دوباره دلها ميگيرد براي عزاي زينب، ام المصائب(س). دوباره شيعه سيه پوش عزاي دخت اميرالمومنين علي(ع) شده است. دوباره ياد شهيدان كرببلا، دوباره غصه اسيران كرببلا روايت مي شود و اين زمزمه نوحههاي سينهسوز است كه خود آلام قلبهاي داغدار شيعه را التيام ميدهد؛ التيام با نوحه و سوز و اشك.
امروز دل هواي دمشق پر بلا نموده است. همانجا كه در سال ۶۱ هجري كاروان اسيران كرببلا را زينب(س) سالار بود و بيرق جهاد شهيدان كرببلا را بيرقداري نمود. زينب(س) امالمصائب بود و ميراثدار شيعه پرمحنت. شيعهاي كه داغ انحراف اسلام ناب محمدي را در تعصب قوم شيخگرا از واقعه سقيفه بر دل داشته و كينهتوزي قوم اشغيا را بر بيت خانه دخت نبي(ص) ديد و جسارت امت نابخرد را بر ساحت آسماني بتول اطهر ديد و دستهاي ابرمرد تاريخ و فخر قزوههاي بدر و احد و خندق و فاتح خيبر را بسته به ريسمان ديدند و انگشت حيرت به دندان گرفت از ندانمكاري قومي كه اصل را رها كردند و بر فرع افتادند؛ نور را رها كردند و ره رفتن در ظلمات تاريخ را آغاز كردند. همينها موجب شدند تا منتخب پيامبر در روز غدير خم ۲۵ سال گوشهنشين شود و امت اسلام از موهبت دانايي و توانايي او محروم شوند.
همين سير انحرافي موجب آن شد كه تيغ تعصب از نيام ابن ملجم مرادي بيرون آيد و شق القمر كند و نواي «واي علي» شيعه و آزادمردان را در تمام تاريخ جاري كند.
زينب هم همراه شيعه غمگسار اين غمها بود. او كه داغ پيامبر و مادر را در اوان كودكي درك كرده بود، داغ خانهنشيني اميرالمومنين علي(ع) را و شهادت آن بزرگوار را نيز ديد تا امالمصائب بودن او شاكله يابد.
اما كينهتوزي معاويه عرصه را بر امام حسن(ع) تنگ كرد و آن بزرگوار در غربت رها شد؛ غربت امامي كه چهل آزادمرد براي جهاد نيافت و مظلومانه زهر جفا نوشانده شد و شد آن ماجراي جگر پارهپاره و تيرباران ستمكاران بر پيكر امام(ع) و باري ديگر زينب ام المصائب را داغدار اين مصيبت عالمسوز نمود.
اما آنچه ديگر تاب از كف بزرگ بانوي اسلام برد واقعه عاشورا بود كه بزرگترين تراژدي تاريخ شد و در آن غوغاي محشري پيش آمد كه زبان از بيانش و قلم از نوشتنش اكراه دارد. واقعهاي كه تاريخ از تحليل آن ناتوان است كه به راستي «مگر به كربلا كفن به غير بوريا نبود/ حسين تشنه لب مگر عزيز مصطفي نبود؟»
زينب دل شكسته و غمگين در پي شهادت برادر، سبط اصغر، حسين(ع) قد خم كرد اما تسليم در برابر امر الهي، بيرق پيام عاشورا را بر دوش گرفت و استبداد و بيديني را مفتضح كرد و اسلام ناب محمدي را بازخواني نمود تا بر هميشه تاريخ ننگ بر پيشاني يزيديان باقي ماند و نور حسيني شهداي كرببلا راهنماي هميشه آزادمردان تاريخ شود. و امروزه روزگار «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود»
اما امروز دوباره فرزندان آن خون به جگر شيعهكنندگان در تاريخ، خيال خام دارند كه بر ساحت شيعه بتازند و با جسارت به ساحت آسماني مزار سراسر نور ام المصائب حضرت زينب(س) در دمشق رهرو تيرهروزي اجداد سيهروز خويش باشند، اما غافل از آنكه شيعه هستي خويش را از خاندان عصمت و طهارت يافته كه نور علي نور هستند و نور الهي را اگر چه ايشان تلاش دارند تا با دهانهايشان خاموش كنند اما نور خدا خاموش ناشدني است و امروز سرداراني سليماني، كمر همت بستهاند تا حافظ بيرق به اهتزاز درآمده حرم حضرت عباس بر فراز گنبد طلايي حضرت زينب(س) باشند و كمر مارقين و قاسطين و ناكثين را در دمشق هزار غم بشكنند تا همگان آگاه شوند كه آينده از آن حزب الله و از آن مظلومان است.