ترامپ رئیسجمهور آمریکا در روزهای اخیر مواضع ضد ایرانی و ضدبرجامی خود را تکرار کرده است. او بار دیگر ادعای خسارتهای برجام برای آمریکا را مطرح و بر لزوم بازنگری در آن تاکید کرده است برخی نزدیکان ترامپ نیز ادعا دارند او احتمالا ۲۰ مهرماه عدم پایبندی ایران به برجام را مطرح و به دنبال اعمال تحریمهای بیشتر باشد. البته برخی صاحب نظران نیز بر این عقیدهاند که ترامپ تلاش دارد تا برجام را در زمین کنگره اندازد و با ادعای لزوم نظر دادن کنگره از یکسو ناتوانی خود در بیان ادعای عدم پایبندی ایران به برجام را پنهان سازد و از سوی دیگر سناریوی معلق نگاه داشتن برجام را اجرایی کند.
رفتار آمریکاییها نشان میدهد که آنان در قبال برجامسازی معلق نگاه داشتن میان رد و پذیرش را اجرا میکنند تا در لوای آن در حالی که عدم اجرای تعهدات خود به برجام را اجرایی نمیکنند، اقتصاد ایران و جهان را نیز در فضای ابهام قرار دهند. این فضای ابهام زمینهساز معلق ماندن بازار اقتصاد ایران میشود که نوعی خودتحریمی است و از سوی دیگر استمرار هراس بانکها و شرکتها و دیگر کشورها در تعاملات اقتصادی با ایران را به همراه دارد که این نیز نوعی تحریم پنهان است در حالی که در ظاهر آمریکا ادعا دارد اقدام تحریمی صورت نداده است. هدف این پروژه خستهسازی ایران و در نهایت تسلیم شدن آنان در برابر فشارهای آمریکا در قبال زیادهخواهیهای واشنگتن در زمینه توان موشکی ایران و منطقه است.
در کنار ترامپ این روزها فرد دیگری نیز مواضع ضدایرانی قابل توجهی داشته و آن ملک سلمان پادشاه عربستان است. او که برای سفری ۴ روزه چهارشنبه به روسیه سفر کرد، ادعای درخواست سعودی از روسیه برای مقابله با ایران را مطرح کرده است. سعودیها که با اعلام سرمایهگذاری میلیاردی در روسیه و نیز آمادگی برای خرید اس۴۰۰ از مسکو، و نیز اعلام حمایت از یکپارچگی سوریه و عراق تلاش دارند تا چنان القا سازند که توانستهاند نگاه روسیه را به خود جلب کنند همزمان فضای روانی منفی علیه جمهوری اسلامی ایران به پا کردهاند.
ادعاهای سعودی علیه ایران در حالی مطرح شده که تاکید سران روسیه بر همکاری با ایران علیه تروریسم نیز همگرایی با آن در قبال سوریه خود سندی به ناتوانی عربستان در اجرای این جنگ روانی است.
نکته قابل توجه در مواضع ضدایرانی ترامپ و پادشاه سعودی تاکید هر دوی آنان بر یک کلید واژه است و آن ادعاهای آنان درباره رفتارهای منطقهای جمهوری اسلامی است.
شاید در ظاهر این دو نوع رفتار با هماهنگی طرفین صورت نگرفته باشد اما بیانگر دغدغههای مشترک آمریکا و یکی از عقیدههای اصلی آمریکا در منطقه یعنی عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران است که البته مواضع سران رژیم صهیونیستی که اخیرا علیه ایران و جایگاه منطقهای آن مطرح شده را باید به آن افزود.
حال این سوال مطرح میشود که ریشه این نقطه اشتراک چیست و چرا آنان چنین به موضعگیری علیه عملکرد منطقهای ایران میپردازند؟ نخست آنکه فرآیند مبارزه با تروریسم در منطقه نشان میدهد که یک دیدگاه در جهان قالب است و آن اینکه اردوگاه مبارزهکننده با تروریسم، جبهه مقاومت و متحدان آن نظیر روسیه هستند که توانستهاند ثبات را تا حدود زیادی به منطقه بازگردانند.
در این میان آمریکا در حالی ادعای ائتلاف ضدداعش را سر میدهد که سازمان ملل و نهادهای بینالمللی رسما اعلام کردهاند که آمریکا در حال کشتار مردم سوریه به ویژه در رقه است. اسناد نشان میدهد که حتی آمریکا از پناهجویان در اردوگاهها به عنوان سپر انسانی استفاده میکند.
عربستان نیز که پروندهای معلوم و آشکار دارد چنانکه سازمان ملل پنجشنبه نام ائتلاف سعودی در یمن را در لیست سیاه یا همان لیست کودککشان قرار داده است. جهانیان خواستار مجازات سعودی در یمن به جرم کشتار علیه بشریت شدهاند.
دوم آنکه در حوزه سیاسی نیز روند سیاسی منطقه با محوریت نشست آستانه درباره سوریه در حالی برگزار میشود که محور آن ایران، ترکیه و روسیه هستند، آمریکا و سعودی به دلیل عدم صداقت رفتاری و حمایتشان از تروریسم و ناامنی در منطقه نقشی در آن ندارند. جالب توجه آنکه نشستهای آستانه در حالی نتایج ملموسی در کاهش بحران در سوریه داشته که عربستان و آمریکا نتوانستهاند پس از نزدیک به دو دهه کارکردی در به نتیجه رساندن مذاکرات صلح خاورمیانه داشته باشند که خود سندی بر ناتوانی آنان در اجرای روندهای سیاسی در منطقه است.
سوم آنکه مسئله یکپارچگی کشورهای منطقه با محوریت مخالفت با جداییطلبی اقلیم کردستان عراق در حالی امری جهانی است و جز رژیم صهیونیستی هیچ حامی برای آن نیست که در وادی عمل برای مقابله با چند پاره شدن عراق، نگاهها به سمت جمهوری اسلامی ایران است.
آمریکا و عربستان با هزینههای بسیار در حالی بر آن بودهاند تا خود را محور تحولات منطقه نشان دهند که رویکرد جهانی به ایران در قبال مسئله اقلیم کردستان عراق و حفظ یکپارچگی عراق که سفر اردوغان و مقامات نظامی ترکیه به تهران سندی بر این حقیقت است، واهی بودن ادعاهای آنان را بیشتر آشکار میسازد.
این نقشآفرینی پوچ بودن ادعای عدم اعتماد جهانی به ایران و معرفی جمهوری اسلامی به عنوان عامل بحران منطقه را نشان میدهد که اذعان جهانی به جایگاه ایران صلح و ثبات و امنیت منطقه را به همراه دارد.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که ادعاهای ضدایرانی ترامپ و شاه سعودی نه برگرفته از قدرت آنان بلکه ناشی از شکستهای سنگین آمریکا و سعودی در برابر جایگاه و عملکردهای منطقهای جمهوری اسلامی است دستاوردهایی که برگرفته از حضور موفق ایران در مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه و تحقق امنیت منطقه و اعتماد منطقهای و جهانی به نظام اسلامی است.
مواضع ترامپ و پادشاه سعودی نشان میدهد که مسیر انقلابیگری اجرا شده در منطقه بهترین مولفه برای تحقق اهداف جمهوری اسلامی در برقراری ثبات و امنیت در منطقه بوده که نتیجه آن ضمن تحقق امنیت کشور زمینهساز ارتقای جایگاه ایران در معادلات منطقه و جهان میشود چنانکه اکنون ایران به عنوان کانون اصلی روند امنیتی، سیاسی و جلوگیری از چندپاره شدن منطقه و گرفتار آمدن آن در بحرانهای جدید شناخته میشود و همگان بر آن اذعان داشته و توان انکار آن را ندارند.
نویسنده: قاسم غفوری