دوشنبه ۲۰ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۰
کد مطلب : 67380

بومی سازی یا سنتی سازی؟

حامد سعيدي راد: دانشگاه كلاسيك با ساختار كنوني در ذات خود نهادی است مدرن، البته این مدرنیته ذاتی دانشگاه منکر سبقه دانشگاه داری ایرانیان و مسلمانان نیست بلکه دانشگاه به معنای امروزی و با فضای خاص خود مورد بحث است. این نکته بدیهی و واضح است که ایرانیان در کارنامه خود مجموعه هایی مثل جندی شاپور را با قدمت و سابقه مثال زدنی اش دارند و پس از آن هم خصوصا در دوران اوج شکوفایی فرهنگ اسلامی ، رونق علم و اندیشه ضرورت وجود مدرسه های گسترده و پرتعداد را ایجاب می کرد ،اما با همه این ها دانشگاه با فضا و ساز وکار امروزیش نهادی مدرن و نوین است که قدمتش در ایران به دوران عمر دانشگاه تهران باز می گردد . شاید حتی در ابتدا از شکل گیری محیطی به نام دانشگاه در کشورمان اندکی هم دلگیر و ناخوش بودیم، دانشگاه های ما در طول تاریخ خود محمل و مهبط اندیشه های وارداتی بودند از چپ و راست و میانه ،همه و همه در دانشگاه های ما جولان دادنده اند و هر یک چند صباحی سوار موج دانشگاه و دانشگاهیان ما بوده اند. دانشگاهیان ما اغلب در فضایی منتزع از فضای حقیقی جامعه نفس می کشند و به معنای واقعی با ما و در ما نیستند،گاه فرسنگ ها از اکثریت عقب می مانند و گاه آنقدر جلو می روند که از دید مردم پنهان می شوند. ممکن است یک دانشگاهی با یک بازاری و یا یک کشاورز و یا یک کارمند دون پایه ایرانی در یک صف قرار می گرفتند و در ظاهر هماهنگ جلوه می کردند،اما تفاوت این دو در خواست ها و اراده هایشان نجومی و بوده است.از آنطرف دید جامعه به دانشجو هم دیدی منطبق با واقعیات دانشگاه ها نبوده است،همواره نام دانشجو خصوصا پس از انقلاب با احترام و افتخار برده می شده است،دانشجویان از تقدس خاصی برخوردار بوده اند،حتی اگر مورد مذمت و ملامت قرار می گرفتند باز هم تحقیری پر افتخار نصیبشان می شده است. در کل چه دید دانشجویان به مردم وجامعه و چه دید جامعه و مردم به دانشجویان،كمتر حقیقی و واقعی بوده است، گاه مبتلا به توهمات فانتزی شده است و گاهی هم مبتلا به هیچ انگاری های پر بلاحت. اما آنچه بیش از همه در بزنگاه های تاریخی ناخوشایند جلوه کرده است، ديد جامعه به دانشجو است،دیدی که بعضا به مسئولین سیاسی نیز سرایت کرده است. دیدی که در آن مدرنیته ذاتی دانشگاه نادیده گرفته می شود و تلاش ها متوجه سنتی کردن دانشگاه می شود که البته این رفتار ناشی از همان دید مقدس نسبت به دانشجویان است. در واقع ما تفاوت بین بومی کردن یک پدیده مدرن با سنتی کردن آن که در مرحله بعد به انکار می رسد قابل تشخیص نیست و به این خاطر گاه ما به جای بومی کردن یک پدیده نو به سراغ سنتی کردنش می رویم که حاصلش می شود دانشگاه های معیوب و ناقص الخلقه ما که نه از پس خودشان بر می آیند و نه از پس دانشجویانشان. دید سنتی به یک پدیده مدرن در حالی که هنوز سازگاری لازم با مقتضیات اجتماعی ما ندارد می تواند به یک جنایت فرهنگی ختم شود خصوصا اگر نهاد مدرن مذکور به قدرتمندی نهاد های دانشگاهی ما باشد،آن وقت همه تلاش های ما در سنتی سازی دانشگاه می شود خنجری در دستان مست برخي دانشگاهیان. بر خلاف جوامع غربی که میان روشنفکران و جریان سازان اجتماعی و فکری و دانشگاهیان مرز و حدی وجود دارد در کشور ما همه این اقشار در قالب دانشگاه می گنجند. یعنی هم روشنفکران ما و هم سیاستمداران و متفکرین ما و هم همه اقشار موثر اجتماعی دیگر از دانشگاه بر می خیزند و دانشگاهی می مانند به همین خاطر نقصان اینچنین نهادی در جامعه ای مثل جامعه ما می تواند به یک فاجعه ختم شود. از طرف دیگر تا هنگامی که دانشگاه ما از بیرون تغذیه می شود ،هر چه ما بیشتر در جهت سنتی کردن پیش برویم و به چالش ها برخواسته از سنت و مدرنیته دامن بزنیم دانشگاه و دانشگاهیان ما روز به روز دور تر و دور تر می شوند و هر روز بیشتر در نقاب انتزاع فرو می روند. پس چه بهتر که فرقی بگذاریم میان سنتی کردن یک نهاد مدرن و بومی کردنش و آن وقت بکوشیم تا به جای پرداختن به نقش و نگار ایوان ،پایبست خانه را چاره کنیم و اشتباه هزار باره را برای هزار و یکمین بار مرتکب نشویم.
https://siasatrooz.ir/vdcdzs09.yt05j6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی