هفته گذشته يك اتفاق ناخوشايند رخ داد كه البته عجيب نبوده و مسبوق به سابقه است. برخورد هتاكانه با يكي از مسئولان نظام جمهوري اسلامي در هر لباسي زيبنده نيست. اما متاسفانه اگر كمي به همين چند سال اخير رجوع كنيم، اتفاقاتي نظير توهين به سيدحسن خميني در سالگرد رحلت امام (كه اتفاقا با واكنش زيباي رهبري همراه بود)، توهين به رئيس مجلس شوراي اسلامي در آن حادثه كذايي قم، اهانت به حجتالاسلام ناطقنوري در شبهاي قدر ماه مبارك رمضان و... جزو اولينهايي است كه در ذهن متبادر ميشود.
آنچه براي نماينده مردم تهران در شهر فرهنگ و ادب رخ داد، قطعا محكوم است و لازم است مسئولان مربوطه به جد و باسرعت پيگير آن باشند و ضمن بررسي زواياي پيدا و پنهان آن، گزارشي دقيق را اراده دهند و با مسببان آن به شدت و طبق قانون برخورد كنند.
اما در اين ميان چند نكته مغفول مانده است كه بايد با دقت بيشتري به آنها نگريست، اما مجال كنوني تنها به اشارتي قناعت ميكند و موشكافي و مداقه در آن را به اهلش ميسپارد.
1. پس از اتفاقات تلخ شيراز، نمايندهاي كه مورد تعرض قرار گرفته بود، طي يادداشتي كه در اغلب خبرگزاريها و پايگاههاي اينترنتي منتشر شد به ارائه گزارشي از ماوقع پرداخته بود. اما در ميان اين تنوير افكار عمومي! اتهاماتي نهفته است كه به عنوان نمونه ميتوان به اين جمله اشاره كرد: «نتیجه بده و بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمیشود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است»
آقاي نماينده به راحتي در اين جمله هم دولت و هم مجلس را متهم به «بده و بستان» ميكند. يعني وزير فعلي كشور لياقت يا امكان لازم براي كسب راي اعتماد را نداشته و مثلا دولت براي آنكه با مجلس زدو بندي صورت دهد و راي بقيه وزرا را به دست بياورد، رضايت داده است كه وزير كشور را مجلسيها انتخاب كنند. آيا چنين اتهامي پيگرد قانوني ندارد؟
البته اظهاراتي از اين دست را ميتوان در نامه همين نماينده به دولت نيز مشاهده كرد. آنجا كه ضمن تهديد شخص اول اجرايي كشور نوشته بود: «قرائن نشان میدهد که به هر دلیلی ارادهای برای محاکمه متهمان فتنه ۸۸ و طبعا بازخوانی آن با حضور طرفهای قضیه وجود ندارد و فتنه ۸۸ در ایران حکم هولوکاست در اروپا و آمریکا را پیدا کرده است که فقط یک سخن باید گفته شود و کسی حق تحلیل متفاوت و تحقیق درباره ریشهها و عوامل گوناگون آن را ندارد. لذا پیشنهاد میکنم که جنابعالی به عنوان رئیسجمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی، در اجرای قانون اساسی به تنها راه باقی مانده یعنی آزادی سه محصور مورد نظر عمل نمایید. قانون اساسی برای اجرا کردن است نه یک سند ملی که صرفا در ویترین قرار گیرد. عید غدیر نزدیک است و چه بهتر این کار در این ایام صورت گیرد و وحدت ملی ما که به شدت به آن نیازمندیم بیشتر و استوارتر گردد. بدیهی است که اگر همچنان مسامحه نمایید این قضیه در قالب سؤال از رئیسجمهور در مجلس پیگیری و البته برخی سؤالات فرهنگی نیز اضافه خواهد شد.»
وي در اين ادبيات دور از انصاف و منطق خود بحث حصر سران فتنه ۸۸ را با هولوكاست صهيونيستها مقايسه ميكند و جالبتر آنكه رئيسجمهور را تهديد به طرح سوال با چاشني مسائل فرهنگي ميكند. اما جالبتر اين است كه دولت محترم نه تنها پاسخ محكمي به وي نميدهد بلكه در موضعي منفعلانه توسط سخنگوي خود چنين اعلام ميكند كه: «آقای ... نماینده محترم، شجاع، متدین و صریحاللهجه هستند و براساس آنچه وظیفه قانونی خود است اظهارنظر میکند اما قطعا همه اطلاعات پیش ایشان نیست، دولت در پارهای موارد که ضروری نمیداند، موضوعی را رسانهای نمیکند. دولت قطعا نسبت به این موضوع بیتفاوت نیست و ما بر خود فرض میدانیم تعهداتی که جناب آقای رئیسجمهور فرمودند را انجام دهیم.»
حال سوال اين است كه آيا مسئولان قوه مجريه از طرح سوال در صحن علني مجلس ترسيدهاند و چنين واكنشي نشان دادهاند يا موضوع چيز ديگري است. وقتي رهبري نظام، پاسخ برخي سر در برف فرو برده را ميدهند و تكليف را روشن ميكنند، وقتي در اين مملكت دستگاه قضايي مستقل از دولت فعاليت ميكند، چرا دولت پاي خود را به اين باتلاق باز ميكند؟
در ماجراي شيراز هم متاسفانه مسئولان دولت به جاي پاسخگويي به اتهامات، سعي در دلجويي دارد. كسي در محكوميت اتفاقات هفته اخير بحثي ندارد، اما چه اتفاقي رخ ميدهد كه رئيسجمهور، برادر خود را به عنوان نماينده ويژه به منزل آقاي نماينده ميفرستد، وزير كشور و قائممقامش خيلي سريع واكنش نشان ميدهند و...
اما از همه جالبتر نامهاي است كه به امضاي رئيسدفتر رئيسجمهور منتشر ميشود و در آن خطاب به وزراي كشور و اطلاعات به سبك گزارشهاي رپرتاژي چنين ميآيد كه: «گزارش پیوست از طرف جناب آقای دکتر ...، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی که در دلسوزی، آزادیبیان و دفاع از منافع و مصالح کشور، یکی از نمایندگان نمونه و مورد علاقه و حمایت شدید مردم است» گويي ستاد تبليغاتي آقاي نماينده بيانيه صادر كرده است!
بعد هم با لحني آمرانه كه طبيعي هم هست عنوان ميدارد كه «این ماجرا نشان از برنامهریزی جدید افراطیون منحرف و منفور علیه امنیت، آزادی، اخلاق محمدی و فرهنگ اسلامی است که برای ملت بزرگ ایران و دولت خدمتگزار قابل تحمل نميباشد. فورا دستور دهید هر دو وزارتخانه فورا عوامل شرور، ناقض قانون و دشمن شاد کن و همچنین نیروهای حامی و آمر پشتپرده شناسایی و جهت اجرای عدالت به قوه قضائیه سپرده شوند.»
قطعا مسئولان دولتي به خوبي ميدانند و واقفند كه در جمهوري اسلامي همه مردم از حقوق يكسان برخوردارند و شهروند درجه يك و دو نداريم. خون هيچكس هم از ديگري رنگينتر نيست. اما چرا به ماجراهاي مشابه همين اتفاق تلخ هيچ واكنشي نشان داده نميشود.
در روز دانشجو در همين تهران، بيخِ گوش خودمان و در يكي از دانشكدهها چند دانشجوي منتقد مورد حمله و ضرب و شتم عدهاي قرار ميگيرند كه اتفاقا خود را حامي دولت ميدانند. عجيبتر آنكه همين آقاي نماينده سخنران همان جلسه است. بدتر آنكه در آن جلسه انواع و اقسام اهانتها به اركان نظام اسلامي صورت ميگيرد و عكس بنيانگذار جمهوري اسلامي هم مورد اهانت قرار ميگيرد. اما نه كسي مامور رسيدگي ميشود و نه كسي را «افراطیون منحرف و منفور» معرفي ميكنند.
درست چهار روز قبل از حمله به آقاي نماينده، در شهر كرمان اتفاقاتي رخ ميدهد. برخي اصلاحطلبان راديكال و كارگزارانيها دور هم جمع ميشوند تا نظام اسلامي را مورد حمله قرار دهند. در ميان صحبتهاي وزير اسبق كشور يك نفر (كه گفته ميشود از جانبازان سرافراز بوده) از جا بلند ميشود و يك سوال ميپرسد: «اگر شما و... ساختارشکن نیستید کروبی و موسوی ساختارشکن نیستند پس چه کسانی فتنه ۸۸ را به وجود آوردند؟ همانطور که آقا فرمودند خسارتی که این فتنه به وجود آورد از خسارت ۸ سال دفاعمقدس بیشتر بوده است.»
بعد طرفداران شعار مضحك «زندهباد مخالف من» طرف را به باد كتك ميگيرند و يك دل سير عقدههاي به جا مانده از برخورد با فتنهگران را بر سر او خالي ميكنند، اما باز هم هيچ مقام دولتي برايش مهم نيست كه چه رخ داده است. نه نامهاي نوشته ميشود، نه استاندار و فرمانداري فراخوانده ميشوند نه كسي تحت تعقيب قرار ميگيرد. اتفاقا هيچكس هم مفتخر به لقب افراطيون نميشود.
2. آقاي نماينده صريحاللهجه! از چند سال پيش بر يك طبل سوراخ ميكوبد كه «احمدينژاد هم بايد در كنار موسوي و كروبي محاكمه شود» او رئيسجمهور سابق را يكي از سران فتنه ميداند. توجهيش هم ادبيات نامناسب احمدينژاد در شب مناظره ۱۳ خرداد و البته جشن پيروزي ميدان وليعصر است. خب اگر قرار بر اين باشد كه به اين راحتي يك نفر را مقصر جلوه دهيم و با بزرگنمايي چند جمله او، طرفهاي ديگر كه اتفاقا جرم بزرگي را مرتكب شدهاند محق قرار دهيم، همين حالا بايد وزراي كشور و اطلاعات، آقاي نماينده را مورد پيگرد قرار دهند، چون اگر يك عده آشوبگر واكنشي نشان دادهاند، احتمالا به جهت اظهارات خلاف واقع و غيرمنطقي همين آقاي نماينده درخصوص فتنه بوده است.
اصلا همين اوباش ميتوانند همين حاشيهسازيها، خودبزرگبينيها و توهينهاي آقاي نماينده را دليل اقدام زشت خود اعلام كنند. آنوقت آيا با همان منطق آقاي نماينده، نبايد با خود ايشان هم برخورد جدي و قانوني شود و يا دستكم وي از مواضع خود اظهار ندامت و پشيماني كند؟
3. همين فرد مورد نظر اخيرا اظهار جالبي داشت. وي در مقام، قاضي، مدعيالعمومي و وكيل دادگاهي در ذهن خود تشكيل داده بود و حكم صادر كرده بود كه: «اگر نمیخواهند این افراد را محاکمه کنند، آزادشان کنند. همین چهار پنج سالی که در حصر بودند که بدتر از حبس است به عنوان مجازاتشان محسوب شود.»
جالبتر اينكه تضمين داده بود كه «اگر بعد از آزادی به فرض محال بخواهند آشوبی ایجاد کنند اولین کسی که در مقابل آنها خواهد ایستاد خود من هستم.»
حالا چقدر اين موضوع ميتواند ضمانت اجرايي داشته باشد محل بحث است. يك نماينده به خاطر برخورد چند نفر انگشتشمار انسان كجفهم و گستاخ تهديد ميكند كه «اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابان ها فرا بخوانم، در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود»
آنوقت چطور ميتوان انتظار داشت افرادي كه ۸ ماه مملكت را به آشوب كشيدند و از هيچ هتاكي و گستاخي هم فروگذار نبودند و به گفته دبير سابق شوراي امنيت ملي در حال تدارك فتنه جديدي بودند، به فرض محال آزاد شوند و هيچ اتفاقي نيفتد؟ هواداران آنها باز هم خيابانهاي تهران را به آتش نكشند و سران فتنه هم در مقام طلبكار ظاهر نشوند و با بلندگوي دستي براي نظام خط و نشان نكشند؟ بد نيست اظهارات اخير موسوي و نامه موهن خانواده كروبي را برخيها بخوانند تا دوريالي ناصافشان شايد بيفتد.
4. يكي از مسائلي كه درخصوص حصر برخي آقايان مطرح ميشود، موضوع امنيتي مسئله است. اينكه قطعا عدهاي دندان تيز كردهاند تا درصورت آزادي آنها و عفو حكومتي (درصورت توبه و ابراز پشيماني) با تعدي به جان آنها آشوبي ديگر برپا كنند. اين امر را سادهانگارترين افكار هم ميتواند رصد كند و بپذيرد. در چنين شرايطي شخصي مثل آقاي نماينده نميتواند از جان خود محافظت كند و با اقدام احمقانه عدهاي دچار آسيب ميشود، چطور ميتوان سلامت اين افراد كه قطعا جريانهاي زيادي به دنبال بهرهبرداري مجدد از آنها هستند را ضمانت كرد؟
5. يكي ديگر از اقدامات آقاي نماينده پس از حادثه شيراز، نگارش نامه توهينآميز خطاب به نماينده ولي فقيه و امام جمعه شيراز است. او با عباراتي عجيب، مخاطب خود را مورد هجمه قرار ميدهد و با طرح اتهامات و الفاظي سعي در به ميان كشيدن پاي امام جمعه شهر به ماجرا دارد: «ضربالمثلی ذکر کردهاید که «اگر باد کاشتید توفان درو میکنید». این ضربالمثل درباره شما صادق است که با حمایت و تحریک آن اراذل باد میکارید و در آینده توفان درو خواهید کرد زیرا نوبت شما هم خواهد رسید. این چاقوی احساس و هیجان چند جوان جاهل را که تیز میکنید روزی دست خود شما را هم خواهد برید، همان طور که طالبان و القاعده روزی علیه آمریکا و اسرائیل فعال شدند.»
اظهاراتي كه برخي شبكههاي ضد نظام هم جسارت بيان آن را نداشته و ندارند. حال چه ميشود كه شخصي به عنوان نماينده مردم در نظام جمهوري اسلامي، به عنوان فرزند يك علامه و روحاني جليلالقدر به خود اجازه چنين هتاكيهايي را ميدهد؟
6. به قول ظريفي، وقتي يك خط با كمترين ميزان زاويه ممكن از خط اصلي قرار گيرد، ممكن است در ابتدا متوجه اختلاف و تعارض نشويم. اما به مرور زمان وقتي اين خطوط امتداد پيدا ميكنند، معلوم ميشود خط فرعي فرسنگها از خط اصلي فاصله گرفته است. اطرافيان آقاي نماينده به شكلي عجيب در تلاش براي «شير كردن» وي به جهت توهين و هتاكي به برخي موضوعات هستند. او را تشويق به مردمي بودن، آزاده بودن، صريحاللهجه و... ميكنند، غافل از آنكه اطرافيان و به ظاهر حاميان آقاي نماينده در تلاشند از اين نمد، كلاهي براي خود دست و پا كنند و به وقت لازم او را هم كنار بگذارند و...
كاش برخيها پشت سر خود را نگاه ميكردند و متوجه اين شكاف عميق و فاصله بسيار ميشدند.