مبالغ واریزی مشترکان فعال باقیمانده پس از تعطیلی طرح اشتراک نشریات کشور، در هفته گذشته به حساب صاحبان امتیاز این نشریات واریز شد و این طرح هم پس از حدود ۴ سال به فعالیت خود خاتمه داد.
طرح اشتراک نشریات کشور ۴ سال پیش و با هدف کمک به اقتصاد مطبوعات، افزایش سرانه مطالعه و بهرهبرداری مردم از نشریات از سوی معاونت امور مطبوعاتی وزارت ارشاد کلید خورد. براساس این طرح، متقاضیان اشتراک نشریات در سراسر کشور میتوانستند با مراجعه به سامانه مربوطه و استفاده از آن، نشریات مورد نظر خود را تا سقف ۵۰ درصد تخفیف، مشترک شوند.
البته این ظاهر طرح بود. اما شاید لازم باشد با بررسی زیر و بم این ماجرا به این مهم دریافت که آیا این طرح واقعا به سود نشریات بوده است؟ و آیا کمکی به افزایش سرانه مطالعه کرده است یا نه؟ یا اساسا چنین طرحی شکل گرفت تا برای «برخیها» ایجاد رانت کند و بتوانند به وسیله آن برای نشریات خود یارانههای چندصدمیلیونی به ظاهر «قانونی» تصویب کنند. مثلا نشریهای که «محلی» بود اما توانست به اندازه دهها روزنامه سراسری یارانه بگیرد و جیب برخی عزیزکردهها را پر کند.
حالا که پروند این طرح «فاجعه» بسته شده است، خوب است معاون مطبوعاتی فعلی وزارت ارشاد بهدور از هرگونه تعارف و مراعات، جدای از هرگونه روابط سیاسی و پنهانکاری
مثلا بگوید سود اصلی این طرح را رسانهها بردند یا مردم؟ یا آنکه شاید شرکتهای توزیع اقماری و احتمالا فامیلی؟ یا واسطههای چند دستی که این وسط توانستند به نام رسانه و مردم برای خود نانی «برشته» از تنور درآورند؟
میشود به مردم بگویید چطور شد که برخی رسانههای وابسته به معاون مطبوعاتی سابق (بنا بر تصریح فهرست پرداخت یارانهها) بالاترین ارقام یارانه را از آن خود کردند؟ چطور شد که روزنامه محلی در هر دوره یارانه چندصدمیلیونی دریافت کرد؟ و در همین طرح روزنامههای پرسابقه و البته سراسری حتی به اندازه پنج درصد آن یارانه «ویژه» هم سهمی نداشتند؟
از همه این سوالها مهمتر باید به نکتهای اشاره کرد که به وضوح لطمات جبرانناپذیری را به مطبوعات، اقتصاد رسانه و از همه مهمتر اقتصاد کشور وارد کرد.
ایده اشتباهی جناب انتظامی و مشاوران و همفکرانش دقیقا چهچیزی را تبلیغ میکرد؟ تشویق مردم به مطالعه یا تشویق صاحبان رسانهها برای جذب مخاطب دروغین؟ «واقعیت» تشویق صاحبان رسانهها به اینکه برای دریافت یارانه بیشتر و ادامه فعالیت و «چرخیدن» چرخ روزنامه و نشریه باید تیراژت را بیشتر کنی. باید بتوانی مشتریهای «الکی» بتراشی تا زنده بمانی.
حالا باید «قبلیها» بیایند و به ما و مردم و بیتالمال توضیح دهند که این وسط چقدر کاغذ روزنامههای چاپ شده تبدیل به «باطله» شد؟ چه کسانی رانت وارد کردن کاغذ را داشتند؟ چه دستهایی در پشت پرده قیمت کاغذ را در بازار تکان دادند تا بتوانند شندرغاز یارانه را با دوز و کلک دوباره از جیب رسانه بیرون بکشند؟ برای تهیه کاغذ روزنامهها و نشریات چه میزان «ارز» از کشور خارج شد؟ کاغذهایی که به هدر رفت و پولهایی که به فنا رفت و دست آخر همین فشارها به تعطیلی سریالی رسانهها انجامید. کاش یکی پاسخ بدهد.
نویسنده: مهدی رجبی