?>?>
از اتفاقات این روزهای دنیا صحبت کنیم درباره گفتوگوهایی مبنی بر برگزیت یا همان خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، به نظر شما اولاً اینکه به رغم رأی مردم به خروج، آیا انگلیس از اتحادیه خارج میشود و دوم اینکه آینده اروپا را بعد از این جدایی چگونه میبینید؟
اول باید از اینجا شروع کنم که انگلستان که نام اصلی آن بریتانیا است منافع خود را در تجارت میبیند و خود انگلیس ایده همکاری در اروپا را پیاده کرد. در جنگ جهانی دوم وقتی با تنشها و تخریب مواجه شد توسط چرچیل پیشنهاد شد که باید کشورهای اروپایی همکاری و تعامل داشته باشند که بعدها تکامل پیدا کرد و شد بازار مشترک اروپا، این موضوع از قانون زغالسنگ و فولاد یا همان بازار مشترک زغالسنگ و فولاد شروع شد و بعد به جامعه اروپا تبدیل و نهایتاً اتحادیه اروپا شد.
یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی اروپا همکاری در اروپا و عضویت در اتحادیه اروپا بوده و الان هم هست، چراکه اکنون صرفاً یک رفراندوم صورت گرفته و تا زمانی که مذاکرات با اروپا صورت نگیرد، این خروج رسمی و اجرایی نمیشود. پس همکاری در اروپا یک مسئله حیاتی برای انگلیس است و مسئله یک تعارف و ملاحظه سیاسی نیست.
با این تفاسیر که میفرمایید؛ اصلاً چرا رفراندوم انجام شد؟
از زمانی که رشد سرعت اقتصادی در اتحادیه اروپا باعث نوعی نارضایتی شد که در اقصی نقاط کشورهای اروپایی مشاهده میشود. منظور من اروپای شمالی است. در بریتانیا هم نارضایتی در میان جامعه و بسیاری از افراد صاحب صنعت و سرمایهدار ایجاد شد چراکه کارخانههایی که مدل آنالوگ بود به صورت دیجیتالی شده و نمیتوانند خود را به روز رسانی کنند که پسلرزههای بسیاری داشته است. این نارضایتی انعکاس خود را در سیاست داخلی نشان داد یعنی اینکه یک سری افرادی که عضو حزب حاکم محافظهکار بودند، به خاطر پایگاه سیاسی مجبور شدند از حزب محافظهکار خارج و حزب دیگری به نام حزب مستقل بریتانیا را تشکیل دهند، در نتیجه چون حزب محافظهکار بنیانگذار ایده همکاری در اروپا بود و حزب به اصطلاح مادر در بریتانیا است، سعی در خاموش کردن این مسئله داشت، لذا موضوع خروج از اتحادیه اروپا را به رفراندوم گذاشت. رفراندوم یعنی اینکه یک مسئله مهم مملکتی را در اختیار عوام قرار دهید و چون حزب محافظهکار فکر نمیکرد که رفراندوم رأی بیاورد این اقدام را پذیرفت.
در اصل از یکسو نخستوزیر بر سر آینده سیاسی خود و از سوی دیگر حزب محافظهکار بر سر جایگاه خود و منافع ملی قمار کردند. واقعیت این است که انتخابات داخلی که هر ۴ سال یا ۵ سال برگزار میشود قابل کنترل است چراکه فعل و انفعالات داخل پارلمان و داخل حزب را میتوان هدایت و تشویق کرد که در چه جهتی حرکت کند، اما وقتی رفراندوم خارج از پارلمان در اختیار عوام قرار میگیرد، این باعث عدم کنترل شرایط رأیدهندگان خواهد شد. در واقع این خطای محاسباتی بود که حزب محافظهکار با اعتماد به نفس زیاد خود به آن دچار شد. این رفراندوم و رأی قشر ضعیف جامعه به آن موجب ایجاد بحران سیاسی در بریتانیا شده است. برای اینکه سیاست خارجی، منافع اقتصادی و منافع ملی انگلیس مستلزم همکاری با اروپاست ولی از این طرف مردم خواستار خروج شدهاند.
اینجا یک تناقض و بحرانی شده که براساس آن از یکسو بریتانیا براساس رأی مردم باید اجباراً خروج از اتحادیه را انجام دهد و از سوی دیگر نیازمند تجارت با همسایگان خود است. چون کشوری است که براساس تجارت زندگی میکند. شاید بتواند بازار مشترکالمنافع را به عنوان یک بلوک اقتصادی با ۵۲ کشور عضو احیا کند، اما هزینهها بسیار بالا میرود چراکه عضو این جامعه بودن مانند این است که عضو سندیکا باشید و قطعاً هزینههای شما بسیار پایین است اما وقتی از آن خارج شوید از این امتیازات محروم شده و مانند یک فرد عادی با شما برخورد میشود. مثلاً انگلیس عضو اتحادیه اروپا در روابط با آمریکا به عنوان یک حلقه واسط میان اروپا و آمریکا میتواند ایفای نقش کند اما با خروج از اتحادیه، آمریکا دیگر با این دید به آن نگاه نمیکند و انگلیس را یک کشور متفرقه میبیند همین بحران بزرگی برای بریتانیا است.
پس یعنی اینطور معتقدید که خروج از اتحادیه باعث ضرر انگلیس میشود تا اتحادیه اروپا؟
واقعیت این است که همه ضرر میکنند اما به هر حال وقتی تنها میمانید، هم خود ضرر میکنید هم دیگران. وقتی یک ثروتمندی از یک کلوپ خارج میشود هم خود ضرر میکند هم آن کلوپ و البته در اقصی نقاط جهان به مرور زمان تأثیر خود را خواهد گذاشت.
اصلاً چرا مردم انگلیس به این وضعیت که برایشان بحرانساز شده، رأی دادند؟
برای اینکه خیلی از آنها محروم بودند و از پیامدهای تجارت متقابل یا همان تجارت جهانی بهره نبردهاند. برای اینکه مردمانی هستند که نمیتوانند از نظر اقتصادی خود را به روز کنند. مثلاً یک کارخانه که به صورت سنتی اداره میشد الان باید تعطیل شود چون قابلیت رقابت در سطح جهانی را ندارد، به کارگر نمیتوان گفت که بروید تخصص یاد بگیرید چراکه سواد و دانش آن را ندارد. مردم انگلیس از همین دست افراد هستند آنها چون از رده خارج شدهاند رأی به رافراندوم و خروج از اتحادیه اروپا دادند.
پس میتوان گفت که این خروج یعنی شکست دولت رفاهی که