توي تحريريه نشسته ام و دارم توي خبرگزاري ها و سايت ها چرخ مي زنم كه سوژه يادداشت آخر را جور كنم. همينطوري غرق در اخبارم كه ناگهان يك صداي نسبتا مهيبي از پنجره پشت سرم به داخل تحريريه (بدون اجازه) وارد مي شود. صدا شبيه خالي كردن تيرآهن هاي ساختمان است.
اما توي كوچه ما كه خانه اي را نكوبيده اند! تازه صداي تيرآهن از اين خيلي بيشتر است. شايد تيرآهنهاي كوچكتر را خالي مي كنند و شايد هم ميلگرد باشد! اما معمولا تيرآهن را آخر شب خالي ميكنند. چون معمولا ماشين هاي سنگين طي روز امكان ورود به شهر را ندارند.
حس كنجكاويام مرا به جلوي در مي كشاند. چند متر آنطرف تر يك كاميون (از آنهايي كه براي اسبابكشي استفاده ميكنند) ايستاده و يك ماشين پليس هم جلوي آن ايستاده است. حدسم در مورد خالي كردن آهن درست است. اما نه از آن آهن هايي كه گفتم. دارند از بالاي پشت بام خانه ها يك سري بشقاب آهني را به پايين منتقل مي كنند و براي آنكه در وقت هم صرفه جويي شود، اين كار را بدون استفاده از راه پله يا آسانسور انجام ميدهند. از همان بالا شبيه بشقاب پرنده هايي كه سيستم كنترلشان دچار اختلال شده سقوط مي كنند و بيجان! نقش زمين ميشوند.
بعد از گذشت چند سال هنوز هم نتوانسته ام با اين موضوع و با اين روش برخورد كنار بيايم. كار غيرقانوني را نميشود هيچ طوري توجيه كرد. منظورم همين استفاده از ماهواره است.
واقعا اين برخوردهاي موردي، اين بگير و ببندهاي گاه و بيگاه چقدر توانسته جلوي بروز اين بي قانوني را بگيرد؟ ماهواره به خودي خود يك ابزار ضد فرهنگي است؟ قطعا جواب اين سوال مثبت نيست، چرا كه اگر چنين بود آنوقت بسياري از زمان هاي كنداكتور شبكه هاي مختلف سيما مجبور بودند برفك پخش كنند.
آيا نميشود از اين ابزار به نحو بهتري استفاده كرد و به قول معروف برنامهها و شبكه هايش را قانونمند كرد؟ قطعا جواب اين سوال منفي نيست، چرا كه همين كار را صدا و سيماي ما انجام ميدهد.
قانون بد يا ضعيف قطعا بهتر از بيقانوني است. اما همين قانون ناقص را ميتوان اصلاح كرد. قرار نيست ما قانون را ناديده بگيريم، اما همين قانون گاهي اوقات ضعف هايي دارد كه نمي شود جلوي علامت سوالها جواب درستي نوشت.
آقايان عزيز، با تكنولوژي نميشود درافتاد. شايد بتوان چند تا ديش را از بام ها و بالكنها جمع كرد، اما قطعا نميتوان جلوي خيلي از اتفاقات كه در چارديواري ميافتد را گرفت.