یکی از مسائلی که در بیانات اخبر رهبری مطرح شد ضرورت و لزوم تلاش است که باید در راستای تصویرسازی درست از جمهوری اسلامی صورت بگیرد. اما ضرورتهای طرح این موضوع خصوصا در جمع نخبگان را با هم مرور میکنیم.
اهمیت تصویرسازی درست در نظام بینالملل
در همین زمینه ابتدا باید درباره اهمیت تصویرسازی در نظام بینالملل ایجاد کنیم. تصويرسازي در روابط بینالملل كه تحت عناويني همچون اعتبار، حيثيت و پرستيژ بینالمللي مطرح میشود، از آن روي اهميت ويژه دارد كه عموماً تصوير واقعيت از خود واقعيت مهمتر تلقي میشود. عليالخصوص كه بخش عمدهای از قضاوتهای افكار عمومي و ارزشگذاريهای كنشگران بینالمللي (نظير سازمانها و شركتهای چندمليتي) متاثر از اين موضوع بوده و حتي اغلب مكانيزمهای موجود در عرصه بینالمللي نيز بر پايه تصويرسازيها استوار میگردد.
اما با روند كلي مناسبات دو بازيگر مهم بینالمللي يعني جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده آمريكا طي سالهای پس از پيروزي انقلاب اين پرسش مطرح میشود كه آيا امكان شناخت ماهيت، چرايي و به تبع آن دستهبندي اقدامات و شيوههای عمل آمريكا در حوزه تصويرسازي عليه ايران وجود دارد؟
فهم درستی که به دشمن ضربه میزند
چرا لازم است مردم فهم درستی از شرایط کشور داشته باشند؟ رهبری در دیدار با نخبگان به این سوال اینطور پاسخ میدهند که «اینکه شما فهم درستی از واقعیّتهای کشورتان داشته باشید، به ضرر آنها است؛ با این مخالفند، با این مبارزه میکنند؛ با چه ابزاری؟ با ابزار بسیار خطرناک رسانه، بخصوص رسانههایی که امروز نوپدید است.»
یکی از علتهایی که باعث شود بر ضرورت کار در این حوزه تاکید شود این است که با فهم درست مردم از شرایط خودشان میتوان مانع از نفوذ دشمن و القا کردن خواستههای دشمنان به مردم شد و جای خود کمبینی را که عامل بیاعتمادی به مسئولان و انقلاب است را بگیر.
خطر تصویرسازی غلط
یکی از شرایط مهم جامعه جلوگیری از نفوذ دشمن و شناسایی نقشه آن است. در این مسیر یکی از حربههای دشمن که برای نفوذ در جامعه استفاده میشود تصویر غلط ساختن از انقلاب است که با کمکاری مسئولان و رسانهها و ایجاد خلا در این فضا صورت میگیرد همانطور که رهبری هم در دیدار اخیرشان با نخبگان فرمدند: «با تصویرسازی غلط سعی میکنند افکار ملّت ایران را منحرف کنند؛ هم تصویر غلط دربارهی ایران، هم تصویر غلط دربارهی خودشان، هم تصویر غلط دربارهی اوضاع منطقه. یکی از تصویرهای غلط آنها این است که وانمود میکنند در موضع قدرتند، درحالیکه در موضع قدرت نیستند. بله، قدرت سختافزاری آنها یک قدرت قابل نشان دادن است؛ یعنی پول دارند، ابزار نظامی دارند، امکانات رسانهای دارند؛ اینها ابزارهای قدرت است، منتها در مقابلهی جهانی، حرف اوّل را قدرت نرمافزاری میزند؛ قدرت نرمافزاری یعنی منطق، یعنی استدلال، یعنی حرف نو؛ حرف نویی که تعیینکنندهی زندگی باشد؛ سخن نو به میان آوردن. اینها حرف نو ندارند، منطق ندارند. در قدرت نرمافزاری، آمریکا بشدّت ضعیف است؛ حرفش زورگویی است، منطقش ضعیف است، لیبرالدموکراسیاش امروز در دنیا مفتضح است - رفتار و شیوههای اِعمال لیبرالدموکراسی که به آن افتخار میکردند، امروز در دنیا بهصورت مفتضح مورد انتقاد صاحبنظران دنیا است - برای همین هم هست، بهخاطر همین هم هست که شما ملاحظه میکنید آمریکای دارای قدرت اتمی، دارای تکنولوژی پیشرفته، دارای پول فراوان، در بسیاری از مناطق عالم شکستخورده است؛ در عراق شکست خورد، در سوریه شکست خورد، در لبنان شکست خورد، در پاکستان شکست خورد، در افغانستان شکست خورد، در مواجههی با قدرتهای دنیا شکست خورده است و میخورد و امروز شکستهای دیگری هم آنطوری که انسان مشاهده میکند در انتظار آمریکا است. این تصویرسازی آنها از خودشان است که یک تصویرسازی غلط و دروغین است.»
یعنی اگر خودمان فضای خالی را با تصویر درست از دستاوردهای کشور پر نکنیم دشمن با تصویرهای غلط این کار را انجام میدهد.
کافی است در این زمینه نگاهی به اقدامات رسانههای غربی بیندازیم تا متوجه شویم در سکوت مسئولان و رسانههای ما چه هیاهویی برای مخدوش کردن چهره کشور صورت گرفته است، سالهای اخیر اختلافات و اتهامات هستهای اصلیترین بهانه تقابل امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک غرب با تهران بود و جلوه سیاسی - رسانهای آن هم «ایرانهراسی» است.
ایرانهراسی البته با دیوار سخت تعاملگرایی و تنشزدایی برخورد کرده و توافق هستهای و همکاری با نهادها و سازمانهای بینالمللی بسیاری از مستمسکهای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران را بلااستفاده ساخته است.
در این مسیر ساختن سناریوهای اسلامی و تروریستهایی که پیش از اینکه ملیتشان برجسته شود به دروغ مسلمان جلوه میداند و یا یک نسب ایرانی برایش میساختند تنها بخشی از این رویه ساختن چره دروغین از جمهوری اسلامی بوده که اتفاقا بر خلاف تصور برخی این مسیر با تغییر روسای جمهوری امریکا تفاوتی نکرده است، نه اوباما با ایرانیها بهتر بود و نه ترامپ تندتر برخورد کرد، این استراتژی است که غرب و امریکا فارغ از اینکه چه کسانی بر مسند قدرتشان تکیه میزند دنبال میکنند و دنبال خواهند کرد چراکه برای آنها مهم این است که به جهان ثابت کنند اگر مقابل خواستههای ابرقدرتها سر خم نکنی باید مفلس و درمانده و یا تروریست و خونخوار و انسان اولیه بمانی! اصل تفکر سرمایهداری با انقلاب فرهنگی فقرا مخالف است و همین باعث میشود که روسای جمهوری ایران نیز تاثیری در اصل تصمیم نشان دادن چهره عقب افتاده با کلی مشکل از جمهوری اسلامی دریغ نشود و تنها براساس افراد روی کار آمده روشها متفاوت میشود!
در نهایت براساس شواهد و قرائن باید اینطور نوشت که اگر قرار است که جمهوری اسلامی در مسیر پیشرفت و توسعه استقلالطلبی خود گام بردارد لازم است که خلاءهای موجود را پر کرده و واقعیتهای پیشرفتها و دستاوردها را بیشتر به نمایش بگذرند و با جناحبازیهای بیخود مسیر را برای نفوذ دشمن باز نکنند، مهم نیست چه کسی چه دستاوردی داشته مهم است که مردم بدانند نظام با همه مشکلات و مسایل پیشرو دست خالی توانسته قلههایی را فتح کند، کاستیهایی بوده، خائنها و کجفهمها و سوءاستفادههایی هم توسط برخی مسئولین صورت گرفته اما مسیر رشد پیشرونده بوده است و امیدوارکننده طوری که سرعت رشدمان با پیشرفتهترین کشور جهان برابری میکند و اگر امروز هزاران شبکه فارسیزبان راه افتاده و همه در حال القای ناتوانی جمهوری اسلامی هستند برای این است که در عرصه عمل نتوانستند مانع رشد انقلاب شوند و حالا با پروپوگاندا این مسیر را انتخاب کردهاند.اینها واقعیاتی است که باید گفته شود.
نویسنده: مائده شیرپور