?>?>
بخش نخست
با تبریک و تسلیت شهادت همکارتان در سوریه، یک راست برویم سراغ سختی کار خبر در سوریه و خبرنگاری در بحران، کار در شرایط سخت جنگی چطور پیش میرود آیا منطقه سفید و بیخطری وجود دارد که از آنجا کار را دنبال کنید؟
خبرنگاری در جنگ بالاترین و سختترین کار از مراحل خبرنگاری است. بالاترین بحرانی که خبرنگار ممکن است تجربه کند خبرنگاری در جنگ است. در ۶۸ ماه گذشته که بحران سوریه آغاز شد و جنگ در سوریه شکل گرفت خبرنگاران سوري، عراقی، عرب و از کشورهای مختلف به خاطر اهمیت ماجرا در نبرد شام حضور پیدا کردند و اقدام به اطلاعرسانی کردند.
یک عده طبیعتا در جبهه تروریستهایی هستند که با نظام سوریه و ارتش و مردم میجنگند و اخبار آنها را منتشر میکنند که البته اغلب رسانهها را هم در بر میگیرد. یک عده هم که در سمت مقابل در کنار مردم و نظام سوریه به کار اطلاعرسانی مشغولند. طبیعتا خبرنگاران ایرانی به واسطه نوع نگاه حاکم بر کشور در سمت مردم و دولت سوریه هستند، در این سمت بودن طبیعتا خطرات خودش را دارد و شاید خطراتش به نوعی بیشتر از بودن در کنار تروریستها است.
به واسطه اینکه تروریستها هرکس که از ارتش و نظام سوریه حمایت میکند دشمن خود میداند و برایش فرقی ندارد خبرنگار باشد یا مردم عادی یا یک نظامی. از این منظر خبرنگاران مانند بقیه در معرض خطر هستند. خطرات بیشتری هم خبرنگاران را در جنگ خصوصا در جنگ سوریه تهدید میکند بواسطه اینکه در بسیاری مواقع دشمن و دوست معلوم نیست. البته این مسیر برای خبرنگارانی که خطمقدم میروند خطرات بیشتری دارد، در خطمقدم خمپاره و موشک و کُرنت و تابوت، توپ جهنم میزنند. تکتيرانداز، تله انفجاری و انتحاری است حتی در منطقه امن دمشق هم این موارد وجود دارد و البته احتمال ربایش و ترور نیز وجود دارد.
در مجموع خبرنگاری در جنگ کار بسیار سختی است و خبرنگاری در جنگ سوریه خیلی سختتر است. خبرنگاری در جنگ سوریه وقتی طرف مردم هستی کار را برایت سختتر میکند.
خبرنگاران ما (ایرانیها و آنهایی که در جبهه مردم و دولت و ارتش سوریه هستند) موفق به نشان دادن رذالت و وحشیگری تروریستها بودند و توانستند افکار عمومی جهان را با خود همراه کنند؟
در کشورمان در شش ماه نخست درباره آنچه در سوریه به وقوع پیوست سردرگم بودیم، این سردرگمی تنها به معنای سردرگمی در رسانه نبود؛ سردرگمی در مجموعه تصمیمگیرندگان کشور وجود داشت.
در رسانه هم همین طور بود؛ اما بعد از شش ماه یک مقدار قضیه فرق کرد. اطلاعرسانی نسبتا بازتر شد. این روند خوب بود اما صد درصد عالی نبود، نزدیک به دو سال و نیم به همین منوال پیش رفت و دوباره فضا بازتر شد.
اینکه رسانه چقدر موثر بوده را باید در وهله اول مخاطب و مردم بگویند؛ ولی من از نگاه شهروندی خودم میگویم نمیشود برای تاثیرگذاریمان درصد خیلی زیاد قائل شد، البته به این معنا که هیچ کاری نکردیم هم نیست. چراکه اکنون درصد زیادی از کسانی که با این مسائل زاویه داشتند نگاهشان عوض شده اگر سیاه بودند خاکستری و اگر خاکستری بودند سفید اما وقتی میبینید درصد قابل توجهی از جامعه هنوز موضوع حضور ایران در سوریه برایشان حل نشده است این نشان میدهد رسانههای ما آنگونه که باید و شاید در این زمینه خوب عمل نکردند.
به نظرتان پوشش خبری رسانههای ما چه میزان باید مخاطب داخلی را از تحولات سوریه آگاه کند و چقدر نگاه بینالمللی و اقناع آنها را درنظر بگیرد؟
کلا در بحث مقابل محور مقاومت و در محوری که روبهرویمان قرار دارد امپراتوری رسانهای با تعداد و نوع بیشتر در حال جهتدهی به افکار عمومی دنیاست. در عرصه نظامی ببینید چند کشور دنیا دارند از تروریستها حمایت میکنند در رسانه هم کار به همین طریق است. اما به این معنا نیست که جبهه ما در کار اطلاع رسانی ضعیف عمل کرده و هیچ کاری نتوانسته انجام دهد.
آیا به اندازه توانمان کار کردهایم؟
این درست نیست که بگوییم دست بسته بودیم اما اینکه