پيروي عمده جنبش‌هاي آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه در جهان اسلام از انقلاب اسلامي موضوعي است كه بايد درخصوص آن به كنكاش بيشتري پرداخت.
در این مقال تلاش خواهد شد تا اهداف سیاست خارجی اسلامی در هر دو سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، که در راستای تأمین سعادت دینی و دنیوی بشر استوار است، مورد تأکید قرار گیرد.

فرهنگ‌سازی و هنجارآفرینی در سطح منطقه‌ای؛ صلح و همکاری اسلامی
منطقه‎گرایی از جمله فرآیند‎هایی است که روندهای حاکم بر وضعیت جهانی را تحت تأثیر قرار داده است و حتی به مدلی برای تحلیل مسائل جهانی و بین‎المللی تبدیل شده است. منطقه‌گرایی و توجه به جهان اسلام و جغرافیای پیرامونی ایران، هم به دلیل سازگاری با ابعاد منافع ملی و هم امت‌گرایی اسلامی، همواره از مهم‌ترین حوزه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. لذا ایجاد تغییرات مطلوب در غرب آسیا و جهان اسلام، برای جمهوری اسلامی ایران که خود را در پیوند فرهنگی و دینی نزدیک جغرافیایی با آن می‌بیند، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
الف) هم‌زیستی اسلامی: برمبنای مکتب اسلام، وحدت امت اسلامی هدفى حاکم بر روابط بین مسلمانان در جامعه‌ی اسلامى محسوب مى‌شود. لذا سیاست خارجی اسلامی در عین اینکه تلاش می‌کند فرهنگ وحدت و مؤلفه‌های امت‌گرایی را در منطقه‌ی جغرافیایی - فرهنگی جهان اسلام نضج دهد، اما با دیدِ واقع‌گرایانه، هم‌زیستی، رفع اختلاف، همگرایی و همکارى ملل مسلمان را سرلوحه‌ی اهداف خود قرار می‌دهد. دیگر دولت‌هاى اسلامى ممکن است مشروع یا نامشروع باشند، ولى به هر حال وظیفه‌ی فوق براى دولت اسلامى وجود خواهد داشت. افزایش مبادلات فرهنگی می‌تواند با تأکید بر وحدت شیعه و سنی، تقریب مذاهب اسلامی و نفی فرقه‌گرایی مذهبی، درصدد وحدت ملت‌های مسلمان و تحقق پروژه‌ی امت‏سازی برآید.
ب) تقویت هویت اسلامی: حضور اسلام به‌عنوان عنصر تعریف‌کننده‌ی هویت ملت‌های مسلمان و بی‌اعتباری گفتمان‌ها و الگوهای مدعی، در کنار هنجارآفرینی جمهوری اسلامی می‌تواند فرهنگ جدیدی از تعاملات را خلق نماید. به‌گونه‌ای که باید گفت اصلی‌ترین تأثیر انقلاب اسلامی ایران را نباید در ژئوپلیتیک منطقه، بلکه در فضای گفتمانی ملت‌های منطقه مشاهده نمود. تزریق روحیه‌ی اعتمادبه‌نفس به ملت‌ها، بازگشت اسلام سیاسی به صحنه، ایمان و باور به حضور دین در عرصه‌ی سیاست، تأکید بر کرامت انسانی و... از جمله ابعاد اصلی تأثیر انقلاب اسلامی در فضای گفتمانی خاورمیانه هستند. همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز فرموده‌اند: «حرکت عظیم ملت‌ها، نشانه‌ی بیداری آن‌هاست و این بیداری به استناد واقعیات گسترده و تردیدناپذیر، صبغه‌ی اسلامی دارد. البته این بیداری اسلامی به معنای آن نیست که همه‌ی آن‌ها حکومت اسلامی می‌خواهند و یا مدل حکومت اسلامی ایران را قبول دارند.» (بیانات در ۷ دی ۹۰)
ج) حفاظت از سرزمین‌های اسلامی و موضوع فلسطین: ابتنای گفتمان انقلاب اسلامی بر تقابل با رژیم اشغالگر قدس و آزاد شدن نیروها و اندیشه‌های اسلامی در جهان اسلام، فضایی معنایی را حاکم خواهد نمود که بی‌گمان مسئله‌ی فلسطین در بطن آن قرار خواهد داشت. لذا بی‌تردید از جمله هنجارهایی که توسط ایران اسلامی مطرح گردید، لزوم حفظ سرزمین‌های اسلامی و حمایت از جنبش‌های اسلامی است. این فرهنگ‌سازی بی‌تردید از ظرفیت عظیمی برای ایجاد وحدت رویه در میان تمام دولت‌ها و ملت‌های مسلمان برخوردار است.
د) امنیت منطقه‌ای و بی‌اعتنایی به قدرت‌های بزرگ: در جهان اسلام، که عمدتاً درگیر استبداد پادشاهی یا دیکتاتوری ناسیونالیسم عربی بودند، انقلاب اسلامی در ایران، اولین گام به‌سوی دموکراسی و استقلال بوده است و بی‌تردید عمده جنبش‌های آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه در جهان اسلام از این موضع انقلاب اسلامی پیروی نموده‌اند. فرهنگ نفی وابستگی و نقد مخالفت با تصمیم‌سازی‌های قدرت‌های بزرگ برای جوامع اسلامی، از اولین شعارهای ایران اسلامی بوده است. لذا گفتمان انقلاب اسلامی همواره منادی شکل‌گیری ائتلافی جهانی از احساسات ضدآمریکایی در زمینه‌ی قدرت نرم بوده است و سیاست‌های ایالات متحده در خاورمیانه‌ی اسلامی، نظیر سیستم امنیتى منطقه‏اى با حضور نیروهاى بیگانه، حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل، حمایت از حکومت‌های پادشاهی و طرح‌هایی چون خاورمیانه‌ی بزرگ و... را مورد نقد قرار داده است. از طرف دیگر، دخالت نظامی و یکجانبه‌گری آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر را به‌عنوان عامل اصلی بروز ناامنی در منطقه مورد اشاره قرار می‌دهد و ناامنی‌هایی که داخلی تلقی می‌گردند، نظیر گروه‌های تروریستی و تکفیری را نیز اساساً زاییده‌ی سیاست‌های استکباری در منطقه می‌داند.

فرهنگ‌سازی و هنجارآفرینی در سطح بین‌الملل
رویکرد سیاست خارجی اسلامی در چارچوب رهایی‌بخشی، آشکار ساختن روابط قدرت و نظم ناعادلانه‌ی بین‌المللی و سپس الغای روابط سرکوب و سلطه‌ی ناشی از استکبار را یک تعهد اخلاقی می‌داند. برای انجام این تعهد اخلاقی و آرمان اسلامی، باید به اصل دعوت در اندیشه‌ی دینی و ظرفیت‌های جهانی اسلام توجهی وافر نمود. در حالی باید ریشه‌ی اصلی تحولات جهانی شدن را در آفرینش الهی و فطرت انسان جست‌وجو نمود که اسلام به جهت فطرت مشترک بشری، اصل دعوت را به‌عنوان وظیفه‌ای اسلامی به همه‌ی مسلمانان گوشزد می‌نماید. فرآیند جهانی شدن و گسترش و اهمیت یافت تعاملات فرهنگی و... نیز می‌توانند فرصت لازم را جهت گستردن دامنه‌ی بینش الهی و فرهنگ اسلامی فراهم سازند.
الف) دیپلماسی چندجانبه و اصل دعوت: در فرآیند تحولات بنیادین روابط بین‌الملل، ضرورت حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایجاب می‌کند که کشورها با یکدیگر تعامل داشته باشند و لذا سازمان‌های بین‌المللی، کانونی برای هم‌اندیشی و همکاری بین‌المللی محسوب می‌شوند. ولیکن دولت اسلامی به سازمان بین‌المللی به‌مثابه‌ی فرصتی برای تأمین اهداف ارزشی و مصالح اسلامی خود می‌نگرد. بسیاری از اندیشمندان مسلمان از دیپلماسی چندجانبه در قالب سازمان‌های بین‌المللی به دارالعهد (که همه‌ی دولت‏ها از قانون و نظم خاصی در سطح نظام بین‏الملل تبعیت می‏کنند) و دارالدعوه (که فرصتی است برای فراخواندن دیگران ارزش‌های الهی) یاد می‌کنند.
این امر در کنار مقبولیت رویه‏هایی چون توسل به حکمیت و میانجی‌گری در حل‌وفصل اختلافات، تلاش برای به حداقل رساندن احتمال وقوع جنگ، ترویج صلح و دوستی میان افراد و ملل مختلف، پایبندی به معاهدات و پذیرش اصل انعقاد قرارداد و معاهده، محترم شمردن حقوق اقوام و مذاهب مختلف در کنار توجه به لزوم همکاری و همیاری میان جوامع در سطوح مختلف، همگی در زمره‏ی اصولی هستند که آیین اسلام یا مبدع آن‌ها بوده و یا آن‌ها را ابرام کرده است.
هرچند سازمان‌ها و سازوکارهای موجود فاقد ظرفیت و توانمندی لازم برای حل مشکلات، رفع چالش‌‌ها و تنظیم عادلانه‌ی مناسبات و برقراری صلح و برادری و امنیت هستند، ولیکن استفاده از تریبون سازمان‌های بین‌المللی، یکی دیگر از ابزارهای نرم برای معرفی و ترویج الگوی حکومت عادل اسلامی به جهانیان و افکار عمومی جهان است.
ب) نقد نظام سلطه و ارائه‌ی بدیل‌های عادلانه: مفهوم نظام بین‌الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است از الگو و فرآیندهایی که میان مجموعه‌ای از بازیگران درهم‌تنیده ایجاد شده است. این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست‌ها (انقلابی یا معتدل)، سطح و الگوی منازعه، سطح و الگوی دسته‌بندی (میزان قطبی شدن) و سطح همکاری است.
واقعیت آن است که گفتمان انقلاب اسلامی، توزیع قدرت در نظام بین‌الملل که همان رابطه‌ی سلطه‌گر و مستضعفان است، هنجارهای حاکم بر نظام، نظیر قدرت‌محوری، جدایی اخلاق از سیاست، نظام حقوق بشر غربی و... و همچنین الگوی سیاست‌های نظام مبتنی بر محافظه‌کاری و حفظ قدرت‌های سلطه‌گر را مورد نقد قرار می‌دهد و در همین راستا، نظام بین‌الملل کنونی را نظمی اصیل، ثابت و مطلوب نمی‌داند.
لذا در گام نخست چهره‌ی سلطه‌آمیز نظام بین‌الملل با محوریت نقد آمریکا را، به‌عنوان ابرقدرتی که سعی در گسترش هژمونی خود دارد، مورد نقد قرار می‌دهد. طرح دکترین‌هایی چون «برخورد تمدن‌های» هانتینگتون و نظریه‌ی «پایان تاریخ»، فوکویاما همگی ابعاد و توضیحاتی متفاوت از یک الگوی سلطه‌ی جهانی هستند که در ادبیات انقلاب اسلامی از آن به استکبار تعبیر می‌گردد. در فرهنگ ما، استکبار به آن مجموعه قدرتی گفته می‌شود که با تکیه بر توانایی‌های سیاسی، نظامی، علمی و اقتصادی خود و با الهام از نگرش تبعیض‌آمیز به نوع بشر، مجموعه‌های بزرگ انسانی، یعنی ملت‌ها، دولت‌ها و کشورها را با سیطره‌ای قلدرانه و تحقیرآمیز به سود خود زیر فشار و استثمار می‌گذارد. در کار آن‌ها دخالت و به ثروت آن‌ها دست‌اندازی می‌کند. به دولت‌ها زور می‌گوید و به ملت‌ها ستم می‌ورزد و به فرهنگ‌ها و سنت‌های آنان اهانت روامی‌دارد. (آیت‌الله خامنه‌ای بیانات در ۱۸ آذر ۱۳۶۹)
اساساً تبیین الگوی حاکم بر مناسبات جهانی و اطلاق واژگانی چون استکبار، از جمله فرهنگ‌سازی‌های گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه‌ی بین‌الملل است. اما آنچه می‌تواند این مفاهیم را تبدیل به هنجارها و رویه‌های رفتاری در نظام بین‌الملل نماید، تداوم رویکردهای انتقادی از سوی انقلاب اسلامی، ایجاد موازنه‌ی قدرت در برابر استکبار و نهایتاً ارائه‌ی بدیل نظم عادلانه‌ی بین‌المللی است.
در همین راستا، پس از آشکار ساختن روابط قدرت و سلطه‌ی جهانی، سیاست خارجی اسلامی بایستی به سوی «ایجاد موازنه‌ی نرم» در برابر استکبار حرکت نماید تا ضمن حفظ موجودیت خود، شرایط را با افزایش هزینه‌های وضع موجود برای ابرقدرت استکباری سخت نماید. ابعاد این موازنه‌ی نرم را می‌توان این‌چنین مورد اشاره قرار داد: عدم پذیرش قدرت سرزمینی هژمون، دیپلماسی گیر انداختن هژمون، تقویت قدرت اقتصادی خود، تقویت عزم راسخ برای ادامه‌ی موازنه در خود. به همین جهت، استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی چندجانبه، ایجاد بلوک‌های فرهنگی اقتصادی سیاسی، اثرگذاری بر ملت‌ها و... از جمله راهبردهای سیاست خارجی ایران در جهت مقابله با نظام سلطه بوده است.
در گام بعدی و در بعد ایجابی، انقلاب اسلامی با اعتقاد به ضرورت استقرار عدالت در روابط بین‌المللی، برابری حقوق انسان‌ها و حق حاکمیت ملت‌ها، در جست‌وجوی آن نظامی است که بتواند اهداف خود را محقق سازد. نگاه غایی نظریه‌ی اسلامی بین‌الملل، مبتنی بر ایجاد نظام فرهنگ جهانی عام با تأکید بر ارزش‌های فطری و الهی، این نوید را می‌دهد که عرصه‌ی بین‌المللی باید از حالت آنارشی به نفع شکل‌گیری نوعی جامعه‌ی بین‌المللی خارج شده و در نتیجه، هویتی مشترک یابد؛ هویتی که مؤید این معنا باشد که سرنوشت آینده‌ی جامعه‌ی جهانی به نوع رفتار همگی بازیگران آن مرتبط است. چنین نگرشی بی‌تفاوتی یا ملی‌گرایی منفی را تعدیل نموده، نوعی حساسیت بین‌المللی را پدید می‌آورد که بازیگران را نسبت به یکدیگر متعهد می‌سازد. به‌گونه‌ای که در چارچوب این نظریه، امکان شکل‌گیری یک جامعه‌ی اخلاقی جهانی واحد براساس ارزش‌ها، منافع و نهاد‌های مشترک بشری وجود دارد.

فرجام سخن
در این مقال تلاش گردید تا اهداف سیاست خارجی اسلامی در هر دو سطح منطقه‌ای و بین‌المللی که در راستای تأمین سعادت دینی و دنیوی بشر است، مورد تأکید قرار گیرد. گفتمان انقلاب اسلامی در هریک از سه عرصه‌ی فوق‌الذکر، منبعث از ارزش‌های اسلامی و مصالح مشترک بشری، شرایطی جدید و نظام بین‌المللی انسانی‌تر، عادلانه‌تر و آزادانه‌تر را تشریح می‌کند. در همین راستا، مبانی و مشروعیت نظام سلطه را مورد نقادی قرار داده و در پی تغییر نظم و نظام بین‌الملل موجود، استقرار نظم و نظام عادلانه‌ی اسلامی را که در آن همه‌ی ملت‌ها، در چارچوب برابری، عدالت، امنیت، آزادی، مصالح متقابل بشری و مسئولیت اخلاقی به سعادت می‌رسند، هدف خود قرار می‌دهد. 

(برهان)

https://siasatrooz.ir/vdcg3u97.ak9yu4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی