دكتر احمدي نژاد در مراسم جشن ثبت موسيقي مقامي خراسان شمالي در خصوص مواجهه فرهنگي ايران و ساير فرهنگها جملاتي گفت كه موجب اظهارنظرهاي مختلفي شده است. رئيس جمهور در بخشي از اين سخنان با اشاره به صادرات يكصد ميليارد دلاري اسلحه از آمريكا به كشورهاي منطقه اين پرسش را مطرح كرد كه آيا اين صادرات براي صلح و ايجاد دمكراسي است يا براي كشتن افراد؟
رئيس جمهور كشتار ايجاد شده در ليبي را هم از همين خوي كشورهاي غربي برشمرد و تصريح كرد: «آنها ميتوانستند ضمن گفتوگو با مخالفان و دولت، برنامهريزيهاي لازم را براي انتخابات و اصلاحات در اين كشور انجام دهند، در حالي كه در گام نخست حمله نظامي را در دستور كار قرار دادند.»
گويا از همين رو دكتر احمدينژاد تعريفي از جنگ فرهنگها كه توسط برخي فعالان سياسي و فرهنگي مطرح ميشود اشاره نموده و تصريح كرد: «برخي، جنگ فرهنگها را مطرح ميكنند كه ما آن را قبول نداريم؛ زيرا فرهنگها برآمده از فطرت انسانها است اما جنگ فرهنگ با بيفرهنگي و تمدن با بيتمدني را قبول داريم و معتقديم هجمههايي كه انجام ميشود در واقع هجمه بيفرهنگها عليه فرهنگها است.»
در اين ميان براي برخي اين سوال مطرح است كه آيا مفهوم سخنان رئيسجمهور در شرايطي كه موضوع تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي توسط دلسوزان نظام و از جمله مقام معظم رهبري مطرح شده است، بياني جديد و ناقض اين گفتارهاست؟
آنچه كه در اين خصوص نبايد از خاطر پنهان داشت اين است كه بايد در ابتدا ديد كه آيا منظور از فرهنگ در سخنان رئيس جمهور چيست؟ آنگونه كه از ادبيات به كار برده شده، ميتوان فهميد اين است كه منظور از فرهنگ در سخنان رئيسجمهور ساختاري مبتني بر پاكي و بيآلايشي است كه منتج از تخلق به مكارم اخلاق در هر جامعهاي قابليت زايش دارد. اما آنچه كه كشورهاي غربي آن را فرهنگ خود برميشمرند غالبا عقايد و رفتارهاي متاثر از دولتمردان وابسته به لابيهاي صهيونيستي و صهيونيستهاي مسيحي با محوريت ساكنان كاخ سفيد و طراحان به اصطلاح نظم نوين جهاني و دهكده جهاني و خاورميانه جديد ميباشد. كساني كه تلاش دارند بيفرهنگي متاثر از امپرياليزم جهاني را به كشورهاي صاحب فرهنگ و تمدن القا نمايند. همانها كه به جاي ايجاد فضاي گفتوگو در كشوري چون ليبي بيرحمانه ابزار نظامي را بهترين مولفه براي اجرا در اين كشور ميبينند و با بيفرهنگي تمام، جنگي ناخواسته را براي اين كشور اسلامي ايجاد نمودند.
از سوي ديگر ملتهاي كشورهاي غربي نيز خود در چنبره حيلهگريهاي دولتمردان خود گرفتارند. در حالي بيفرهنگي و بياخلاقي در غرب، غربيان را به مهلكه انداخته است كه آزادانديشان و اخلاق گرايان كشورهاي غربي خود از اين بياخلاقيها شرمگين هستند و در پي ماوايي هستند تا تن آلوده جامعه به بياخلاقي موجود را به آبي پاكيزه بشويند و قلب خويش را به نور ايمان و اخلاق متجلي نمايند. همانهايي كه با نگاهي به تاريخ فرهنگي خويش، سير نزول و غرق شدن در بيفرهنگي و دور شدن از اخلاق را به تلخي ياد ميكنند و امروزه بدل شدن فرهنگ برهنگي را در جامعه خويش در برابر حجب و حيا شرمگينشان ميكند و پاسخي در برابر وجدان پاك و بيناي جهانيان ندارند كه به كجا ميروند؟
از همين روست كه مثلا در عرصه سينما بسياري از اوقات فيلمهاي اخلاقگراي فيلمسازان ايراني، اگر چه در فرم و قالب و ابزار گرفتار ضعف هم باشند، اما بر دلهاي دردمند غربيان تشنه و آرزومند اخلاق و مهر و فرهنگ مورد اقبال قرار ميگيرند.
اما به هر تقدير غرب اينك خاكريز جنگ غلبه و انحراف فرهنگ ايران اسلامي را در داخل خاك ايران و با ابزارهاي هوشمند از جمله امواج ماهواره و اينترنت و هزاران ابزار ديگر تعريف نموده و در تلاش است تا فرهنگ ايران و ايراني را به ثمن بخس بربايد و بيفرهنگي خود را غالب نمايد. همان فعاليت خصمانهاي كه مقام معظم رهبري از آن در سالهاي پيشين به عنوان شبيخون فرهنگي ياد نمودند و حالا ديگر اين شبيخون آنقدر جدي شده است كه بتوان انتظار داشت مسئولان و متوليان فرهنگي در ايران خواب آرام به چشم نداشتهباشند و از تمام توان و امكانات موجود بهرهبرند و از فرهنگ اسلامي ايراني جوشني بسازند براي مقابله با تيرهاي حقد و كينه و مكر امپرياليزم و جنگ نابرابر با كشورهاي غربي.
آيا به راستي هم اينك چه تعداد از پشت ميز نشينان عرصه فرهنگ و البته سياست، در اين جنگ ناخواسته خواب آرام به چشم ندارند؟