سواد در یک جامعه به مانند واکسن و پادزهری مقابل میکروبها و ویروسهایی است که سعی دارند با فریبکاری از بی سوادی افراد جامعه (نه همه آنها) بهره برداری کنند.
سواد تنها به تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک گفته نمیشود، چه بسا، یک روستایی، یک راننده، یک کارگر بیشتر از یک دانشجو و یا حتی استاد دانشگاه درک داشته باشد و شرایط را بسنجد و بفهمد.
سواد معنای تحصیلات عالیه ندارد، بلکه سواد توانایی درک و ادراک دنیا و کشور خود است، اگر افراد یک جامعه از چنین سوادی برخوردار باشند، هیچگاه در دام شارلاتانهایی که در صدد سوء استفاده از بی سوادی هستند نمیافتند.
اتفاقاتی که در چند روز گذشته در کشور افتاده است، نیازمند دقت و توجه زیاد است، بدون آن که درباره آن اتفاقات و تحولات تفکر و تعمق کرد، نمیتوان سخن گفت، واکنش نشان داد و قضاوت کرد. اگر درباره ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دست آمریکا، تفکری وجود نداشته باشد، نتیجه آن این میشود که برخی افراد بی سواد دست به پاره کردن پوستر او در سطح شهر میزنند و علیه او شعار میدهند. اگر درباره پاسخ موشکی ایران به اقدام تروریستی رژیم آمریکا در پایگاه عین الاسد اظهار نظراتی همسو با اهداف دشمن از زبان برخی شنیده میشود و یا در قلم آنها دیده میشود، از بی سوادی آنها است. اگر درباره سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در تهران همه کارشناسانه سخن میگویند و اظهارنظر میکنند و ادعا میکنند سپاه به عمد این هواپیما را ساقط کرده و اشتباهی در کار نبوده، از بی سوادی آنها است.
اگر برخی افراد و اشخاص در جامعه که اتفاقاً در میان افکار عمومی شناخته شده هستند، در این شرایط حساس و بحرانی به نام همدردی با خانوادههای جانباختگان هواپیما، رفتاری انجام میدهند، از شرکت در یک جشنواره منصرف میشوند یا کنسرت خود را لغو میکنند، از بیسوادی آنها است، اضافه بر این که همه آنها در واقع همان هدفی را که دشمن دنبال میکند، میروند و دانسته یا ندانسته، با سیاستهای دشمنان همراهی میکنند.
عدهای پس از اعلام رسمی و صادقانه نظام جمهوری اسلامی ایران در شلیک اشتباهی موشک به هواپیمای مسافربری اوکراین رد ان شرایط بحرانی جنگی، که در این حادثه و اتفاق همه مسافران آن جان باختند و داغ دیگری بر دل مردم ایران وارد کرد، از این اتفاق فرصت طلبی کرده و نه تنها با خانوادههای این عزیزان ابراز همدردی و سوگواری نکردهاند، بلکه داغ دل آنها را افزون نمودند، چرا که در شرایط موجود آرامش جامعه را برهم زده اند که آرامش خانوادههای جانباختگان نیز جزو آن است. این عده قلیل بی سواد و مغرض برای جانباختگان دلسوزی نمیکنند، برای خانواده آنها سوگواری نمیکنند، بلکه در بی سوادی خود غرق شده اند و نمیدانند که رفتار آنها، ادامه اغتشاشی که باعث شده اند، فتنه ای که امکان شکل گیری آن میرود، نخست دامن همین بی سوادهایی را خواهد گرفت که به خیابان آمدهاند، شعار علیه سردار دلاور ایران سر میدهند، سپاه را با داعش مقایسه میکنند، علیه رهبری نظام شعار میدهند و رفتارهای به دور از هرگونه فهم و درک واقعی از حقایق موجود که مسبب آن دشمنی همچون آمریکا، رژیم صهیونیستی و سعودیهایی است که آرزوی نابودی ایران اسلامی را دارند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، از ارتش و سپاه گرفته تا نیروی انتظامی و بسیج در طول ۴۱ سال از عمر انقلاب تاکنون مدافع مردم و کشور بودهاند، که اگر نبودند، دشمن وحشیانه به حریم این کشور وارد میشد و همانهایی که اکنون به خیابان آمدهاند و علیه ارکان اصلی ایرن اسلامی شعار میدهند و اغتشاش میکنند، باید به سربازان اجنبی سواری میدادند! رسانههای معاند که در این گونه اتفاقات محرک و آتش بیار معرکه هستند، بر روی چنین افراد بی سوادی تأثیر مستقیم دارند، چرا که درباره اتفاقات، اندیشه نمیکنند، تفکری در وجود آنها نیست و تنها به سخنان و اخباری توجه دارند که از سینگالهایی مسموم فرستاده میشود، امواجی که ذهن و فکر آنها را به تسخیر خود در آورده و اجازه نمیدهد، حقایق را ببینند. چنین افرادی کافی است.به این نکته توجه کنند و درباره آن اندیشه، چه لزومی دارد و چه دلیلی وجود دارد که جمهوری اسلامی عمداً یک هواپیمای مسافربری را سرنگون کند، در حالی که با شلیک ۱۳ موشک به پایگاه آمریکاییها در منطقه به پیروی بزرگی دست یافته است؟
فشار سنگینی علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته، این فشار هم از داخل وجود دارد و هم از خارج و اعتراضات غیرمنطقی و غیرقانونی برخی باعث تشدید این فشارها میشود. این گونه افراد باید بیاموزند که در این شرایط حساس اندکی با افکار خود تنها باشند و تفکر کنند. تفکری عمیق که باعث بیداری آنها شود.
نویسنده: سیاوش کاویانی