سال ۲۰۰۱ بعد از حملات مشکوک یازده سپتامبر جورج دبلیو بوش هنگامی که دستور حمله به افغانستان را صادر کرد گفت آمریکا برای این کشور صلح، آزادی و دموکراسی به ارمغان خواهد آورد. حمله به افغانستان که به احتمال قوی مدتها قبل از یازده سپتامبر طرح و نقشهاش ریخته شده بود انجام شد و حکومت قرون وسطایی طالبان سرنگون شد اما اکنون که هفده سال از آن تاریخ میگذرد جهان شاهد است که نه صلح پایایی در این کشور پا گرفته و نه دموکراسیای به معنای واقعی.
در واقع پس از هفده سال هنوز این کشور یک دولت مرکزی مقتدر و یک ارتش قابل اتکا ندارد و هر روز و هر هفته میشنویم که طالبان یک ولایت جدید را تصرف کرده اند یا با حملات انتحاری صدها نفر را کشته و معلول کرده اند. اکنون یک گروه به مراتب خونریز از طالبان هم به این کشور اضافه شده: داعش؛ که خود مخلوق آمریکا و برخی متحدان این کشور است. از آن طرف، دولتی که ظاهرا به شکل «دموکراتیک» در این کشور بر سر کار آمده، یک دولت کاملا وابسته به آمریکاست. (جالب است که عبدالله عبدالله که به نظر میرسد چهرهای وطن پرست یا نسبتا وطنپرست باشد و در انتخابات هم از غنی بیشتر رای آورد، با نظر منفی آمریکا از رسیدن به ریاست جمهوری محروم شد و برای حفظ ظاهر، صاحب یک پست تشریفاتی شد)
از آن طرف، پس از حمله آمریکا به افغانستان، طبق گزارشات بینالمللی، تولید تریاک در این کشور صدها برابر شد و جامعه افغانستان که پیش از این کمتر گرفتار معضل اعتیاد بود، چند سالی است عمیقا در این مرداب فرو رفته است. آیا میتوان باورکرد که افزایش صدها برابری تولید مواد مخدر در این کشور بدون اجازه آمریکا صورت گرفته؟
آمریکا دولت نیم بند افغانستان را مقابل طالبان و داعش تنها گذاشت آن هم در حالی که نه دولت و نه ارتش این کشور که معلوم است توانایی و قدرت رویایی و شکست طالبان و داعش و سایر گروههای واپسگرای تروریستی حاضر در افغانستان را ندارند و این اصلا برای آمریکایی که قرار بود صلح و ثبات و دموکراسی را به این کشور هدیه دهد هیچ اهمیتی ندارد. اکنون شاهدیم که وقتی طالبان منطقهای را در افغانستان اشغال میکنند، فقط ارتش ضعیف اففانستان است که باید به مقابله با آنها بپردازد و آمریکایی، مگر در موارد معدودی که حملاتی هوایی به اسم مقابله با طالبان انجام میدهند، که البته هیچ تاثیر قابل توجهی بر تضعیف طالبان و داعش ندارد، عملا دست روی دست گذاشتهاند تا ارتش نه چندان قابل اتکای افغانستان خود به تنهایی با طالبان طرف شود که میدانیم اکثر این مصافها به نفع طالبان تمام میشود و التماسهای دولت این کشور مبنی بر صلح با طالبان، به کرات از سوی این گروه رد شده است.
نکته اساسی که نگارنده میخواهد به آن اشاره کند این است که آمریکا اساسا به دنبال ریشهکنی طالبان در افغانستان نبوده و نیست و نخواهد بود، زیرا یک افغانستان آرام و بیتنش که به تدریج میتواند به سوی صنعتی شدن و دموکراسی واقعی گام بردارد به هیچ وجه خواسته دولت امپریالیستی آمریکا نیست. کیست که نداند طالبان از طریق پاکستان که دوست نزدیک آمریکاست تغذیه مالی و تسهیلاتی و اطلاعاتی میشود و آمریکا هیچ فشاری به اسلام آباد، و البته عربستان که پشت پرده دلارهای نفتی اش را با واسطهگری پاکستان برای گروههای تروریستی مستقر در افغانستان میفرستد وارد نمیکند.
آمریکا افغانستان را اشغال کرد و اکنون از طریق دولتها وابسته بر آن تسلط دارد با دو هدف اصلی: یکی نزدیک شدن به چین (و روسیه) و ساختن پایگاه نظامی در این کشور برای مواجه احتمالی نظامی با این کشورها در آینده، و نیز تسلط بر منابع معدنی غنی افغانستان که ارزشش چند تریلیون دلار تخمین زده میشود.
فرقی نمیکند جورج دبلیو بوش بر تخت ریاست جمهوری ایالت متحده بنشیند یا اوباما یا ترامپ. این کشور هیچگاه به دنبال هدیه دادن دموکراسی به کشورهای دیگر نیست و صرفا و صرفا به منافع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک خود فکر میکند و برایش مهم نیست در نیل به این اهداف، چند صد هزار انسان قربانی شوند (لیبی نیز مثال خوبی از این واقعیت است).
نویسنده: صدیق ملک