۱۳ آبان ۹۲ با همه روز دانشآموزهاي سالهاي پس از پيروزي انقلاب تفاوت داشت.
يك روز فراموش ناشدني و كمنظير. روزي كه مشتهاي گره كرده مردمان اين سرزمين شبيه سدي آهنين شده بودند در مقابل دشمنان اين نظام و مملكت.
ديروز هم پوسترهاي صداقت آمريكايي بود، هم پرچم دولت مستكبر آمريكا و رژيم منحوس صهيونيستي كه به آتش كشيده شدند، هم عروسك هاي نمادين شياطين بزرگ و هم شعار مرگ بر آمريكا.
شعاري كه ظاهرا قرار نيست از لب فرزندان اين وطن حذف شود. شعاري كه هيچگاه بيات نميشود و هميشه تر و تازه ميماند. شعاري كه يك تاريخ را با خود به همراه دارد.
ديروز خيليها آمده بودند. هم دانشآموزان و دانشجويان امروز و هم آنان كه روزي پشت نيمكتهاي مدرسه و دانشگاه نشسته بودند.
ديروز روز مبارزه با استكبار جهاني بود و فرقي نميكرد چندساله باشي. ديروز همه دانشآموزان و دانشجويان مكتب انقلاب آمده بودند تا درس آزادي، استكبارستيزي و عزتي كه از امام و رهبر خود آموخته بودند را در پيش همه رسانههاي جهان و در مقام عمل نشان دهند.
ديروز فرقي نميكرد كه تحصيلاتت چقدر باشد. شغلت چه باشد. مدير باشي و يا نه. ديروز از معاون رئيسجمهور، وزير و نماينده مجلس گرفته تا مردم عادي همه آمده بودند.
راستي چه شده است كه بعد از گذشت ۳۴ سال از ۱۳آبان ۵۸ هنوز مردم ما شعار «مرگ بر آمريكا» سرميدهند. اين شعار از روي عادت است يا از روي يك هوشمندي هميشگي؟ چگونه است كه مردم ما نميخواهند زير بار زور بروند و چرا نميخواهند سازش در مقابل دشمن را بپذيرند؟
اين تفاوت ملت ما با همه ملتهاي ديگر است. اينكه حاضرند همه فشارها و تحريمها را تحمل كنند، اما يك قدم از آرمانهايشان عقبنشيني نكنند. اين تفاوت مردماني است كه ميخواهند روي پاي خود بايستند تا تجربه دوران سلطه گذشته را دوباره تكرار نكنند.
مردم سرزمين ما مشق مقاومت را همواره فراگرفته اند و به نسل بعد از خود هم ميآموزند. به چهره بچه هايي كه ديروز در خيابان طالقاني و همه خيابانهاي ايران بودند، دقت كنيد. آنها نسلي هستند كه نه انقلاب ۵۷ را به چشم ديدهاند، نه ۱۳ آبان ۵۸ را تجربه كردهاند، و نه روزگار جنگ را لمس كردهاند، اما مقاومت در برابر ظالم را به خوبي يادگرفتهاند.