اساسا در تمام جوامع و اقوام،اخلاق و اخلاقمداري از آنجا كه آميخته با فطرتي است كه خداوند متعال در نهاد انسان به مثابه اشرف مخلوقات به وديعه نهاده، جايگاهي ويژه و بينظير دارد.اخلاق در مسير تاريخ بسياري اوقات دچار مخاطراتي شده و اخلاقمداران بيم از دست رفتن آن را داشتهاند اما از آنجا كه اين وديعه الهي، ذاتي پاك و قرين سرشت پاكي است همواره در پيشاني انسانيت انسانها درخشش داشته است و سكهاي بوده كه در اين بازار هيچگاه از رونق نيفتاده است.
تاريخ نشان داده است كه جامعه در مرور زمان،با برخي ناملايمات و رو به اضمحلال اخلاقي رفتن مواجه ميشود. پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام راحل(ره) در سال ۱۳۵۷ نيز در واقع گام بلند امت براي رهيدن از جامعه درافتاده به ورطه رو به بياخلاقي و بال گشودن به سمت و سوي جامعه اخلاقگرا بود.
اين بال گشودن ايران انقلابي را به مسيري رهنمون شد كه موجب تعريف و تمجيد هر نقاد منصفي از اين جايگاه جديد امت ايران شد.
مروري به روحيات و شعارها و حال و هواي مردم انقلابي اواخر دهه پنجاه و دهه شصت يادآور سالهايي است كه صداقت و صميمت و سادگي در ميان مردم فزوني يافته بود و بسياري از مشكلاتي كه جوامع ديگر با آنها گرفتارند در جامعه ايراني به حداقل رسيده بود. غول جنگ نيز نتوانست از اخلاقمداري اين مردم انقلابي بكاهد. بلكه سالهاي دفاع مقدس به واقع سالهايي پربركت بود كه عليرغم سختيها و داغها و ناراحتيها ايران انقلابي را در برابر ناملايمات آبديده نمود و نهال نورسته انقلاب را به نمو و بالندگي رساند.
بالندگي انقلاب مسير خود را طي نمود، اما پايان سالهاي دفاع مقدس همراه شد با آغاز جنگهاي نرمي كه دشمنان با دست يازيدن به آنها تلاش داشتند گلوي حقگوي جوامع بشري را در ايران فشرده و تاب مقاومت در برابر تهديدات و تحديدات و تحريمها را از كف مردم ايران بربايند. جنگ نرم و شبيخون فرهنگي ايران را آماج اهداف شوم نظام سلطه قرار داد. اين روند و برخي ديگر از دلايل، موجب شد كه آنها كه تاب كمتري در برابر هجمههاي خصم دون دارند، پا سست كنند و در برابر خدعه و نيرنگ تسليم شوند و انحراف اخلاقي در مسير انقلاب ايجاد شود.
نهال اين انقلاب كه به مدد خون هزاران شهيد آبياري شده است، در برخي برههها و مقاطع دچار مشكل شد و در اين مسير خصم نيز تلاش نمود تا بر آتشي بدمد كه براي سوزاندن ريشههاي انقلاب روشن نمودهاست. خرابكاريها و ناآراميهاي سالهاي ۱۳۶۰ و بدمستي منافقان، و تكرار موارد مشابه آن در سالهاي ۱۳۷۸ و به بهانه اتفاقات كوي دانشگاه برخي از اين آتشي بود كه خصم بر زبانه آن ميدميد تا شايد انقلاب محتوامحور و اخلاقگراي ايران را به زانو درآورد. اما نصر الهي ياور مردم ايران شد و نظام جمهوري اسلامي ايران كه بارقه اميدي بود در سالهاي ظلمت انسان سده بيست استوارتر از پيش بر مسير بالندگي خويش ادامه داد.
پايداري انقلاب بر اصول ادامه داشت و خصم هم بر هجم فتنهگريهاي خود افزود و اين بار دست آلوده استكبار از آستين برآمد تا دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري را بهانهاي كند براي ايجاد ناراستي و كژي در انقلاب اسلامي.
فتنهگريها بر آن شد كه مردمي كه تا ديروز دوشادوش يكديگر در جامعه تلاش نمودهبودند تا هر يك براي پيروزي كانديداي خويش تلاش كنند، روز به روز از يكديگر دور شدند. در همين دوره گام به گام و لحظه به لحظه شرايطي پيش آمد كه ناآراميها آنچنان فزوني يافت كه گويي بسياري از مردمي كه تا ديروز همدوش يكديگر بودند، غريبانه به مواجهه و حتي برخورد با يكديگر روي آوردند. كار بالاتر گرفت و اين مسير رو به اضمحلال گذاشت. جامعه، كانديداها و طرفدارانشان گويي از مدار اخلاقگرايي به حاشيه درافتادند و فارغ از آنچه كه بايد ميشد، راه را طي نمودند. برخي فريب سن و سال خويش را خوردند، عدهاي ديگر تاب پيروزي نيافتند و برخي ديگر هم قواعد شكست را فراموش كردهبودند.
حالا اما از آن روزها بيش از سه سال گذشته و عدهاي كه آن روزها اميد آن را داشتند كه اميد انقلاب باشند، از جرگه انقلاب جدا ماندهاند و انقلاب هزينه فراواني پرداخت تا از اين وادي ناآرامي به در آيد. اما به راستي انقلاب با فرزندان خويش كه دوراني بياخلاقي را طي كردهاند و امروز بيم دلسوزان آن است كه بر آنها چه خواهد گذشت چه بايد كند؟ حالا اين روزها دارد ادبياتي در برخي محافل سياسي مطرح ميشود كه ميتوان با رافت اسلامي و انقلابي روند مناسبي براي بازگشتن فريبخوردگان و جداماندگان از انقلاب را به وادي امن جامعه الهي بازگرداند. آيا به راستي در برابر اين ادبيات جديد چه بايد كرد و وظيفه هر يك از ما چيست و سهم ما براي خط پايان كشيدن بر دلخوريهاي سياسي موجود در ايران اسلامي چيست؟