می گویند ژاپن الگوی مناسبی است برای جمهوری اسلامی و میتوان با این الگو به پیشرفت رسید، راست میگویند اما نه آنطور که مطرح میکنند، چون راه پیشرفت با الگو برداری از ژاپن و ویتنام یعنی نگاه به درون و همیاری همه ملت و مسئولان برای پیشرفت، نه آنطور که برخی میگویند کنار آمدن با نظام بین الملل!!
رهامی، از فعالین اصلاح طلب چندی پیش گفته بود که نباید مذاکره با یک دولت خارجی به عنوان سازش کاری تلقی شود و در ادامه به بیان راهکار برای حل مشکلات کشور پرداخته و ژاپن، ویتنام و چین را به عنوان الگوهای مناسب برای ایران معرفی و رمز موفقیت آنها را کنار آمدن با شرایط جدید بین المللی بیان کرده است!
او در تحلیل پیشنهاد خود این را میگوید که کشورهایی مثل ژاپن یا ویتنام پس از پایان جنگ با روشهای صحیح مذاکره توانستند شرایط بعد از جنگ را به یک فرصت تبدیل کرده و با همکاریهای بینالمللی مشکلات خود را حل کنند. کشور چین نیز در عین داشتن شعارهای انقلابی و وفاداری به مائو، به تدریج در مسائل اقتصادی و سیاسی توانست با شرایط جدید بینالمللی کنار بیاید و امروز به دومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شده است.
او در نهایت با تکیه به این پیشنهاد، گفته که باید آشتی ملی صورت گیرد، نظارت بر انتخابات کمتر شود و محصورین آزاد شوند!!!! اما یقینا میتوان برای هر بند از پیشنهادهای عجیب این فعال اصلاح طلب چند پاسخ مستدل نوشت اما آن چیز که مهمتر است نوع تفکر بزرگان یک جریان سیاسی پر سر و صدا در کشور است. جریانی که خروجی عملکردشان را امروز همه مردم در دولت و مجلس دهم حس میکنند و برای پایتخت نشینان این جنس مدیریت در سطح شهرشان هم ملموس است. پیشنهاد آزادی برهم زنندگان امنیت تحت عنوان آشتی ملی، تائید صلاحیت هرکس که محکومیت قضایی ندارد و یا الگوگیری از کشورهای کوچک و بی اختیاری مانند ویتنام و ژاپن برای جمهوری اسلامی که امروز ابرقدرتهای دنیا(!) به قدرت نرم و سخت این کشور معترف هستند، جز بازی قبیله ای و عدم شناخت جایگاه و ظرفیتهای ایران عزیز چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
نکته قابل توجه پیشنهادی که مطرح شده است این است که دقیقا ژاپن و ویتنام از آن روزی که روی پای خود ایستادند و به وعده و وعیدهای بیرونیها دل نبستند و برای امضای معاهدات و کنوانسیونها صف نکشیدند توانستند اقتصاد را احیا کنند، ژاپن و ویتنام و حتی چین از روزی که سرشان را به دورن مرزها ی کشور گرداندند و نخواستند بنا بر وعدههای غرب و امریکا برای بازسازی کشورشان وقت را هدر دهند و منتظر مانده و کشور را در رکود فرو ببرند بردند، آنها آن روزی اقتصاد جهان را تحت تاثیر قرار دادند که دست یاری به ملت دادند آن روزی که برای هر رسوایی اقتصادی در شرایطی که سخت کار میکردند مسئول مجرم را اعدام میکردند و یا او را با نگاههای خشمگینشان وادار به هاراگیری(بخوانید خودکشی) میکردند تا از شدت شرم برای عمل زشتی که انجام داده بود مردن را بر زنده ماندن و دیدن همبستگی ملی برای رشد اقتصاد ترجیح دهد.
برخلاف ادعای رهامی فعال اصلاح طلب مردم ژاپن و ویتنام و حتی چین با مسئولانی که همپایشان نبودند مماشات نکرده و آنها را تحمل نمیکردند و بدون تعارف آنها را کنار گذاشته و با اندیشههای خود پیش میرفتند، مردم ژاپن و ویتنام در کنار مسئولان خدوم با چنان اتکا به تولید ملی پیش رفتند که امروز برای تغییر تعرفه واردات در کشورشان، امریکا!! اویی که برخی آن را کدخدا دیده و برخی به آن تک قطب برتر جهان لقب میدهند!!! بر خود میلرزد و در صدد تلاش برای مهار ژاپن بر میآید! اگر قرار است مانند ژاپن و ویتنام پیشرفت کنیم باید چشمانمان را بر وعدههای بی سر و ته غرب بسته و با کار روی داشتههای خود سعی کنیم قوی شویم، باید از فکر کی کداخست و به کی باج بدهیم تا جنگ نشود گذشته و با هر تهدیدی تولیدات ملی را به حراج نگذاریم، اگر بخواهیم به اقتصاد ژاپن و ویتنام برسیم باید حواسمان باشد کسی با ارز دولتی به جای دارو خاک گربه نیاورد یا در فصل برداشت برنج با واردات برنج کشاورز را نابود نکند و یا وارد کردن کالایی که در داخل میسازیم تولید کننده را ورشکست نکنیم آنهم به خاطر یک مشت حق دلالی!!!
آری انتخاب ویتنام و ژاپن و چین برای الگوی اقتصادی انتخاب به جا و درستی است اما با این نگاه که آنها ابتدا به داخل نگاه کردند و هیچ تهدیدی آنها را از پیشبرد اهدافشان وا نمیداشت، حتی آنها جاهایی هم اشتباه کردند که امروز از آن پشیمانند مثل نداشتن ارتش و تسلیحات نظامی که این روزها با بودجه کلان دارند جبرانش میکنند و میخواهند ژاپن اقتصادی را به تسلیحاتی هم مجهز کنند تا از هر تهدید و گزندی دور شوند! ما بال نظامی مان را داریم و توانستیم تسلیحات داخلی را خودکفا کنیم و تهدیدات را بر پایه دستاوردمان دور سازیم اما اقتصاد دقیقا زمانی رشد خواهد کرد که نگاه تولید ملی تسلیحاتی را به بخش اقتصادی تصری داده و با رانت و اختلاس و وواردات بیرویه برخورد کنیم و با هر چشمک زدن شرکت غربی مانند توتال و... برایش کف و هل و هورا نکشیم و نگوییم حق دلالیمان را میگیریم و پزش را میدهیم که سرمایه گذاران اروپایی را پای کار آوردیم.
اگر قرار است اقتصاد ژاپن الگویمان باشد باید فقط کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم و به تولیدکننده بهای غیرباور داده و وارد کنندهها را که اغلب رانتیاند به کارهای دیگر بگماریم.
نویسنده: مائده شیرپور