اتفاق پيشبيني شده افتاد. تمديد گفتوگوهاي هستهاي عليرغم اين که همواره طرفين بر تمديد نکردن گفتوگوهاي هستهاي اصرار داشتند، اما گفتوگوها تا ۱۰ تيرماه ۱۳۹۴ تمديد شد تا نخست اسفند ماه بر سر توافق سياسي به نتيجه برسند و سپس فروردينماه جزئيات مورد بررسي و احتمالاً توافق انجام شود.
اکنون که بر سر «تمديد» توافق شده است، برخي مخالف اين اتفاق هستند و برخي ديگر موافق آن و هر کدام هم دلايلي براي خود دارند. شايد اين دلايل که از هر طرف مطرح ميشود، منطقي و درست باشد. اما فرآيند گفتوگوهاي هستهاي ايران و ۱+۵ که ۱۲ سال است ادامه دارد، در اين يکسال گذشته يعني از ۳ آذر ۱۳۹۲ تا ۳ آذر ۱۳۹۳ به گونهاي ديگر بود. روش گفتوگوها تغيير کرد و هدف اين بود که در يک پروسه زماني مشخص نتيجه مطلوب و يک توافق جامع به دست آيد.
تلاشهاي بسياري شد و گفتوگوهاي طولاني و حساسي بر سر موضوع هستهاي ايران با ۱+۵ انجام شد. بيم و اميدهايي در افکار عمومي شکل گرفته بود و همگان به سوم آذر ۹۳ چشم دوخته بودند.
اما آنچه اکنون مطرح است و بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است که آيا پس از گذشت ۱۲ سال از آغاز گفت وگوهاي هستهاي ايران و غرب باز هم نيازمند گفتوگوهاي هستهاي هستيم؟
اين تمديد که روز گذشته درباره آن تصميم گرفته شد به نفع کدام يک از طرفين است؟
شايد بتوان در پاسخ به اين پرسش، گفت که به نفع دو طرف بوده است. هم ايران از تمديد گفتوگوها سود ميبرد و هم آمريکا.
اما آيا ميتوان گفت که آمريکا با تمديد گفتوگوهاي هستهاي از شکستي که با يک توافق با ايران متحمل ميشد، گريخت؟!
آمريکا با فشارهايي که از راههاي گوناگون از جمله باز کردن پاي کشورهاي مرتجع عربي منطقه مانند عربستان سعودي به گفتوگوهاي هستهاي وارد كرد، ابزارهايي را مورد استفاده قرار داد تا بتواند با خريد زمان، به سناريوي تمديد مذاکرات دست يابد.
اميد آمريکا به اين است که شايد در مدت زمان تعيين شده، براي تمديد گفتوگوها بتواند با ابزارهاي تازهاي که ايجاد كرده و خواهد کرد، فشارهاي سياسي و اقتصادي را عليه ايران افزايش داده و به نتيجه مطلوب خود دست يابد. توافق غرب براي آمريکاييها توافقي است که با برچيدن هر آنچه که واشنگتن خواهان آن است، به نتيجه برسد. براي رسيدن به چنين نتيجهاي نياز به زمان دارد. امتداد مذاکرات هستهاي براي آمريکاييها ضرري ندارد، اما اگر براي ايران زيان هم نداشته باشد، سودي هم در پي نخواهد داشت.
جمهوري اسلامي ايران بارها بر خطوط قرمز خود تأکيد کرده است و آنها را چه از سوي مقامات ارشد کشورمان و چه از سوي مذاکرهکنندگان هستهاي به طرف مقابل گفته است.
۱ـ ۱۹۰ هزار سو ظرفيت غنيسازي
۲ـ توليد ۲۰ هزار مگاوات برق هستهاي
۳ـ ادامه تحقيق و توسعه علوم هستهاي
۴ـ عادي شدن روابط ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي
۵ـ لغو همه تحريمها و نه تعليق
اکنون در برخي از آن موارد جمهوري اسلامي ايران به فعاليتهاي خود ادامه ميدهد، جمهوري اسلامي در راه توليد ۲۰ هزار مگاوات برق هستهاي گام نهاده و قراردادهاي تازهاي براي ساخت نيروگاههاي هستهاي با روسيه بسته است.
تحقيق و توسعه علوم هستهاي همچنان ادامه دارد و تعطيلبردار نيست و براي رسيدن به ۱۹۰ هزار سو ظرفيت غنيسازي خود هم برنامههايي دارد تا بتواند سوخت مورد نياز نيروگاههاي هستهاي خود را تأمين کند.
اما پس از گذشت يکسال گفتوگوهاي طولاني که طول و عرض آن زياد است، تحريمها لغو نشده است و همچنان هم قرار نيست لغو شود، روابط ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم هنوز عادي نشده چون تابع نتايج گفتوگوهاي هستهاي ايران و ۱+۵ است و آمريکا و رژيم صهيونيستي در اين روند بيتأثير نيستند.
آمريکا در واقع اعتقاد به توافق هستهاي با جمهوري اسلامي ايران ندارد، مقامات اين کشور گرچه در ظاهر در رسانههاي خود اعلام ميکنند، خواهان توافق هستند، اما هيچگاه براي رسيدن به چنين نتيجهاي گام برنداشتند.
گامهاي آنها براي توافق نکردن بوده است، آن هم به گونهاي که ايران مقصر اصلي به توافق نرسيدن شناخته شود.
گرچه ايران تمايلي به تمديد توافق نداشت، اما عليرغم ميل باطني، براي گرفتن بهانه از آمريکا، اين تمديد را پذيرفت.
گفتوگوهاي هستهاي ايران و ۱+۵ از منظر آمريکاييها دو وجه دارد، کاخ سفيد از يک سو خواهان توافق است، اما توافقي که با تسليم ايران همراه باشد و از سوي ديگر به دنبال توافق نيست تا بتواند تبعات منفي اين به توافق نرسيدن را به گردن ايران بيندازند.
تصور کنيد اگر يک توافق جامع ميان ايران و ۱+۵ که با محوريت آمريکا به گفتوگو نشستهاند، انجام شود، عليرغم همه تبليغات گسترده رسانهاي غرب، که خواهد گفت، ايران را مهار کرديم و تهران تن به خواستههاي ما داد، اما افکار عمومي آگاه دنيا باز هم اعتقاد خواهد داشت که آن اقتدار و هيمنه آمريکايي از هم پاشيد و آن جاهطلبي کاخ سفيد از بين رفت.
اين تمديد نه شکست بود نه پيروزي، هر آنچه که در روند گفتوگوهاي هستهاي اتفاق افتاده است، قطعاً و يقينا زير ذرهبين مردم کشورمان و به ويژه زيرنظر مقام معظم رهبري قرار دارد.
تاکنون از آن خط قرمزهاي اعلامي رهبر معظم انقلاب تخطي نشده است و تا زماني هم که چنين اتفاقي نيفتاده است، همگان بايد تلاش داشته باشيم در همين مسير گام برداريم. از بابت گفتوگوهاي هستهاي با وجود رهبري نظام و مردم کشورمان نگراني وجود ندارد و هرگاه لازم بوده است، راهنماييها و اتخاذ مواضع حضرت آيتالله خامنهاي باعث شده است، تا طرف مقابل با چالشهاي جدي روبرو شود.
اما در همين زمان هفتماهه، چه ميتوان کرد؟ همانگونه که پيشبيني ميشود نتايج اين گفتوگوها در پايان ۷ ماه تمديد، چه خواهد بود، مؤلفههاي بازدارنده بايد مورد توجه ويژه قرار گيرد. تأکيد بر اقتصاد مقاومتي و قطع وابستگي به اقتصاد نفتي مهمترين اقداماتي است که جمهوري اسلامي ايران بايد به آنها اهتمام داشته باشد.
از بابت عامل بازدارنده مهم و حساس اقتدار نظامي و دفاعي هيچ نگراني وجود ندارد، چون نيروهاي مسلح ايران اسلامي با استعداد بسيار بالا آماده دفاع و حتي تهاجم به دشمن هستند و اين توانايي در نيروهاي مسلح ديده ميشود تا بتوانند منافع دشمنان را فراتر از مرزها هدف قرار دهند و اين به طرف مقابل هم اثبات شده است.
اما اگر قرار است، که البته چنين است كه مذاکرات تمديد شود، آمريکا بايد از محوريت گفتوگوهاي هستهاي خارج شود. در اين يکسال روي گفتوگوهاي ايران بيشتر با آمريکا بوده است، در ميان کشورهاي عضو گروه ۱+۵ ، کشورهاي قدرتمند تأثيرگذار ديگري از جمله روسيه و چين هم وجود دارند که ميتوانند، نقش اساسي و حساس خود را در گفتوگوهاي هستهاي ايفا کنند.
اگر اين خبر درست باشد که روسيه قصد دارد به طور يکجانبه، تحريمهاي آمريکا عليه ايران را لغو کرده و چين را نيز به اين اقدام تشويق کند، چنين امري ميتواند فشار زيادي را بر آمريکا وارد کند.
و سخن آخر اين كه در جريان گفتگوهاي هستهاي كه قرار است هفت ماه ديگر تمديد شود، دور انديشي، آينده نگري و احتمالات را بايد در نظر داشت تا دچار اشتباه محاسباتي نشد.