غرب آسیا را به حق میتوان همچنان کانون اصلی تحولات جهانی دانست بگونهای که حتی اگر تنشها میان آمریکا و روسیه بالا گرفته و یا اروپا به چند پاره تقسیم شده تاثیر پذیری عمدهای از تحولات غرب اسیا دارد.
مروری بر تحولات مهم منطقه نکاتی قابل تامل را زنجیره وار نشان میدهد. در فلسطین در حالی صهیونیستها به دنبال اجرای سناریوی اشغال قدس و نابودی ماهیت اسلامی مسجدالاقصی بوده و چند روزی نیز این مکان مقدس را به پادگان نظامی مبدل کردند اما در نهایت وادار به تسلیم شدن در برابر اراده فلسطینیها و پایان این فضای امنیتی شدند. در لبنان عملیات یک هفتهای حزبالله در عرسال به نتیجه رسید و این منطقه در حال پاکسازی از تروریستهای النصره است. در سوریه نیز دستاوردهای ارتش سوریه در مناطق مختلف ادامه دارد و به اذعان جهانیان سوریه به سمت ارامش و پاکسازی تروریستها پیش میرود. در عراق نیز جشن آزادسازی موصل و رسیدن مناطق ازاد شده به مرزهای سوریه برگزار شد.
در یمن نیز به رغم تجاوزات گسترده ائتلاف سعودی - آمریکا که شیوع وبا یکی از پیامدههای آن است، یمنیها توانستهاند تا عمق خاک سعودی را هدف قرار دهند و شکستهای سنگینی بر این ائتلاف وارد سازند.
تمام این تحولات در حالی روی داده که دو جبهه در آن مشاهده میشود. یک سوی معادله جبهه مقاومت و متحدانش قرار دارند و در سوی دیگر جبهه نظام سلطه به سرکردگی آمریکا و عوامل منطقهای آن از رژیم صهیونیستی و ارتجاع عربی گرفته تا گروههای تروریستی. آنچه از سوی دیدگاه نظام سلطه مطرح میشود آن است که کشورهای منطقه گزینهای جز پذیرش وضع موجود نداشته و باید تسلیم خواست آنها باشند. برخی جریانهای سازشکار نیز بر این عقیدهاند که نباید آمریکا و شرکایش را تحریک کرد و باید در فضایی آرام و محافظهکارانه حرکت کرد. رویکردی که نتیجه آن سازش و تسلیم شدن در برابر خواستههای نظام سلطه به بهانه جلوگیری از تنش و رسیدن به صلح است. به عنوان نمونه این تفکر چنان عنوان میسازد که نباید به سوریه و عراق و فلسطین و یمن کمک کرد و باید اجازه داد تا در فضایی دیپلماتیک مسائل حل شود حتی اگر نتیجه آن برتری نظام سلطه باشد. و یا در آستانه آغاز مراسم حج تمتع امسال چنان ترویج شود که با عدم تحریک سعودی از سوی امتهای حاضر در حج میتوان مانع از تکرار فاجعه سال ۹۴ منا شد.
بررسی این روزهای تحولات منطقه نشان میدهد تمام دستاوردهای حاصل شده از فلسطین تا لبنان و سوریه و عراق و یمن همه و همه برگرفته از یک اصل است و آن رویکرد به مقابله و مبارزه به جای سازش و ملاحظهکاری در قبال نظام سلطه و مهرههایش است. به عبارتی تحولات منطقه نشان میدهد که سیاست مدارا کردن برای جلوگیری کردن از تحریک شدن نتیجهای نداشته بلکه رویکرد به اصل مقاومت و ایستادگی در برابر تهدیدات و ادعاهای دشمنان بوده که این دستاوردها را رقم زده است.
نویسنده: قاسم غفوری