مذاکرات و توافق ایران و ۱+۵ از زوایای مختلفی بحث و بررسی شده است. از لحاظ تشابه با تاریخ صدر اسلام و مقایسه با سیره معصومین(ع) گروهی آن را به صلح امام حسن(ع) با معاویه و گروهی دیگر به صلح پیامبر(ص) با مشرکین مکه تشبیه میکنند و "نرمش قهرمانانه" را مصداق آن میدانند. اگرچه هردو صلح نامبرده با توجه به شرایط خود "نرمش قهرمانانه" محسوب میشوند و مقتضیات زمان ایجاب میکند که معصوم(ع) در جایی بجنگد و در جایی صلح کند اما برداشتهايي كه از اين نرمشهاي قهرمانانه در تاريخ اسلام ميشود بعضا در مذاكره با امريكا جايي ندارد.
يكسال پيش درست در آستانه محرم (۳۰ مهر ۹۳) بود كه رئيسجمهور حسن روحاني در سخناني كه قصد داشت جامعه و فضاي آن را براي پذيرش توافق هستهاي آماده كند، اظهار نظري شبهه برانگيز كرد كه موجبات شگفتي بسياري را فراهم آورد و برخي را نگران كرد.
وي با اشاره به برپايي مراسم عاشورا گفت: «در شب تاسوعایی که شما مردم زنجان بزرگترین مراسم گرامیداشت را برای آن برگزار میکنید به طوری که مایه افتخار و غرور همه ایرانیان است، امام حسین(ع) خیمهای برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود؛ امامی که آگاه است که فردا او و یارانش توسط همین عمر بن سعد و یاران نادانش به شهادت خواهند رسید، اما خواست که با دنیا اتمام حجت کند و از همینرو در آن شب، ساعتها با عمر سعد مذاکره کرد، تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود.»
اين جملات كه بازخورد بسياري در جامعه داشت بسياري بر اين عقيده بودند كه فشار مذاكرات آن قدر زياد است كه رئيسجمهور چنين استنباطي را از ماجراي كربلا ميكنند و بسياري بر اين سخنان اعتراض كردند.
با اين وجود رهبري در اصلاح اين اظهارات به طرح اين شبهات پاسخ دادند. مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از فرماندهان و كاركنان نيروي درياي سپاه و خانوادههاي آنان تاكيد كردند:: «میگویند چگونه است که حضرت علی علیهالسلام و حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت میشود؟ چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت سادهاندیشی است زیرا حضرت علی علیهالسلام با زبیر و حضرت امام حسین علیهالسلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.»
اين سخنان نشان ميدهد كه رهبر انقلاب در اصول انقلابي و اسلامي رودربايستي ندارند و همانگونه كه بارها دولت يازدهم را مورد تفقد و حمايت جدي قرار داده اند اگر كسي سخني را بگويند كه دراصل انقلاب و اصول ايجاد شبهه نمايد آن را مديريت كرده و اصلاح مينمايند.
اين سخنان نشان ميدهد كه اين ديدگاه كه صلح امام حسن در گفتمان مقاومت تعريف شده است مد نظر مقام معظم رهبري بوده است.
نبايد فراموش كرد كه صلح حسني نرمشي قهرمانانه براي شكل گرفتن يك نهضت ضد استكباري بود. انعطاف جبهه حق برای خیز مجدد علیه جبهه باطل توجیه دارد. این تعریف از صلح با پذیرفتن کدخدا به عنوان راس هرم نظم نوین جهانی که نقش کشورهای در حال توسعه را مماشات و پذیرفتن ذلت می داند فرق اساسی دارد.
از سوي ديگر اهل تاريخ، سه دلیل عمده برای صلح امام حسن علیهالسلام برشمردند. یکم قدرت دشمن. دوم قلت نیروی داخلی و تشتت بین خودیها و سوم نیز خیانت اطرافیان. كه اين سه مولفه در حال حاضر در نظام اسلامي موجود نيست. اول اينكه خود آمريكاييها باور ندارند كه قدرت مطلق و برتر در برابر جمهوري اسلامي هستند و نمونهها در برخي عقب نشينيهاي بعد از سخنان صريح رهبري روشن است.
از سوي ديگر اگرچه ممكن است كه در بين مردم همراهيهاي حزبي و گروهي باشد و جرياني در مقابل جريان ديگر مخالفت كند اما هويت تاريخي و ديني مردم كشورمان نشان داده است كه در بزنگاههاي مورد نياز كشور بخصوص مسئله هستهاي يكصدا پيرو خط رهيري هستند و غيرت و عزت بخصوصي دارند. در مرحله آخر نيز خیانت اطرافیان امام حسن علیهالسلام بود که این مولفه نیز مصداقی برای امروز ندارد و حداقل مردم ما چنین باوری از مسئولین خود نداشته و ندارند. مردم تیم مذاکره کننده را با غیرت و امین و شجاع و متدین می شناسند و دولت محترم را هم خائن نمی دانند.
نكته ديگر اين است كه بحثهای مربوط به صلح حسنی مربوط به سرنوشت مذاکرات هسته ای است. اينگونه اظهارات سرنوشت مذاكرات هستهاي را در دو حالت جنگ يا صلح مجسم ميكند كه اگر صلحي نباشد نقطه مقابلش جنگ است درحالي كه شواهد خبري و تحليلها نشان ميدهد كه چنين دو قطبي وجود ندارد.
صلح حديبيه
ماجراي ديگري كه به آن در مذاكره با امريكا اشاره ميشود ماجراي صلح حديبيه است كه بسياري از افراد آن استفاده كرده و آن را نمونه اي ديگر براي مذاكره با امريكا بشمار ميآورند.
حشمت الله قنبری استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام در اين باره ميگويد: اولا حضرت ولى امر دامت برکاته اصل مذاکره را نفى نکرده اند و پیوسته از تیم دولتى مذاکره کننده حمایت کرده اند، پس روش پیامبر در حدیبیه مورد نقض و نفى قرار نگرفته است.. توجه کنید که رسول عالیقدر اسلام با قصد و انگیزه مذاکره با استکبار قریش از مدینه خارج نشد و دست خود را به طرف دشمن دراز نکرد.
وي افزود: پس منشاء اقدام رسول خدا بر پایه رویاى صادقه و وعده الهى بوده است و هیچ حرف و سخنى از مذاکره و سازش با استکبار عرب در میان نبوده است. از آنجا که در مذاکرات هستهاي هیچکدام از فروض صلح حدیبیه مطرح و موجود نبود، کسى یاراى چنین ادعایى بر پایه آن واقعه تاریخى را نداشت.
قنبری با بیان اینکه رسول خدا با خروج از مدینه و در مسیر راه، از قصد و اراده سران قریش آگاهى یافتند، افزود: گزارشگران خبر دادند که مشرکان و مستکبران مکه سوگند یاد کرده اند که به هر قیمتى از ورود مسلمانان به مکه جلوگیرى کنند، لذا جمعى از جنگاوران و ستیزهجویان خود را به فرماندهى خالد بن ولید مامور کردهاند تا مسیر حرکت پیامبر را مسدود نمایند. رسول خدا با اطلاعیافتن از اخبار مکه با ناراحتى فرمود: وای بر جماعت قریش که جنگ آنان را نابود کرد. ملاحظه مى کنید پیش از هر تلاقى و گفتوگویى، بیان رسول خدا از موضع انذار و سرزنش است.
لذا موضع پیامبر نه تنها موضع سازشکار نبود بلکه او در مقام سرزنش و از موضع اقتدار قلب و جان مسلمانان را پر از نور امید کرد. در عبارت پیامبر اعظم عزت و عظمت موج مى زند. با وصول اخبار مکه و آگاهى از تمهیدات قریش آن حضرت با راهنمایى تعدادى از راه بلدهاى قبیله بنى اسلم با تغییر مسیر و طى طریق در راه فرعى پیشروى خود را به سوى مکه ادامه دادند و در عین حال در کنار وعده نصرت الهى، مسلمانان را به خواندن نماز خوف دعوت کردند تا روح مجاهده را در آنها تقویت فرموده باشد. نماز خوف یعنى اعتماد به خدا و تکیه بر توانائیهاى سخت و نرم اهالى ایمان. این پژوهشگر ارشد تاریخ اسلام افزود: جنگ افروزى و سنگینى فضاى ارعاب و تهدید باعث نشد که تدابیر و دیپلماسى انقلابى پیامبر دچار انفعال شود. لذا هنگامیکه اولین گروه ستیزه جویان قریش عملا اقدام به اهانت و اقدام نظامى کردند با برخورد قاطع مسلمانان مواجه شدند. عده اى از آنان به اسارت درآمدند و مابقى نیز گریختند. در شرایط بحرانى حدیبیه، کسى دهان کسى را نبست که چیزى نگوئید واهانتهاى آنها را تحمل کنید؛ قدرت آنها زیاد است و مشکلات ما بدون آنها اصلاح شدنى نیست.
این استاد دانشگاه افزود: علیرغم اینکه حدیبیه قلمرو مکه و تحت سلطنت مستکبران قریش بود اما مسلمانان بدون ملاحظه و مآل اندیشى از عزت اسلامى خود دفاع کردند و با اسیر کردن ستیزه جویان تبهکار و افزونخواه عرب آنها را دچار انفعال و درماندگى کردند.
قنبری تاکید کرد: توجه داشته باشید اگر چه ظاهرا رسول خدا امتیاز داده است، اما این امتیاز فقط روح مستکبران سفیه را آرام کرد، چرا؟ براى اینکه فقط یکسال فرصت بهره بردارى تبلیغى سادهلوحانه در میان عوام را در اختیار آنها قرار داد، اما مسلمانان در طى همین یکسال مجاز شدند تا در دل مکه و از میان قبایل مستعد هم پیمانانى را براى خود پیدا کنند؛ کسانیکه در فاصله کوتاهى بهترین خدمات را براى فتح مکه از خود به نمایش گذاشتند. ملاحظه کنید در پیمان صلح حدیبیه، نسبت «داده به ستاده» کاملا معلوم و قابل اندازه گیرى است. مسلمانان همه چیز را به دست آوردند بدون اینکه از هیچکدام از اصول خود عبور کرده باشند. صلح حدیبیه بر پایه حکمت و از جنس عبادت بود نه از سر بیم و ترس از کدخدا. صلح حدیبیه به چالش کشیدن حیثیت استکبار قریش و نماد اعتماد به خدا و توانائیهاى امت اسلامى بود نه ابر و باران و برکات را در دست بى خدایان دیدن.