غالب کسانی که به افشاگری – باسند یا بیسند – علیه رقیب سیاسی خود میپردازند، دچار یک توهم بزرگ میشوند. آنان گمان میکنند که مردم حرف آنان را نسبت به دیگران قبول میکنند و این به معنای طرفداری مردم از آنان است در حالی که مردم، حرف طرف مقابل علیه آنان را هم میشنوند و آن حرفها را هم باور میکنند. نتیجه این میشود که مردم هم به ما بیاعتقاد میشوند و هم به رقبای ما و همین امر بهترین بستر برای بیاعتبار شدن کل یک نظام سیاسی است.
سخن من این نیست که نباید افشاگری کرد و نباید به اشکالات موجود معترض بود بلکه بیشتر بر این نکته تاکید دارم که خیال نکنیم دست زدن و هورا کشیدن عدهای از مردم در قبال سخنان ظاهرا افشاگرانه ما علیه دیگران، برای خود ما هم پیامد ندارد و دامن خودمان را نمیگیرد. به همین دلیل معتقدیم باید به جای افشاگری، به سراغ برخورد قضایی با تخلفات رفت و روند پیگیری قانونی را پی گرفت تا بعد از اثبات در محاکم صالح قضایی، ماجرا برای مردم بازگو و دلایل آن هم عرضه شود. با این روش هم جلوی انحراف گرفته میشود و هم بر اعتماد مردم خدشه وارد نخواهد شد.
بگذارید به ماجرای اخیر یعنی سخنرانی رئیس جمهوری در جمع دوستان و هواداران انتخاباتی ایشان توجهی نشان دهیم. بر اساس مطالب منتشره، رئیس جمهوری در سخنانش مطالبی از این دست را مطرح کرده است:
- دو تن از معاونان وزارت اطلاعات به دنبال براندازی بودند.
- وزیر اطلاعات (محسنی اژهای) در اواخر فهمید که ماجرای براندازی در میان است.
- معترضان برنامه داشتند که جلوی هر وزارت را ۵۰۰ نفر بگیرند تا وزرا نتوانند سر کار بیایند و سپس مجلس را تعطیل کنند و سپس به سمت بیت رهبری بروند.
- از بیست و یک نفر اعضای کابینه اول، یازده نفر از کسانی بودند که در لیست آنها بودند ... اگر آن یازده نفر را نمیآوردیم ما را ریشهکن می کردند.
- بعد از انتخابات حدود ۳۰۰ خانه تیمی سازماندهی شده کشف شد که در برخی از آنها اسلحه وجود داشت اما وزارت اطلاعات از اینها غفلت کرد به جای اینکه روی براندازان تمرکز کند، روی دولت و تیم دولت تمرکز کردند.
- چرا جهرمی که سیزده تیرماه برای اینها LC باز کرد، هنوز آزاد است؟
- به قائم مقام بانک مرکزی گفته بودند بگو کار مشایی است تا آزادت کنیم.
- اینها از کجا از جلسه خصوصی من و رهبری مطلع میشوند که حرفهای خصوصی بین من و رهبری را می دانند؟
- تمام نارضایتیهای مردم مربوط به کثافتکاریهای اینهاست. پابرهنه بودند و الآن اعیاننشین شدهاند. مردم را به نظام بدبین کردهاند و حالا دم از ولایت میزنند.
- یک نفر از اینها هفتصد هکتار زمین در اطراف تهران را تصرف کرده که الآن ارزشی حدود هشتصد میلیارد تومان دارد.
- وزیر خارجه قبلی (متکی) همیشه به دنبال سفر خارجی بود.
اینها برخی از مواردی بود که ظاهرا از سوی رئیس جمهوری علیه مخالفانش مطرح شد. حال به واکنشهای ایجاد شده در این مورد توجه کنید:
اژهای در واکنش به اظهارات منسوب به آقای احمدینژاد گفت: «در خصوص مواردی که من در جریان بودم، مطالب کذب محض است. باید منتظر بود که مشخص شود که این مطالبی که به رئیسجمهوری منتسب کردهاند درست است یا غلط. پس از آن میتوان به یکایک آنها پاسخ داد؛ البته من بعید میدانم که رئيسجمهوری این مطالب را مطرح کرده باشند».
منوچهر متکی هم درباره سخنان اخیر احمدینژاد گفت: «از اظهارات آقای احمدینژاد در ارتباط با وزارت امور خارجه متاسف شدم. شایسته جایگاه ریاست جمهوری نیست که در اظهارات ۲۰ سطری ایشان، ۲۴ نکته خلاف واقع، ناروا و یا ادعای نادرست وجود داشته باشد».
این دو مجموعه را کنار هم بگذارید و منتظر واکنشهای دیگری هم باشید و بعد به این نکته توجه کنید که قرار نیست مردم میان گویندگان این سخنان، تمیز قائل بشوند و محققانه بررسی کنند که حق با کدام طرف دعوا است. مردم همه را میشنوند و همه را هم در محافل خود بیان و نقل میکنند و جالب این که همه را هم باور میکنند. مردم هم قوه قضاییه را متهم به همان اتهاماتی میکنند که احمدینژاد مطرح کرد و هم سخن متکی را جدی میگیرند که رئیس جمهوری در ۲۰ سطر از حرفهایش، ۲۴ سخن خلاف واقع گفت. هم باور میکنند که فلانی ۷۰۰ هکتار از زمینهای اطراف تهران را بالا کشیده است و هم باور دارند که رحیمی و مشاعی و دیگر اطرافیان رئیس جمهوری، در قوه قضاییه پرونده دارند ولی قوه قضاییه، جرئت یا اجازه رسیدگی را ندارد. هم ...
علي اشرفي