در سوگ سپیده نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان.
ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه حشر! پدر و مادرم فدای پینه دستهایت باد. تو محور آسیای ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت!
به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدینسان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانیات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست.
هنوز خطابههای رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ میتابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقار علی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بیبصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندیات، تماميت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.
وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خداییات بودند و بانوان برگزیده حق، رفت و روب آستانه خانه اهل بیت(علیهم السلام) را تمنا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسهگاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همه قصرهای جنت و تمام گهرها و آذینهای باغ بهشت، ذره ای از غبار خشت خانهات هستند و هستی، جلوه یک سجود سالکانه تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمیرسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیهپوش نیلوفر ساقه شکسته شهود؛ «و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا ً و یتیما ً و اسیرا». ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیه عرش!