توافق هستهاي ميان ايران و ۱+۵ هنوز به نتيجه نرسيده و محصول آن رونمايي شده است، اما برخي گمانهها ميگويد، احتمال توافق هستهاي وجود دارد. در گوشهاي ديگر گمانهزنيهايي ديده ميشود که اعتقاد دارد، توافقي به دست نخواهد آمد. شايد ميزان هر يک از اين گمانهها ۵۰ درصد باشد. اين نکته را آمريکاييها از جمله اوباما بارها به آن اشاره کردهاند.
اکنون که شرايط پيش از توافق هستهاي با فراز و فرودهاي بسياري همراه است و در ظاهر اختلافات زيادي در ميان دو حزب مطرح آمريکا بر سر اين موضوع ديده ميشود و در کنار آن صهيونيستها مانند اسپند روي آتش بالا و پايين ميپرند و خود را مخالف جدي توافق هستهاي با جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهند، در داخل هم دو گروه ديده ميشوند که يکي نه مخالف، بلکه منتقد برخي موارد توافق هستهاي است و ديگري موافق آن است و آن را دستاوردي بزرگ از جنبههاي سياسي و اقتصادي براي ايران ميداند.
اما طرف آمريکايي همواره تأکيد کرده است که در صورت توافق نهايي، نه تنها تحريمهاي هستهاي لغو نميشود، بلکه مرحله به مرحله تعليق ميشود و اين تعليق تحريم ها هم تنها براي چند مورد است. اگر چنين تصميمي در توافق وجود داشته باشد، نميتوان توقعي از تأثير اقتصادي مثبت بر روي ايران را تصور کرد. گشايش اقتصادي با ورود شرکتهايي که سياست مصرفگرايي کالاهاي خارجي را تبليغ و ترويج ميکند، اتفاق نخواهد افتاد. شامپوهاي خارجي، لوازم آرايشي اروپايي، لباسهاي گرانقيمت و بسياري توليدات ديگر که نمايندگيهاي آنها همچون قارچ سر از خيابانهاي شهرهاي بزرگ کشور از جمله تهران درآوردهاند،آيا گشايش اقتصادي يا سرمايهگذاري نام دارد؟!
در حوزه سياسي و سياست خارجي هم هدف مهم و راهبردي آمريکا که متأسفانه از ابتداي گفتوگوهاي هستهاي محور مذاكرات قرار گرفته و روي در روي ايران بوده است، مهار جمهوري اسلامي است. اين سياست سالهاست، پياده شده و ادامه دارد، اما روشي که اوباما در پيش گرفته دخالت نظامي مستقيم نيست بلکه، تحريک کشورهاي منطقه به عنوان اهرمهاي نيابتي، براي تحت فشار قرار دادن ايران است. عربستان به عنوان کشوري که ديگر کشورهاي عربي منطقه او را پدرخوانده خود ميدانند، سرسلسله اين سياست آمريکاست. آلسعود با اقداماتي که در منطقه انجام ميدهد، توانسته است، اهداف آمريکا عليه ايران را پيگيري کند.
براي همين است که آمريکاييها در گفتارهاي خود، همواره ايران را عامل دخالت و تغذيه مردم کشورهاي مسلمان منطقه از جمله، بحرين، يمن، عراق و سوريه معرفي ميکنند. همپيمانان اروپايي آمريکا هم براي شدت بخشيدن به اين سياست ضد ايراني بيکار ننشستهاند. وزير دفاع فرانسه ايران را به خاطر آنچه که تلاش براي بيثبات کردن يمن خوانده است، محکوم کرد.
اما پس از توافق احتمالي ميان ايران و ۱+۵ بر سر موضوع هستهاي، آمريکاييها و ديگر کشورهاي وابسته و گوش به فرمان او در منطقه و اروپا، سياستهاي پس از توافق هستهاي را هم براي خود آناليز کرده و در دستور کار دارند.
توافق هستهاي پاياني بر دشمنيها و تهديدات آمريکا عليه ايران اسلامي نخواهد بود، بلکه آغازي براي فرايند تازهاي از تهديدات، تحريمها و فشارها را درپي خواهد داشت.
تمرکز آمريکاييها در داخل بر روي جريان غربگرا در ايران خواهد بود. توافق براي اين جريان، يک پيروزي براي آنها، مقابل منتقدان داخلي توافق هستهاي خواهد بود. تقويت اين جريان در مقابل جريان انقلابي و مردمي و ايجاد فضاي دوقطبي در کانون سياسي کشور، مهمترين اصلي است که اکنون از سوي تحليلگران و کارشناسان غربي و آمريکا دنبال ميشود.
دولت که براي رسيدن به توافق هستهاي سعي و تلاش بسياري کرده است، بايد براي پس از توافق هم برنامه داشته باشد. اينگونه نيست که پس از توافق هستهاي همه چيز به خوبي و خوشي پايان خواهد يافت. در اين ميان نقش دولت و اعضاي تيم هستهاي و البته دستگاه ديپلماسي کشور با استفاده از سازمان ديپلماسي عمومي خود، کار سخت و زيادي را بايد داشته باشد تا از تبعات منفي احتمالي آن جلوگيري کند.
خويشتنداري دو طرف چه منتقد و مخالف و چه موافق غربگرا در اين ميان بايد دستورکار سياستمداران کشور باشد. برگزاري جلسات، نشستهاي کاري و کارشناسي با دو طرف، توصيهها و رفع ابهامات و توضيح درباره تحولات و اتفاقات پس از توافق از وظايف مهم دستگاه ديپلماسي و تيم هستهاي خواهد بود که نبايد از آن غفلت کند.
بدون شک، موج گستردهاي در شبکههاي ماهوارهاي فارسي زبان و ديگر شبکههاي اجتماعي موجود، آغاز خواهد شد تا آنها پسا توافق را به نفع خود مصادره کنند. ما هم بايد براي اين اتفاق برنامهريزي داشته باشيم و براي پس از توافق و براي مقابله با برنامههاي در دست اجراي آمريکا آماده باشيم. شايد دولت و ملت، همدلي و همزباني، بر سر توافق هستهاي، نکتهاي باشد که مصداق مييابد و اهميت ويژهاي هم خواهد داشت.