نمیدانم چرا ما که در بدو انقلاب خیلی سریع توانستیم به چنان بلوغ فکری برسیم که با خاطیان در هر پست و سمتی که بودند برخورد کنیم و رودربایستی نداشته باشیم حالا چرا دچار مصلحت اندیشیها و تعارفات عجیب و غریبی شدهایم که حتی داد افکار عمومی را هم درآورده است. چرا یادمان میرود ما همان نسلی هستیم که در اوج جنگ تحمیلی در شرایطی که منافقان هم حمله مسلحانه خود را در داخل کشور کلید زده بودند، رئیس جمهور برکنار کردیم و خیانت رئیس شورای امنیت ملی را فریاد زدیم و تشت رسواییاش را انداختیم تا همه بدانند انقلاب اهل مسالحه و تعارف نیست؟ نمیدانم چرا یادمان میرود که ما همانهایی هستیم که امثال شهید بهشتیها را در قوهقضائیه داشتیم که از محاکمه علنی قاضی متخلف ناراحت نمیشد و سعی میکرد با چنین شهامتی سخن گوید که افکار عمومی بپذیرند که انقلابی عمل می شود نه جناحی؟! نمیدانم چرا یادمان میرود ما همانهایی هستیم که حتی وقتی مردم در تشخیص سره از ناسره دچار تردید میشدند و قائله اسفند ماه بنیصدر پیش میآمد؛ با زبان صریح با مردم سخن میگفتیم و آنها را محرم میدانستیم؟ اصلا شاید برای همین بود که کوپنی بودن اقلام اولیه و مایحتاج زندگی، تقسیم کردن داروها و نداشتن امکاناتی مانند گاز و تلفن و آب هیچیک باعث اعتراض مردم نمیشد و با تحمل شرایط سخت در چنین حالتی حتی اضافه پساندازهای مردم هم برای کمک به جبههها ارسال میشد!
اما اگر بخواهیم بیپرده و بدون تعارف مانند همان دوران بگوییم، حالا تعارفات و رودربایستیهای ما به حدی پیش رفته که وقتی یک خطاکار میبینیم سعی میکنیم که جناحش را یافته و از روی برچسبی که دارد تصمیم بگیریم او را خاطی ببنیم یا قربانی! اینگونه است که وقتی جاسوسی مدنی، فیلم خطای نیروی گشت ارشاد، فیلم خطای یک روحانی برای پیشنهاد استقلال بخشی از خاک عزیزمان و امثالهم پخش میشود واکنشهای یکسان از همه مسئولان شاهد نیستیم.
انگار در لحظه یادمان میرود، تجزیه کشور، جاسوسی و کتک زدن نامحرم جرمی محرز است و نیاز به برخورد دارد. آن وقت است که هر کس بر اساس نگاه حزبی خود درباره این مسایل شروع میکند به لاپوشانی و یا افشاگری، که بدون تعرف میشود گفت هیچکدام بر مبنای منافع ملی اتفاق نمیافتد!!! ما را چه شده که برای مجرم دانستن اقدامات مشابه یکدیگر . برای محکوم کردن خطاها و جرمها نیاز به دیدن برچسب خاطی داریم؟!
ما را چه شده که عدهای یکطرفه شروع به حمایت از جاسوس، خاطی گشت ارشاد کرده و عدهای شروع به توئیت نوشت و .. میکنند و مردم را در تشخیص مشوشتر میکنند و جالب است که انتهای این تشویش و طرفداری و نفیها هیچ نکتهای شفاف به سمع مردم نمیرسد، مردم چه میدانند جیسون رضائیان جاسوس بود یا نه، نمیدانند زاغری کیست، نخواهند دانست مدنی چطور بدون استعلام پست گرفت و بعد جاسوس شد! همانطور که نمیدانند با خاطی نیروی انتظامی در صحنهای که دختری فحش یا کتک میخورد، چه برخوردی میشود؟! همانطور که نمیدانند، قاضی حیدری فر متهم ردیف اول کهریزک کدام بند است و مرتضوی چرا ناپدید شده؟!
واقعیت تلخ این است که ما عوض شدیم شاید برای همین است که رهبری در سخنرانی اخیر خود سعی کردند منش دهه شصت را به ما یادآوری کنند، کاش قبل از اینکه تغییراتمان غیرقابل اصلاح شود تعارفات را کنار بگذاریم و با هر خاطی در هر جناح و با هر سمتی یکطور برخورد کنیم.
نویسنده: مائده شیرپور