تجربه برخي كشورها در زمينه مشاركت دادن جوانان از جمله دانشآموزان در تصميمسازي و تصميمگيري در امور جاري كشور، شيرين و قابل اتكا است. سالها قبل در سوئيس لايحهاي درباره نظام تعليم و تربيت در دست بررسي بود، ولي قبل از آن كه آن لايحه به صورت رسمي در مجلس مطرح شود، ابتدا براي شوراهاي دانشآموزي سراسر كشور فرستاده شد. دانشآموزان در يك دوره زماني معين درباره آن لايحه بحث و گفتوگو كردند و سرانجام در بالاترين نهاد سياسي دانشآموزان يعني در «مجلس دانشآموزي» اين لايحه به بحث گذاشته شد. در جلسات چند روزه مجلس دانشآموزي، رئيس مجلس سوئيس در جايگاه رياست نشست و همه نمايندگان مجلس در جايگاه تماشاچيان حاضر شدند و همه مباحث مطروحه از سوي دانشآموزان را شنيدند و با اين روش، آن لايحه، ماده به ماده و پس از بحثهاي طولاني به تصويب رسيد و اين در حالي بود كه كل مباحث جلسات مجلس دانشآموزي از يك شبكه تلويزيوني هم پخش ميشد. در نهايت رئيس مجلس خطاب به دانشآموزان عضو مجلس دانشآموزي تأكيد كرد كه چون شما قانوناً نميتوانيد اين قانون را تصويب كنيد، مصوبه شما جنبه قانوني پيدا نخواهد كرد اما مباحث مطروحه از سوي شما به قدري خوب و مناسب بود كه يقين دارم در جلسات مجلس قانوني كشور، نمايندگان مردم نميتوانند قانوني بهتر از اين را تصويب كنند.
در كشور ما نيز مجلس دانشآموزي هست و ديروز دوره ششم اين مجلس با سخنراني دكتر لاريجاني رياست مجلس شوراي اسلامي، عملاًً به كار خود پايان داد به اين اميد كه در دو سه ماه آينده، مجلس هفتم دانشآموزي شكل بگيرد و كارش را شروع كند.
حال اين پرسش به صورت جدي مطرح است كه آيا اين مجلس را بايد جدي گرفت و آن را نماد مشاركت سياسي و اجتماعي دانشآموزان دانست؟ آيا واقعاً ميزان مشاركت دانشآموزان و جوانان در مسائل عمومي جامعه به قدري است كه نياز به مجلس دارند و اين مجلس برآيند مشاركت دانشآموزان در مسائل جاري كشور است؟ متاسفانه نميتوان به اين پرسشها پاسخ مثبت داد و دليل آن هم معضل بزرگي است كه در اساس مقوله مشاركت سياسي - اجتماعي جوانان كشور وجود دارد.
انسانها تا قبل از جواني، هويت فردي خود را اصل ميگيرند اما وقتي به سن جواني ميرسند نيازمند كسب هويت جمعي هستند و اين امر را با پيوستن به گروههاي اجتماعي پي ميگيرند. جامعهپذيري و جامعهپذيري سياسي در واقع نيازي است كه در سنين جواني خود را به رخ ميكشد و اگر در جامعه امكان پاسخگويي به اين نياز وجود داشته باشد، نسل جوان با پيوستن به گروههاي اجتماعي مورد قبول عرف و فرهنگ جامعه، در فعاليتهاي گروهي و جمعي مشاركت خواهد كرد و تجربه اجتماعي شدن را در بستري مناسب به دست خواهد آورد اما اگر به هر دليلي اين امكان فراهم نباشد، مسيرهاي غلط و انحراف و بزهكاري به روي جوانان گشوده خواهد شد زيرا نياز به كسب هويت گروهي را نميتوان فراموش يا سركوب كرد. در اين حالت، انحرافيترين جريانهاي اجتماعي در جلب جوانان به ايدههاي غلط خود موفق و بر موج نياز جوانان به اجتماعي شدن، سوار خواهند شد.
مجلس دانشآموزي بايد برآيند مشاركت سياسي - اجتماعي جوانان و دانشآموزان در حوزههاي گوناگون باشد نه آن كه نمونهاي گلخانهاي از فعاليت سياسي دانشآموزان را در اين مجلس به وجود آوريم. دانشآموزان بايد در اداره مدرسه مشاركت داده شوند و در امور گوناگون كشور از آنان نظرخواهي شود و ما دائما فعاليتهاي مرتبط با جامعهپذيري و جامعهپذيري سياسي دانشآموزان را شاهد باشيم و در نهايت، مجلس دانشآموزي نماد نهايي و بالاترين ارگان اين مشاركت باشد. متأسفانه هنوز به اين مسئله در مدارس كشور توجه كافي نميشود و نسل گذشته، سازوكار همكاري با نسل جوان و مشاركت دادن آنان در نظام تصميمگيري را نياموخته است. به همين دليل، مجلس دانشآموزي را نميتوان اوج و نمونه كامل مشاركت آنان تلقي كرد همانگونه كه در سطح جامعه هم اين فعاليت، نمود بارز و جذابي ندارد و توجه همگان را به خود جلب نميكند.
سالها قبل در نامهاي خطاب به وزير وقت آموزش و پرورش نوشتم كه تجربه المپيادها را در قضيه تشكيل مجلس دانشآموزي تكرار نكنيد ولي متاسفانه كردند. در آن نامه تاكيد شده بود كه ما دانشآموزان نخبهاي كه به صورت گلخانهاي تربيت ميشوند و در المپيادها هم مشاركت ميكنند، داريم اما افت چشمگير تحصيلي را هم شاهديم. اگر سطح آموزشي كشور آنقدر بالا باشد كه به صورت طبيعي دانشآموزان برجسته وارد رقابتهاي المپيادي بشوند، بسيار خوب است اما با داشتن افت تحصيلي رنجآور در مدارس، نميتوان از داشتن دانشآموزان المپيادي خوشحال شد. امروز در باره مشاركت سياسي دانشآموزي هم همين بساط داير است يعني در حالي كه از فقر مشاركت دانشآموزان در مسائل سياسي و اجتماعي مدارس و جامعه، دچار ضعفيم نميتوان به داشتن مجلس دانشآموزي افتخار كرد. اين سخن به اين معنا نيست كه مجلس دانشآموزي را منحل كنيد بلكه مقصود اين است كه مشاركت جوانان را جدي بگيريد.
علي اشرفي