از تشکلهای ثبت شده در سامانه کمیسیون ماده ۱۰ احزاب به لحاظ ساختاری و از نظر عملکردی قادر به هدایت تودههای مردمی و ایفای نقش رکن چهارم دموکراسی را نداشتهاند. اما برگزاری انتخابت به روش اکثریتی - از بین سه روش اکثریتی، تناسبی و مختلط، روش اکثریتی در قانون انتخابات لحاظ شده است. - باعث دوقطبی شدن جامعه در ایام برگزاری انتخابات میشود. جای تاسف آنجاست که این قطببندیهای جناحی در جامعه خارج از اراده احزاب سیاسی و غیرقابل کنترل از طرف نهادهای حاکمیتی صورت میگیرد.
غربیها این نوع برگزاری انتخابات را تودهوار یا ... وار مینامند. نتیجه این نوع برگزاری انتخابات در ایران باعث پیدایش دو جریان عمده سیاسی در کشور شده که در مقاطع مختلف بنامهای گوناگون - جناح راست و جناح چپ، اصولگرایان و اصلاحطلبان و... - در سپهر سیاسی کشور ظهور و بروز مییابد. این دو جریان عمده سیاسی به جای کار تشکیلاتی، سازماندهی و آموزش نیروها، اندیشهورزی وآمادهسازی آنها برای قبول مسئولیت در جامعه، برای ایجاد انگیزه و نگهداری هواداران مدام همدیگر را متهم و دشمنسازی مینمایند. گروه اول اصلاح طلبان را به ساختارشکنی، وادادگی و ارتباط با بیگانگان که قصد واگذاری کشور به اجنبی را دارند. گروه دوم، اصولگرایان را به رانتخواری و سوءاستفاده از اعتقادات مردم و پنهان شدن در نهادهای خارج از نظارت عامه و پاسخگو نبودن درپیشگاه مردم متهم میکنند. در کل بجای ایجاد فضای باز و آزاد رقابت و مسابقه در خدمت گذاری به دشمن تراشی مشغولند، غافل از آن که در نظامهای دموکراسی وجود اکثریت و اقلیت با سلیقههای متفاوت جهت رقابت امری ضروری و اجتنابناپذیر است.
پنجم) ناکارآمدی رکن چهارم (احزاب، رسانهها و...) و احساس تکلیف بیش از حد برخی دولتمران دارای گرایشهای سیاسی موجب شده است تا در هر دوره از برگزاری انتخابات به جای آن که رقابت بین گروههای سیاسی صورت گرفته و ورزیدگی و رشد آنها را درپی داشته باشد. رقابت به ارکان و برخی نهادهای حاکمیتی کشیده میشود. در این بازی برنده هر کدام از جناحهای سیاسی که باشند یقینا هزینه اش بلید از سرمایه اجتماعی - اعتماد عمومی - پرداخت شود. ادامه این روند علاوه بر تضعیف تشکلهای مردمنهاد باعث کاهش مشارکت مردم خواهد شد. بر این باورم که چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مغتنمی خواهد بود که کارگزاران جمهوری اسلامی در ارکان نظام به تاسی از رهبر فرزانه رکن چهارم دموکراسی را در عمل به رسمیت بشناسند و به جای دخالت زمینه و بستر حضور تشکلهای مردمنهاد را فراهم نمایند.
نویسنده: حسن اختری